0

وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392  10:58 PM


زمخشرى مى‏گويد:
اسلام، ورود در امنيّت و آرامش و خارج شدن از جنگيدن با مسلمانان است كه با شهادتين حاصل مى‏شود، اين سخنِ خداوند را كه به گروهى از تازه مسلمان‏ها فرمود: «
وَ لَمَّا يَدْخُلِ الاْءِيمَـنُ فِى قُلُوبِكُمْ»(1)؛ در حقيقت اقرار زبانى اگر قلب را تسخير نكند اسلام است و اگر زبان و دل هر دو آن را پذيرا شدند، ايمان است؛ چرا كه إيمان، اعتقادى محكم، همراه با آرامش درونى است(2). بنابراين، اعتقاد و نظريّه مفسّران و دانشمندان اسلامى اين است كه با شهادت و اقرار به خدا و پذيرش رسالت پيامبرش، مرحله اوّل از مسلمانى محقّق مى‏شود كه در نتيجه خون، مال، آبرو و ناموس چنين شخصى بايد از تعرّض محفوظ بماند.
قرطبى مى‏گويد:
حقيقت ايمان همان تصديق قلبى است، امّا پذيرش اسلام يعنى باور ظاهرى به آن چه پيامبر آورده است كه همين مقدار براى حفظ جان كافى است(3).
ابن كثير گفته است:



(1) شما مسلمانيد، ولى هنوز ايمان، مرز دل‏هاى شما را فتح نكرده است. حجرات (49) : 14.
(2) «الدخول في السلم والخروج من أن يكون حربا للموءمنين بإظهار الشهادتين، ألا ترى إلى قوله تعالى «ولمّا يدخل الإيمان فى‏قلوبكم»». الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل، ج 3، شرح ص 569.
(3) وحقيقة الإيمان التصديق بالقلب، وأما الإسلام فقبول ما أتى به النبي[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله [فى الظاهر، وذلك يحقن الدم. تفسير قرطبى، ج 16، ص 299.

(155)


از اين آيه استفاده مى‏شود كه ايمان، اخصّ از اسلام است كه مذهب اهل سنّت نيز همين است. و اين آيه دلالت مى‏كند كه اين اعراب، منافق نبودند، بلكه مسلمانانى بودند كه ايمان در قلب آنان استوار نشده بود و مقامى فراتر از آن چه كه داشتند ادّعا كردند و به همين جهت خداوند آنان را تأديب نمود.
و اگر چنان كه آنان منافق بودند، با آنان برخورد به عمل مى‏آمد و رسوا مى‏شدند همان گونه‏اى كه با منافقان در سوره برائت به عمل آمده(1).
آيه دوم:
خداوند متعال در رابطه با اسلام آوردن كفّار در ميدان جنگ مى‏فرمايد:
«
يَـآأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوآا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىآ إِلَيْكُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَ لِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوآا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا »(2)؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه در راه خدا گام مى‏زنيد (و به سفرى براى جهاد مى‏رويد)، تحقيق كنيد و




(1) وقد استفيد من هذه الآية الكريمة أنّ الإيمان أخصّ من الإسلام، كما هو مذهب أهل السنة والجماعة ... فدلّ هذا على أن هوءلاء الأعراب المذكورين في هذه الآية ليسوا بمنافقين وإنّما هم مسلمون لم يستحكم الإيمان في قلوبهم، فادّعوا لأنفسهم مقاما أعلى مما وصلوا إليه، فأُدّبوا فى ذلك... ولو كانوا منافقين لعنّفوا وفضحوا، كما ذُكر المنافقون في سورة براءة. تفسير ابن كثير، ج 4، ص 234.
(2) نساء (4) آيه 94.

(156)

به‏سبب اين كه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمى) به دست آورديد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مى‏كند، نگوييد مسلمان نيستى! زيرا غنيمت‏هاى فراوانى (براى شما) نزد خداست، شما قبلاً چنين بوديد و خداوند بر شما منّت نهاد پس (به شكرانه اين نعمت بزرگ) تحقيق كنيد، خداوند به آن چه انجام مى‏دهيد، آگاه است(1). سيوطى مى‏نويسد:
بزّار، دار قطنى و طبرانى از ابن عباس نقل مى‏كنند كه گفت: پيامبر اكرم
[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] گروهى را كه مقداد هم در ميان آنان بود براى جنگ فرستاد، وقتى كه به آن مكان و قبيله رسيدند، ديدند همه فرار كرده‏اند مگر يك نفر كه چون مال و ثروت زيادى داشت، فرار نكرده بود؛ تا نگاهش به جنگ‏جويان مسلمان افتاد، شهادتين را بر زبان جارى كرد، مقداد شمشير كشيد و او را كشت.
يكى از مسلمانان گفت: مردى را كه گواهى به خدا داد، كشتى؟ من اين كارت را به پيامبر گزارش خواهم كرد. پس از بازگشت محضر پيامبر آمدند و گفتند: اى رسول خدا! يك نفر به خداوند اقرار كرد، ولى مقداد او را كشت. فرمود: مقداد را صدا بزنيد. آن‏گاه فرمود: آيا كسى را كه
«لااله إلاّ اللّه» گفت، كشتى؟ فرداى قيامت چه جوابى دارى؟ و خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود(2).




(1) با استفاده از ترجمه تفسير نمونه.
(2) بعث رسول اللّه [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ] سريّة فيها المقداد بن الأسود، فلمّا أتوا القوم وجدوهم قد تفرّقوا وبقي رجل له مال كثير لم يبرح، فقال: «أشهد ان لا إله إلا اللّه» فأهوى إليه المقداد فقتله. فقال له رجل من أصحابه: أقتلت رجلاً شهد أن لا إله إلا اللّه؟ لأذكرنّ ذلك للنبي [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ]، فلمّا قدموا على رسول اللّه [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ] قالوا: يارسول اللّه، إنّ رجلاً شهد أن لا إله إلاّ اللّه فقتله المقداد. فقال: أدعوا لي المقداد، فقال: يا مقداد! أقتلت رجلاً يقول لا إله إلا اللّه؟ فكيف لك بلا إله إلا الله غدا؟ فأنزل اللّه يا أيها الذين آمنوا إذا ضربتم فى سبيل اللّه إلى قوله كذلك كنتم من قبل. درّ المنثور، ج 2، ص 200، تفسير ابن كثير، ج 1، ص552 و مجمع الزوائد، ج 7، ص 9.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها