0

داستان های حکایتی

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های حکایتی
سه شنبه 2 آذر 1389  4:45 AM

شیطان

به شيطان گفتم: لعنت بر شيطان! لبخند زد. پرسيدم: چرا مي خندي؟ پاسخ داد:از حماقت تو خنده ام مي گيرد پرسيدم: مگر چه كرده ام؟ گفت: مرا لعنت مي كني در حالي كه هيچ بدي در حق تو نكرده ام با تعجب پرسيدم: پس چرا زمين مي خورم؟! جواب داد: نفس تو مانند اسبي است كه آن را رام نكرده اي. نفس تو هنوز وحشي است؛ تو را زمين مي زند. پرسيدم: پس تو چه كاره اي؟ پاسخ داد: هر وقت سواري آموختي، براي رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواري بياموز

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها