پاسخ به:کلبـــه عاشقــان جمکـــــران
سه شنبه 2 مهر 1392 12:31 AM
پنهان پیدا/ یک جمکران آرزو
باز هم عصر آدینه است و در این هیاهوی غریب، صدای ملکوت فرشتگان به گوشم می رسد / نجوای عاشقانه انتظار را می شنوم / بر می خیزم چشمه در چشمه / عشق در عشق / نور در نور به جست جویت می شتابم / پا در رکاب عشق می نهم و سوار بر قاصدکهای منتظر به سوی خورشید می تازم / نگاه از غبار ره می گیرم و به خورشید خیره می شوم / دل آلوده ام در میان زلال اشکهایم فرصتی می یابد تا غربت دلگیر جمعه را فریاد کند.
نوای فرج در جانم، جان می گیرد. اشک، نه، بارانِ شبنم چشمانم جاری می شود و پهنه قلبم مهیای حضور و ظهور می شود /.
در جست جوی نشانه هماره نورانی ایمان و به دنبال ردپای نور حضور سبز شما عطر گلهای محمدی دلم را و گنبد فیروزه ای جمکران نگاهم را نوازش می دهد. می آیم من به زلال حضور عاشقانت / می آیم و ندبه قلبم از پی سمات جانم به توسل غریب غربتت می نشیند. می آیم و تمام عقده های نهفته در جانم زبان می گشایند / می آیم و محو می شوم میان تمام دلهای بی قرار / تمام جانهای عطشناک / زبان جانم گشوده می شود / بی قرارتر از همیشه با حنجره سوخته دعا باز هم با یک جمکران آرزو به سویت می آیم تا بباری بر کویرستان جانم و بهار عشق را در ندبه های دلتنگی ام مهمان کنی.
آقایم! می آیم به سویت و در مصلای عشق، به منتظران منتظَر، عاشقانه به اقتدایِ یاسِ نگاهت سلام می کنم / به تمام وسعت دلهای منتظر، به تو ای منتظَر منتظِر / می آیم و عاشقانه با تو نجوا می کنم.
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به رو
شرح دهم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو
از پی دیدن رُخت، همچو صبا فتاده ام
خانه به خانه، در به در، کوچه به کوچه، کو به کو
سیل سرشک خون و غم، ازدل و دیده شد روان
جرعه به جرعه، شط به شط، بحر به بحر و جو به جو
در دل خویش طاهرا، گشت نجست جز تو را
صفحه به صفحه، لا به لا، تیره به تیره، تو به تو
پی نوشت:
1. شاه طاهر دکنی.