پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 11:00 PM
ذلكَ أصْلاً(1)؛ نظر عدّهاى از علما اين است كه يك مسلمان بهخاطر اعتقاد باطل و يا فتواى نادرست نبايد تكفير و يا حكم به فسق او شود؛ زيرا هر عالمى در اثر اجتهاد به يك نظريهاى برسد و او را حق بداند، در هر حال مأجور است، اگر اجتهادش درست باشد دو پاداش و اگر خطا باشد يك پاداش به وى خواهند داد. اين سخن كه گفتيم، نظريه بزرگانى همانند: ابن ابى ليلى و ابو حنيفه و شافعين و سفيان ثورى و داود بن على است و همچنين نظريه آن دسته از صحابه كه در اين زمينه سخن گفتهاند همين است و اختلافى نيست.
محمد رشيد رضا متوفاى 1354، مىنويسد:
إنّ من أعظم ما بُلِيت به الفِرَقُ الإسلامية رَمْيُ بَعضُهُم بعضا بالفسق والكفرِ مع أنّ قَصْدَ كُلٍّ، الوصولُ إلى الحقِّ بِما بَذَلوا جُهْدَهم لتأييده واعتقاده والدعوة إليه ، فالمجتهد وإن أخطأ معذور(2)؛ از بزرگترين بلايى كه ملّت اسلامى گرفتار آن هستند، متّهم ساختن همديگر به فسق و كفر مىباشد، با اين كه هدف تمام آنان از تلاش و اجتهاد و دعوت رسيدن به حق است و مجتهدان گرچه خطا كنند، مأجور هستند.
ابن تيمية تئوريسين وهّابيّت، متوفاى 728، مىگويد:
كان أبو حنيفة والشافعي وغيرهما يقبلون شهادة أهل الأهواء إلاّ الخطّابيّة ويصحّحون الصلاة خلفهم ... أئمة الدين لا يكفّرون
(1) الفصل، ج 3، ص 247، باب من يكفر ولا يكفر.
(2) تفسير المنار، ج 17، ص 44.
ولايفسّقون ولايوءثمون أحدا من المجتهدين المخطئين، لا في مسائل علميّة ولا عمليّة ... كتنازع الصحابة: هل رآى محمد رَبَّهُ... وأهلُ السنّة لا يبتدعون قولاً ولا يكفّرون من اجتهد فأخطأ كما لمتكفّر الصحابةُ الخوارجَ مع تكفيرهم لعثمانَ وعليٍّ وَمَنْ والاهما(1)؛ ابوحنيفه، شافعى و ديگران، شهادت اهل بدعت را جز خطّابّيه، قبول مىكنند و نماز خواندن پشت سر آنان را صحيح مىدانند، پيشوايان دينى هيچيك از مجتهدان را به خاطر اشتباه در مسايل علمى، تكفير و تفسيق نمىكنند، همانند اختلاف صحابه در اين كه: آيا پيامبر گرامى [ صلىاللهعليهوآله ] خداوند را ديده يا خير؟ و اهل سنّت سخنى بدعتى برخلاف صحابه نمىزنند و مجتهدان را به خاطر خطا تكفير نمىكنند؛ همان طورى كه صحابه، خوارج را تكفير نمىكنند با اين كه خوارج، عثمان، على و دوستداران آنان را كافر مىدانستند.
وهّابيّت پس از طى بيش از 270 سال حكومت و تكفير و كشتار مسلمانان بىگناه به اتهامات واهى، خود گرفتار دام همان تكفيرى شد كه در مسير مسلمانان پهن كرده بود.
(1) مجموع فتاوى ابن تيميّه، ج 4، ص 209، (ج 15، ص 207) فتاواى الألبانى، ص 292.
هيئت «كبار العلماء» در جلسه چهل و نهم كه در طائف و تاريخ 2/4/1419 هجرى قمرى تشكيل شد، حوادثى را كه در كشورهاى اسلامى و غير آن، از تكفير و انفجارها و امور ناشى از آن، از خونريزىها و نابود كردن مؤسّسات مختلف اتفاق افتاده، مورد بررسى قرار داد و نظر به اهميّت اين موضوع و پىآمدهاى آن، اعمّ از كشتن بىگناهان و نابود كردن اموال و ايجاد رعب و وحشت در مردم و ايجاد ناامنى و تزلزل و بىثباتى در جامعه، مجلس تصميم گرفت حكم اين موضوع را طىّ بيانيهاى به عنوان خيرخواهى و اداى تكليف و رفع هرگونه اشتباه از كسانى كه گرفتار اشتباه در مفاهيم اسلامى شدهاند، روشن سازد. به همين دليل نكات زير را يادآور مىشود و از خداوند توفيق مىطلبد:
تكفير همانند حلال وحرام، حكم شرعى است:
أوّلاً: التكفير حكم شرعى، مردّه إلى اللّه ورسوله، فكما أنّ التحليل والتحريم والإيجاب، إلى اللّه ورسوله، فكذلك التكفير، وليس كلّ ما وصف بالكفر من قول أو فعل، يكون كفرا أكبر، مخرجا عن الملّة.
ولمّا كان مردّ حكم التكفير إلى اللّه ورسوله لم يجز أن نكفّر إلاّ من دلّ الكتاب والسنّة على كفره دلالة واضحة، فلا يكفي في ذلك مجرّد الشبهة والظنّ، لِما يترتب على ذلك من الأحكام الخطيرة، وإذا كانت الحدود تدرأ بالشبهات، مع أنّ ما يترتّب عليها أقلّ ممّا يترتّب على التكفير، فالتكفير أولى أن يدرأ بالشبهات؛ ولذلك حذّر النبى من الحكم بالتكفير على(171)
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*