عدم آگاهى انسان به مدت عمر خود
جمعه 15 شهریور 1392 12:56 AM
عدم آگاهى انسان به مدت عمر خود
اينك اى مفضل ! در عدم آگاهى انسان به مدت عمرش انديشه كن . اگر او به عمر كوتاهش پى مى برد، هيچ لذتى نمى برد و با علم به مرگ و انتظار آن ، زندگى براى او گوارا و شيرين نبود. چنين كسى همانند شخصى است كه مالش نابود شده و يا در شرف نابودى است و احساس فقر و نابودى مال ، او را هراسناك كرده . حال آنكه آثار و عواقب ناگوار شناخت پايان عمر بمراتب از آثار و نابودى مال بزرگتر و دشوارتر است ؛ زيرا كمبود مال جبران شدنى است و اين امر باعث آرامش نسبى شخص مى گردد. ولى كسى كه به پايان پذيرى عمر يقين و باور داشته باشد اگر چه عمرش طولانى شود، هيچ اميدى ندارد.
نيز اگر شخص به طول عمر و بقاى خود اطمينان بيابد، در درياى لذات و معاصى غرق مى گردد. او به اين اميد كه در پايان عمر توبه خواهد كرد همواره در رسيدن به شهوات مى كوشد. بى شك خداى جل و علا از اين عقيده خشنود نيست و آن را از بندگانش نمى پذيرد. اگر تو غلامى داشته باشى كه يك سال خشم و نارضايتى تو را باعث شود و يك روز يا يك ماه خشنودت سازد. آيا از او مى پذيرى ؟ بى ترديد نمى پذيرى و تا وقتى كه در همه كار و همه وقت فرمان تو را نبرد و سفارشت را گوش فرا ندهد، او را بنده اى صالح نمى شمارى .
اگر بگويى مگر نشده كه گاه شخصى تمام اوقاتش را در معصيت و گناه گذرانده آنگاه توبه نموده و توبه او پذيرفته شده است ؟ پاسخ مى دهيم : اين امر هنگامى است كه شهوات بر انسان چيره گردند و از مخالفت با آنها عاجز شود، نه اينكه اساس كار را بر ارتكاب معصيت بگذارد، (تا آخر كار توبه كند) تنها در اين صورت خداوند از او مى گذرد و با بخشايش بر او تفضل مى كند. اما كسى كه با توجه و با قصد گناه كار مى كند تا در پايان كار توبه كند در واقع مى كوشد تا كسى را بفريبد كه فريفتنى نيست ، او مى خواهد لذت نقد را بگيرد و قول توبه نسيه بدهد. (به قول معروف : وعده سر خرمن مى دهد.) غالبا چنين اشخاصى در عمل به اين وعده خود توفيق چندانى نمى يابند؛ زيرا دل كندن از لذت و رفاه و دشوارى توبه بويژه در دوران كهولت و ضعف بدن كارى بسيار دشوار (و گاه ناشدنى ) است . وانگهى معلوم نيست كه بر اثر فردا فردا كردن ، مرگ غافلگيرش نكند و او را بدون توبه از دنيا نبرد (و ميان او و خواسته اش جدايى نيفكند) چنانكه گاه كسى براى مدتى قرضى گرفته ولى او آنقدر درنگ و فردا فردا مى كند كه زمان پرداخت فرا مى رسد، پولش تمام شده و قرض بر گردن او باقى است .
به اين ترتيب بهترين چيز همان است كه زمان مرگ و مدت عمر بر انسان ناپيدا و پوشيده ماند. تا در طول عمر منتظر مرگ باشد و (با ياد مرگ ) گناهان را ترك كند و كارهاى صالح و نيكو را برگيرد. اگر بگويى: الان هم كه زمان دقيق مرگ از او پنهان مانده و هر ساعت به انتظار مرگ است ، باز در فساد و محرمات غرق گشته است، در پاسخ مى گوييم!
وجه تدبير در اين امر همان است كه گذشت و اگر آدمى با اين حال باز از گناه برحذر نيست و از فساد فاصله نمى گيرد، از سرمستى و سنگدلى او سرچشمه مى گيرد نه از تدبير ناصواب . چنانكه گاه پزشك براى بيمار نسخه اى مى نويسد كه به سود اوست . اما اگر بيمار از طبيب فرمان نبرد و با او مخالفت نمايد و از آنچه گفته پرهيز كند و يا برحذر نباشد، هيچ گاه نسخه دكتر سودى به او نمى بخشد و اين كار زشت و ناروا نه به زيان پزشك كه به زيان خود بيمار است ؛ زيرا او از سخنان طبيبانه پزشك پيروى ننموده است.
وانگهى اگر انسان به طول بقاى خود (و عدم فرا رسيدن مرگ ناگهانى ) اطمينان داشته باشد، بسيار بيشتر در طغيان و گناهان بزرگ در مى غلتد. پس انتظار مرگ براى او در هر حال از اطمينان بقا مفيدتر است ، وانگهى اگر چه شمارى از مردم از ياد مرگ غافل مى شوند و موعظت نمى پذيرند، اما شمارى ديگر اثر مى پذيرند و از معاصى بازشان مى دارد و اينان عمل صالح را برمى گزينند. اين دسته از اموال گرانقدر و شتران پر قيمت خود بر فقيران و مساكين انفاق و صدقه مى كنند. با اين وصف از عدالت نيست كه به خاطر عدم آگاهى و غفلت يك گروه كه حق خود را ناديده مى گيرند و سود خود را از اين امر نمى برند، گروهى ديگر از بهره جويى و استفاده از اين امر محروم گردند. [1]
پی نوشت :
[1] . رک: کتاب توحید مفضل ازامام صادق (ع)، نشر جمال، قم. توحيد مفضل (شگفتي هاي آفرينش)،مفضل بن عمرترجمه : نجفعلي ميرزايي