پاسخ به:ღღღღ اتاق جک ღღღღ
سه شنبه 24 آذر 1394 12:00 AM
سربازی مشغول خدمت بود . . .
هر کاغذی را که میدید برمیداشت و میخواند و میگفت: این نیست!
سرانجام مسؤلان نظامی او را به تیمارستان بردند و یک تیم پزشکی تشخیص داد باید معاف شود.
سرباز وقتی کاغذ معافیت را دید، خندید و گفت:
.
.
.
.
.
.
همین بود!!
عمر گران میگذرد خواهی نخواهی ـ سَعی بر آن کن نرود رو به تباهی