پاسخ به:مبحث چهاردهم:امام جعفر صادق(ع)
جمعه 8 شهریور 1392 4:48 PM
عبادت ومكارم اخلاق امام صادق(علیه السلام)
مالك بن انس گفت: حضرت از سه حال بیرون نبود.یا روزه بود ویا مشغول عبادت بود ویابذكر خدا مشغول بود.او از بزرگان عابد واز عظیمترین زاهدان بود.
ابان بن تغلبگوید: خدمت امام درحالیكه مشغول نماز بود،رسیدم.ذكرهای ركوع وسجدهاورا شمردم، از شصت بار بیشتربود.
«عبدالله بن سنان می گوید:به امام صادق(علیه السلام) عرضكردم:پسرعموئیدارم كه هرچه با او می پیوندم او از من می بُرد! لذا من تصمیم گرفته ام كهاگر از من بُرید منهم از او ببُرم.بمن اجازه می فرمائید كه منهم با او قطعرابطه كنم؟ فرمود:اگر با او ارتباط داشته باشی واو از تو ببُرد،خدایعزّوجل شمارا باهم می پیوندد.واگر تو از او ببُری واو هم از تو ببُرد،خدااز هر دوی شما ببُرد.» بحارج74
«شخصی به امام صادق(علیه السلام)گفت:همسایهای دارم كه اهل غنااست.وقتی من برای قضاء حاجت به دستشوئی میروم ، برای شنیدن ازصداهای غنای همسایه،بیشتر میمانم!آیا این اشكال دارد؟
امام فرمود: نباید بیشتر بمانی كه خدا فرموده است:همانا گوش وچشمودل مورد سؤال واقع میشوند.«اسراء36»
او گفت:گویا تاكنون این آیه را نشنیده بودم وانشاءالله توبه میكنم!
امام فرمود:حال بلند شو ونماز بخوان كه گناهت بزرگ است واگر درچنین حالی اجلت رسیده بود،خیلی برایت بد بود»9-
علم امام صادق(علیه السلام)محقق حلی دركتاب معتبر نوشته است كه:
از امام صادق(علیه السلام)در زمینه علوم آنقدر منتشر شده است كه عقلها بهحیرت میافتد. فقط یك نفر راوی ازحضرت ، سی هزار روایت از امامنقل كرده است.همچنان كه خود امام فرمود: ابان بن تغلب از من سیهزار حدیث نقل كرده است.
معلّی بن خنیس میگوید: دیدم كه امام صادق(علیه السلام) با كیسهای بردوش به جائی میرود.اجازه گرفتمكه ایشان را همراهی كنم.با حضرت به محله فقراء رفتیم وامام بربالایسرآنان كه همگی درخواب بودند ، مقداری غذا میگذاشت. من پرسیدمكه اینها شیعه هستند؟امام فرمود: اگر شیعه بودند كه ما هرچه داشتیمحتی نمكمان را با آنها نصف مینمودیم.«منتهی الامال ج2 ص244»
ابوجعفر خثعمی گوید: امام صادق(علیه السلام)كیسهای پول بمن داد و فرمود: این را به فلان سید بده ولی نگو چه كسی آن را داده است.
منهم آن را به شخصیكه امام معرفی كرده بود دادم. اوگفت:خدا جزایخیر به این كسیكه همیشه بمن كمك كند، بدهد ولی جعفربن محمدحتی یك درهم هم بمن كمك نمیكند!«منتهی الامال ج2ص244»
«امام ششم(علیه السلام):عدهای به محضر پیامبر آمدند وگفتند: ما عازم مسافرتبه شام هستیم. بما سخنی بیاموز!حضرت فرمود: شب هنگام،هركجابرای استراحت توقف نمودید ، وقتی به بستر رفتید،قبل ازخواب،تسبیح فاطمه(علیها السلام) وآیة الكرسی را بخوانید كه شمارا از هر چیزیحفظ میكند.
آنها رفتند وهنگام خواب دستور حضرت را بكار بستند.در آن حوالیراهزنانی بودند كه این عده را زیر نظر گرفته ومنتظر بودند كه شب بشودوبه اینها دستبرد بزنند.وقتی شب شد یكی از راهزنان برای آگاهی ازموقعیت مسافرین، به محل استراحت آنان آمد ولی غیر از دیوار بلندیكه دور تا دور آن محل را فرا گرفته بود،چیزی ندید!برگشت واین قضیهرابه راهزنان خبر داد.راهزنان سخن اورا قبول نكرده وگفتند:تو آدمضعیفی هستی واز ترس این حرف را میزنی! امّا وقتی خود به محلآمدند وآن دیوار بلند را دیدند،بناچار برگشتند.
فردا صبح باز به آن محل رفتند وازدیوارخبری نبود ومسافرین آنجابودند.راهزنان از مسافرین پرسیدند:شما دیشب كجابودید؟گفتند:همین جا!راهزنان گفتند:دیشب ما آمدیم ولی جز دیواربلندی چیزی ندیدیم!قصة شما چیست؟آنان گفتند:پیامبر بما سفارشكرده است كه شب قبل از خواب، تسبیح فاطمه(علیها السلام) وآیة الكرسی را بخوانیم وماهم همینكار را كردیم.راهزنان گفتند:شما آزادید وبه هركجاكه میخواهید بروید كه بخدا سوگند!ما هرگز شمارا تعقیب نمیكنیم و بدانید كه تازمانیكه بدستور پیامبرتان عمل میكنید ، هیچ راهزنینمیتواند بشما آسیب برساند!»ص336
«روایت شده كه در وقت سوار شدن به كشتی این دعا را بخوانند:بسماللّه المَلِك الحقّ وماقدروا اللّه حقّ قدره والارض جمیعاً قبضته یومالقیلمة والسماوات مطویاتٌ بیمینه.سبحانه وتعالی عما یشركون.بسماللّه مجراها ومُرساها.انّ ربّی لغفورٌ رحیمٌ.»
«عدهای مهمانِ امام صادق(علیه السلام)شدند.حضرت از آنها خوب پذیرائینمودوموقعی كه میخواستند بروند،امام برای آنها توشه سفر تهیهدید.ولی وقت خارج شدن آنها،به غلامانش فرمود:موقع رفتن در بردنِ بارهایشان كمك نكنید! آنها در هنگام خداحافظی به امام گفتند:یا بنرسول اللّه!تو خوب از ماپذیرائی نمودی واموالی بما بخشیدی ! ولی چرابه غلامانت دستور دادی كه در بردن بارها مارا كمك نكنند؟امام فرمود:ما خاندانی هستیم كه به رفتن مهمان كمك نمیكنیم.»