0

داستان های حکایتی

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های حکایتی
سه شنبه 2 آذر 1389  4:34 AM

دعاي پدربزرگ
پدر بزرگ، درباره چه مي نويسيد؟
درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي نويسم، مدادي است که با آن مي نويسم . مي خواهم وقتي بزرگ
شدي، مثل اين مدادبشوي.
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد:
اما اين هم مثل بقيه مداد هايي است که ديده ام !
پدر بزرگ گفت : بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بياوري ،
براي تمام عمرت با دنيابه آرامش مي رسي :
صفت اول : مي تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگز نبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را
هدايت مي کند. اسم اين دست خداست، اوهميشه بايد تو را در مسير اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم : بايد گاهي از آنچه مي نويسي دست بکشي و از مداد تراش استفاده کني . اين باعث مي شود مداد
کمي رنج بکشداما آخر کار، نوکش تيز تر مي شود (و اثري که از خود به جا مي گذارد ظريف تر و باريکتر (
پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي.
صفت سوم : مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم . بدان که تصحيح
يک کار خطا، کار بدي نيست، در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.
صفت چهارم : چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست، زغالي اهميت دارد که داخل چوب است . پس هميشه
مراقب باش درونت چه خبراست.
و سر انجام پنجمين صفت مداد : هميشه اثري از خود به جا مي گذارد. پس بدان هر کار در زندگي ات مي کني،
ردي به جا مي گذارد و سعي کن نسبت به هر کار مي کني،هشيار باشي وبداني چه مي کني

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها