پاسخ به:mina_k_h روی صـــــنــــدلــــی داغ!!!
یک شنبه 24 شهریور 1392 9:56 PM
سلام و صبح بخير خدمت آجي ميناي خودم.اميدوارم خوب و خوش و سرحال باشي.
سلام و شب بخیر خدمت آجی سلمای عزیزم :) ممنونم عزیزم. شما خوبی؟ کوچولوها خوب هستند؟ :)
مي دونم سرت شلوغه و كمتر ميتوني بيايي سايت و شايد هم جوابهات طول بكشه. اين رو از عجله و غلط هاي تايپي جوابات فهميدم. چون مي دونم املات خيلي قويه ولي الان خيلي غلط و غولوط تايپ مي كني.
شماره نگذارم براي سوالات بهتره. الان كه ديگه سقف مقف نداره سوالات.(پارتي بازي و خويشاوندي و .... هم دخيلند)تازه الان كيلويي حساب ميشه. تورم رو تعداد سوالات صندلي داغ اثر گذاشته. همه يه كوپن پ دستشونه ميگن من بيشتر مي تونم سوال كنم. (البته اين خيلي خوبه )
من از همین تریبون به خاطر غلط های تایپی عذر خواهی می کنم :) آجی به خدا امروز خیلی خیلی سرم و شلوغ بود و نتونستم زیاد بیام توی سایت :( آجی جون سوالاتت رو عشق است :)شما راحت باش 
آجي اينقدر رو چادر بقيه حساسي خودت چادري هستي؟
آجی من کجا حساسم؟! :| نه عزیزم. 
تو دوران تحصيل از كدوم درس بيشتر خوشت ميومد؟ از چه درسي متنفر بودي؟
من عاشق فیزیک بودم و از عربی متنفر بودم. 
شده تو دانشگاه براي نمره پيش استادات چونه بزني؟ اگه جواب مثبته چه درسي؟ آخرش چند شدي؟
بله خیلی زیااااااااااااد 
کلاْ بنده از اون دانشجو و البته دانشجو هایی بودم که به محض اعلام نمرات میرفتم پیش استاد و کلی چک و چونه میزدم و آخرم 0.5 نمره بیشتر می گرفتم و با اعتماد به نفس بر می گشتم. 
در حال حاضر در طول روز چقدر براي مديريت تالارهاي خودت وقت مي گذاري؟
روزانه حدود نیم ساعت البته متغیر هست.
فكر مي كني چرا آواتار مديرا رو عوض نمي كنن؟ خصومت شخصي دارن؟ يا مي خوان حرص شما رو دربيارن؟
چی بگم والا ما یک اشتباهی کردیم پیشنهاد تغییر آواتار مدیران رو دادیم که خوب به ضرر خودمون هم تموم شد 
والا فکر کنم می خوان حرص منو در بیارن 
خواهرت براي راسخون وقت مي گذاره؟ اصلا مياد انجمن؟ مي تونم نام كاربريش رو بدونم؟
نه آجی. خودم براشون نام کاربری درست کردم و فقط در مسابقات براشون شرکت می کنم که شانس برنده شدنمون بیشتر باشه نام کاربری هاشونم تقریباْ تو مایه های مال خودم هست 
چند تا خواهر زاده داري؟ چند ساله؟
یکی ♥ چهار سال و نیمه 
راستي من حدود 2 سال آبيك زندگي مي كردم. حدود 7 يا 8 سال پيش. :)
جدی؟! آجی اگه میدونستم زمان دانشجویی مزاحمت میشدم 
غصه هایت را با «ق» بنویس
تا همچون قصه فراموش شوند...
