0

آیه نورانی شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان

 
saeedakh
saeedakh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 2084
محل سکونت : فارس

پاسخ به:آیه نورانی شب بیست و هشتم ماه مبارک رمضان
چهارشنبه 16 مرداد 1392  1:39 AM

نمونه‌ای کم نظیر از شکرگزاری!

نقل است که حضرت داوود(علیه‌السلام) به پروردگار عرض کرد: پروردگارا! همنشینم را در بهشت به من معرفی کن و نشان بده کسی را که مانند من از زندگی بهشتی بهره‌امند خواهد شد؟ خداوند فرمود: همنشین تو در بهشت، «متی» پدر حضرت یونس است داوود اجازه خواست به دیدار متی برود، خداوند هم اجازه داد، داوود با فرزندش سلیمان به محل زندگی او آمدند. خانه‌ای را دیدند که از برگ خرما ساخته شده، پرسیدند : متی کجاست؟ در پاسخ گفتند: در بازار است هر دو به بازار آمدن از محل متی پرسیدند، در جواب گفتند: او در بازار هیزم فروشان است، در بازار هیزم فروشان سراغ او را گرفتند عده‌ای گفتند ما هم در انتظار او هستیم .

داوود و سلیمان به انتظار دیدار او نشستند، ناگاه متی در حالی که پشته‌ای از هیزم بر سر گذاشته بود آمد. مردم به احترام او برخاستند و پشته را از سر او گرفته بر زمین نهادند، متی پس از حمد خدا هیزم را در معرض فروش گذاشت و گفت: چه کسی جنس حلالی را با پول حلال می‌خرد؟ یکی از حاضران هیزم را خرید، در این وقت داوود و سلیمان به او سلام دادند، متی آنها را به منزل خود دعوت نمود و با پول هیزم مقداری گندم خرید و به منزل آورد و آن را با آسیاب آرد کرد و خمیر نمود و آتش افروخت و مشغول پختن نان شد.

در آن حال با داوود و سلیمان به گفتگو پرداخت تا نان پخته شد مقداری نان در ظرف چوبی گذاشت، و بر آن کمی نمک پاشید و ظرفی پر از آب هم در کنارش نهاد، به دو زانو نشست و مشغول خوردن شدند. متی لقمه‌ای برداشت خواست در دهان بگذارد، گفت: بسم الله و خواست ببلعد گفت الحمدلله . و این عمل را در لقمه دوّم و سوّم و...نیز انجام داد.

آنگاه کمی از آب با نام خدا میل کرد. هنگامی که خواست آب را بر زمین بگذارد خدا را ستود، سپس چنین گفت: الهی چه کسی را مانند من نعمت بخشیدی و درباره اش احسان نمودی؟ چشم بینا و گوش شنوا و تن سالم به من عنایت کردی و نیرو دادی تا توانستم به نزد درختی که آن را نکاشته‌ام و نه در حفظ آن کوشیده‌ام، بروم و آن را وسیله روزی من قرار دادی و کسی را فرستادی که آن را از من خرید و با پول آن گندمی خریدم که با آن نان پختم و با میل و رغبت آن را خوردم تا در عبادت و اطاعت تو نیرومند باشم، خدایا تو را سپاسگزارم . پس از آن متی گریست در این موقع داوود به فرزندش سلیمان فرمود: فرزندم ،بلند شو برویم من هرگز چنین بنده‌ای مانند این شخص ندیده بودم که به پروردگارش سپاس گزارتر و حق شناس تر باشد.

تشکرات از این پست
tahmores nazaninfatemeh S4D3GH hoseinh1990 mina_k_h
دسترسی سریع به انجمن ها