0

اشعار انتظار

 
masoomi1371
masoomi1371
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1392 
تعداد پست ها : 724
محل سکونت : آذربایجان شرقی

اشعار انتظار
چهارشنبه 6 شهریور 1392  9:42 PM



طاووس كبريايى!اى هديه خدايى!
تو ديدنى‏ترينى، اى ديدنى، كجايى؟
هر ديده مست راهت، غمديده در پناهت
خشكيده ياس عالم در حسرت جدايى
اى آسمان اوّل!اى سايبان آخر!
اى چشم چشمه عشق! رحمى به بينوايى
آرام‏تر كه من هم با كودكان بيايم
پايى نمانده ديگر، جز دست بر دعايى
سخت است بى‏تو بودن، سخت است بى‏تو ماندن
سخت است بى‏تو، بى‏تو، بى‏يار دلربايى
هر درد را دوائى، هر سينه را صفايى
دنياست غرق ظلمت، تو نور و روشنايى
اى يادگار ديروز،اى ماندگار فردا
اى بى‏قرار امروز، جانا چه آشنايى
آسان نمى‏توان رفت از خوان رحمت تو
بگذار تا بمانم در زير گرد پايى
اُمّيد نااُميدان، مهدى سرت سلامت
سنگ است قلب بى‏تو، ننگ است بى‏وفايى
سيد جعفر علوى 

 
  هياهوى قيامت
كيست اين توفان كه آسايش ندارد خنجرش
جز هياهوى قيامت نيست نام ديگرش
بال اگر بگشايد آنى آسمان گم مى‏شود
جبرئيلى سر برون مى‏آورد از هر پرش
آفرينش وامدار اوست عرش و فرش نيز
واى اگر خورشيد را روزى براند از درش
او مى‏آيد، آسمان از شوق، آتش مى‏شود
دانه‏هاى كهكشان اسپندهاى مجمرش
عليرضا قزوه
 
  

 انتظار
اى آنكه در نگاهت حجمى زنور دارى
كى از مسير كوچه قصد عبور دارى؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابى
اى آنكه در حجابت درياى نور دارى
من غرق در گناهم، كى مى‏كنى نگاهم؟
برعكس چشمهايم چشمى صبور دارى
از پرده‏ها برون شد، سوز نهانى ما
كوك است ساز دلها، كى ميل شور دارى؟
در خواب ديده بودم، يك شب فروغ رويت
كى در سراى چشمم، قصد ظهور دارى؟
 سيدعباس سجادى
 
 
 
اى تو خورشيد
پلك اين پنجره خسته اگر باز شود
آسمان با دل بى‏حوصله دمساز شود
كيست در كوچه  دلواپسى‏ام جز غم تو
تا دمى با من غربت‏زده همراز شود؟
بى‏تو اى همدم آبى‏تر از آهنگ طلوع!
بشكند بامم اگر تشنه پرواز شود
داغ تلخى‏ست به پيشانى خورشيد اگر
آسمان با شب دلمرده هم‏آواز  شود
اى تو خورشيد! به پا خيز كه با چشمانت
قفل صد صبح دل‏انگيز خدا باز شود
جليل آهنگرنژاد
 

 آخر يكى خواهد آمد
چشم‏انتظاران خسته! آخر يكى خواهد آمد
گرد و غبار نشسته! آخر يكى خواهد آمد
تا دستهاى جدايى كوتاه گردد، سرانجام
شمشيرهاى شكسته! آخر يكى خواهد آمد
تا تيره شام بلند يلدا بسوزد سحر از
ققنوسهاى خجسته، آخر يكى خواهد آمد
آه اى زمين شقاوت، از ابرهاى شفاعت
پيوسته پُر، يا گسسته، آخر يكى خواهد آمد
زين پيش در چشمهايش دشتى غزل مى‏رميدند
از آن غزالان رسته، آخر يكى خواهد آمد

على‏اصغر نيكو
 
  
آغاز سبز زمين

مى‏بارد از دستش اعجاز، مردى كه بالانشين است
تا عاشقى را بفهميد، هان! فرصت آخرين است!
سحرى بكن با عصايت، تا نيل چشمم بخشكد
چشمان من رود رود است، دستان من گندمين است
ماييم و گاهى تغزّل، در كوچه باغ مزامير
شعرى بخوان از زبورت؛ تصنيفِ گل، دلنشين است!
ارزانيت باد قلبم، ارزانيت باد شعرم؛
اين است دار و ندارم؛ دار و ندارم همين است!
مى‏رويد امواج دريا در پهنه داغ و آتش
آن روز آغاز عشق است، آغاز سبز زمين است.
صالح محمدى امين
 
 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها