پاسخ به:مشروعيت ازدواج موقت در كتاب هاي اهل سنت
دوشنبه 24 تیر 1392 2:29 PM
أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمية بيروت
موطأ مالك ج2 ص542، ح&rlm1130 باب نكاح المتعة چاپ دار احياء التراث العربي مصر
الدر المنثور ج2 ص486 چاپ دار الفکر بيروت
سنن البيهقي الكبرى ج7 ص206 ش 13950 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
الإصابة في تمييز الصحابة ج2 ص521 چاپ دار الجيل بيروت
الأم ، ج &rlm7 ص &rlm235 چاپ دار المعرفة بيروت
کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45717 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 382 ش 1197چاپ دار الکتب العلمية بيروت
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 499 ش 14027 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت
أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمية بيروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 500 ش 14031 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت
وي از کساني بود که آيه متعه را به صورت إلي أجل مسمي (يعني صريح در حليت متعه) قرائت مي کرد:
التفسير الكبير ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت
فتح القدير ج1 ص449 چاپ دار الفکر بيروت
نيل الأوطار ج6 ص270 چاپ دار الجيل بيروت
و...
المحبر ص 289 باب من کان يري المتعة من أصحاب النبي
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت
شرح الزرقاني ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمية بيروت كتاب النكاح باب نكاح المتعة
مسند طيالسي ص&rlm227 ح&rlm1637 چاپ دار المعرفة بيروت
در محاضرات الأدباء راغب ج2 ص234 - باب جواز المتعة چاپ دار القلم بيروت- آمده است :
ابن زبير به ابن عباس گفت : چرا فتواي به حليت متعه مي دهي ؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد . پس سوال کرد ؛ وي پاسخ داد تو را به دنيا نياوردم مگر از متعه.
همين مطلب به صورت خلاصه در کتب ذيل آمده است :
زاد المعاد ج2 ص206 چاپ موسسة الرسالة بيروت و التمهيد لابن عبد البر ج8 ص 208 و الاستذكار ابن عبد البر ج4 ص61 چاپ دار الکتب العلمية بيروت و..
البته متن كامل گفتگو در بعضي از منابع شيعه چنين آمده است:
ابوالقاسم كوفي مي&rlmگويد: بعضي از علماي شيعه نقل كرده&rlmاند كه وقتي ابن عباس وارد مكه شد و عبداللَّه بن زبير نيز بر فراز منبر خطبه مي&rlmخواند ، چون نظرش به ابن عباس افتاد ( در آن روزها نابينا بود ) گفت: اي مردم ، كوري نزد شما آمده كه خدا دل او را نيز كور كند ، او عايشه امّ المؤمنين را دشنام مي&rlmدهد و نزديكان و اصحاب پيامبرصلي الله عليه وآله را لعن مي&rlmكند و متعه را حلال مي&rlmشمارد ، در حالي كه زناي محض است .
اين گفتار بر ابن عباس سنگين آمد ، در آن حال غلامش - عكرمه كه دست او را گرفته بود - را صدا زد و گفت: مرا نزديك او ببر ، پس او را نزديك برد ، تا اينكه مقابل او ايستاد و شعري به اين مضمون خواند:
زماني&rlmكه با گروهي رو برو مي&rlmشويم ، آن گروه را متلاشي مي&rlmكنيم&rlm
... تا اينكه گفت: و اما اينكه مي&rlmگويي: متعه را در حالي كه زناي محض است ، حلال مي&rlmدانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله به آن عمل مي&rlmشد و پس از ايشان نيز پيامبري بر انگيخته نشد ؛ دليل جواز آن نيز گفته ابن صهاك است ، كه مي&rlmگفت: دو متعه در زمان رسول&rlmخداصلي الله عليه وآله وجود داشت و من آن دو را منع مي&rlmكنم و ( مرتكبين را مجازات مي&rlmكنم ) و ما گواهي او ( جواز متعه در زمان پيامبرصلي الله عليه وآله ) را مي&rlmپذيريم و تحريم او را قبول نمي&rlmكنيم . تو نيز از متعه متولد شده&rlmاي ، پس وقتي از اين چوب ( منبر ) پايين آمدي از مادرت در مورد بُردهاي ( پيراهن ) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبير نيز پايين آمد و با سرعت به سوي مادرش رفت و گفت: درباره بردهاي عوسجه برايم بگو! و با عصبانيت اصرار كرد ، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلي الله عليه وآله بود و مردي به نام عوسجه دو برد ( پيراهن ) را به او هديه كرد و پدرت از بي&rlmهمسري به پيامبرصلي الله عليه وآله گلايه و شكايت كرد ، آنگاه آن حضرت يكي از دو پيراهن را به او داد و او نيز نزد من آمد و با آن پيراهن مرا متعه كرد و مدتي گذشت و پيراهن ديگر آورد و به وسيله آنها مرا متعه كرد و من به تو حامله شدم ، پس تو فرزند متعه هستي! حالا بگو از كجا اين خبر به گوش تو رسيد ؟ گفت: از ابن عباس شنيدم . مادرش گفت: آيا من تو را از تماس با بني هاشم منع نكردم ، و نگفتم - مواظب باش - آنها زبان&rlmهاي غير قابل تحمل و پيروزي دارند.
كتاب الاستغاثه ، ص&rlm145 ، مستدرك الوسائل ، ج&rlm14 ، ص&rlm450
قسمتي از سخنراني ابن زبير و بر خورد شخصي باوي (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحيح مسلم باب المتعة ذکر شده است .
در کتب ذيل روايت را با متني شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفي مي کند :
سنن البيهقي الكبرى ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
جمهرة خطب العرب ج2 ص 125 چاپ المکتبة العلمية بيروت
سمط النجوم العوالي ج3 ص237 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
کنز العمال ج 16 ص 218 ح 45726 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
أخبار المدينة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمية بيروت
صحيح مسلم ج2 ص 1028 ش 1407 باب نکاح المتعة چاپ دار احياء التراث العربي بيروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 497 ش 14021 و ص499 ش 14027 و ص 501 ش 14032 و ص 502 ش 14033 و 14035 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت
المحلى ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بيروت
المحبر ص 289 باب من کان يري المتعة من أصحاب النبي
التفسير الكبير ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت
فتح القدير ج1 ص449 چاپ دار الفکر بيروت
سير أعلام النبلاء ج15 ص243 چاپ موسسة الرسالة بيروت
سنن البيهقي الكبرى ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه
سوال : عده اي ادعا مي کنند که ابن عباس به سبب بر خورد شديد امير مومنان با وي ، از اين نظر برگشته و فتوا به حرمت متعه داد . آيا اين نظر صحيح است؟
پاسخ : در بحث اسماء دختر ابو بکر روايتي ذکر شد که در آن به تواتر در مورد بحث ابن زبير با ابن عباس در مورد فتوا به حليت متعه سخن گفته شده است .
اين روايت مربوط به زمان حکومت ابن زبير بود و حکومت وي سالها بعد از زمان شهادت امير مومنان علي عليه السلام بوده است .
اين قرينه به ما نشان مي دهد که روايت مربوط به نهي امير مومنان ابن عباس را از فتواي به متعه جعلي بوده و براي نسبت دادن حرمت متعه به امير مومنان و ابن عباس صورت گرفته است . و گرنه معني ندارد که امير مومنان به ابن عباس بگويند رسول خدا از متعه نهي کرده اند ولي وي تا آخر عمر ، بر همان نظر سابقش باقي بماند . البته بايد گفت که اين روايت جعلي اهل سنت ، احتمال عالم نبودن ابن عباس را به نسخ متعه نيز باطل مي کند .
الاصابه ذيل عنوان سمير والد سليمان
از وي در مورد متعه سوال شد : گفت ما در زمان رسول خدا زنا نمي کرديم ( متعه زنا نيست ؛ زيرا اگر زنا باشد يعني ما در زمان رسول خدا زنا مي کرديم البته لازم به ذکر است که از وي روايات مخالف نيز نقل شده است )
مسند أحمد بن حنبل ج2/ص95، ح&rlm5694 چاپ موسسة قرطبه
اما در مورد تابعين و علماي اهل سنت :
كلام در مورد وي مفصلا گذشت .
كلام در مورد وي مفصلا گذشت .
المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بيروت
مصنف عبد الرزاق ج7 ص 496 ش 14020 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامي بيروت
الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بيروت
كلام در مورد وي مفصلا گذشت .
المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بيروت
المغني ج7 ص136 چاپ دار الفکر بيروت باب "ولا يجوز نکاح المتعة"
المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بيروت
المغني ج7 ص136 چاپ دار الفکر بيروت باب "ولا يجوز نکاح المتعة"
تفسير الطبري ج5 ص12 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير ابن كثير ج1 ص475 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير الطبري ج5 ص12 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير ابن كثير ج1 ص475 چاپ دار الفکر بيروت
تفسير الطبري ج5 ص13 چاپ دار الفکر بيروت
الحاوي الكبير ج&rlm11 ص&rlm449
البحر الرائق ابن نجيم ج&rlm3 ص&rlm115 چاپ دار المعرفة بيروت
الكشف و البيان ، ج&rlm3 ص&rlm286
المحلى ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بيروت
سير أعلام النبلاء ج7 ص131
تفسير قرطبي ج&rlm5 ص&rlm133چاپ دار الشعب قاهره
فتح الباري ، ج&rlm9 ، ص&rlm173 چاپ دار المعرفة بيروت
تفسير قرطبي ج&rlm5 ص&rlm133چاپ دار الشعب قاهره
فتح الباري ، ج&rlm9 ، ص&rlm173 چاپ دار المعرفة بيروت
تفسير البحر المحيط ج3 ص226 چاپ دار الکتب العلمية بيروت
علما ي اهل سنت چنين مي گويند که متعه اگر چه در ابتدا مباح بوده است ولي در ادامه نسخ شده است . در مورد اين نسخ سه قول وجود دارد :
عده اي از ايشان ادعا کرده اند که متعه با نزول آيه شريفه ذيل نسخ شده است :
وَالَّذِينَ هُم لِفُرُوجِهِم حَافِظُونَ إلَّا عَلَي أزوَاجِهِِم أو مَا مَلَکَت أيمَانُهُم (سوره مومنون آيات 5و6)
و کسانيکه پاکدامنند ؛ مگر در مورد همسرانشان يا و يا کنيزکاني که مالک آنها مي شوند.
ايشان ادعا کرده اند که در اين آيه تنها نزديکي با همسران و کنيزان جايز دانسته شده است و زن در متعه هيچ کدام از اين دو نيست پس نزديکي باوي حرام است .
قطعا اين استدلال براي اثبات نسخ متعه مردود است ؛ زيرا همانطور که در ابتدا گذشت متعه به اقرار علماء اهل سنت ، ازدواج است ؛ پس در مفاد اين آيه داخل شده و حلال است .
جدا از اين نکته که اين سوره مکي است و آيه متعه مدني ؛ پس اين آيات نمي تواند ناسخ حکم متعه باشد .
جداي از ادله گذشته ( مانند کلام عمر و عمل صحابه ) و ادله اي که در پاسخ به بحث غزوه خيبر مطرح خواهد شد ؛ که صريحا دلالت بر عدم ورود نسخ براي متعه دارد .
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*