سکانس جنجالی سریال «شاهگوش»! + عکس
جمعه 18 مرداد 1392 4:52 AM
شب- داخلی -کنسرت اِسی
یک ساعت از موعد مقرر آغاز کنسرت گذشته است و اِسی (با هنرمندی محسن تنابنده) هنوز وارد سن نشده است. جمعیت فریاد اِسی اِسی سر می دهند. یکی از خالتورهای قدیمی سر مردم را به سبک «شومبلای لای لای لای شوملای لای لای» گرم می کند تا اینکه اسی بالاخره افتخار حضور می دهد. جمعیت جیغ می کشند. تعدادی از افراد جوگیر ناخن بر صورت می کشند و برخی از هوش می روند و گروهی فرصت طلب نیز جیب مردم را خالی می کنند! اسی مدام داد می زند: ای جون...، ای جون...، قربون همتون برم من!
اسی کارش را شروع می کند. بلندگو سوت می کشد. اسی پشت میکروفون می گوید: اگه این بلندگو سوت نکشه...! اسی ترانه را از سر می گیرد و ناگهان یک جوان صدو پنجاه کیلویی که وجودش ذوب عشق به اسی است روی سن می رود و او را بغل می کند. شانه های خمیده اسی که تاب این همه محبت را ندارد نقش روی خاک سن می شود و بادیگاردها جوان صدو پنجاه کیلویی را در حالی که دست و پا می زند به پشت صحنه می کشانند. اسی به خود می آید و به افتخار هوادار صد کیلویی اش می خواند: دلت مثل یه جعبه است...
دقایقی بعد یکی از هنرمندان نام آشنای سریالهای وزین مذهبی خودش را روی سن می رساند تا با اسی دیدار کند که گروهی به موقع می رسند و قبل از اینکه او با اسی رخ به رخ شود این هنرمند را در افقها محو می کنند و در پاسخ به بهت اسی که این فرصت تاریخی را از دست داده می گویند: چیزی نبود، فتوشاپ بود!
جمعیت در حالی که شعله فندک شان را آرام آرام تکان می دهند شروع می کنند به تکرار: وقتی دلگیری و تنها... چند جوان غافل گارد حرکات موزون می گیرند و برادران حراست سالن با یک چشم غره آنها را از راه دور روی صندلی خود می نشانند! جمعیت در هنگام ترک سالن با هم قرار می گذارند که فردا شب به خیابان سمنان بروند و دور هم خوش باشند!