پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 10:56 PM
شيخ ناصر العمر ديگر مفتى وهّابى از ديار سعودى نيز گفته است:
دشمنى با حزب اللّه بر همگان واجب است، زيرا آنها دشمن هميشگى اهل سنّت بودهاند(1).
12. مفتيان سعودى، كاسه داغتر از آش:
اين فتواى ضدّ اسلامىِ علماى تندروى وهّابيّت برخلاف فتواى نظريّهپرداز آنان ابن تيميّه است؛ بلكه كاسه داغتر از آش بهشمار مىآيند؛ زيرا ابن تيميّه با همه دشمنى و ضديّت با شيعه، در پاسخ سؤال از كسى كه يهود و نصارى را بر شيعه ترجيح مىدهد با صراحت گفته است: «آنهايى كه به شريعت پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله ايمان آوردهاند، اگرچه اهل بدعت باشند همانند خوارج، شيعه، مرجئه و قدريّه، از يهود بهترند كه منكر رسالت آن حضرت مىباشند».
آن گاه اضافه مىكند: «كفر يهود و نصارى به دين اسلام روشن است، ولى اهل بدعت، اگر موافق با رسول اكرم[ صلىاللهعليهوآله ] باشند، قطعا كافر نيستند و در صورتى كه اهل بدعت را كافر بدانيم، كفر او همانند كفر كسى كه پيامبر اكرم [ صلىاللهعليهوآله ] را تكذيب مىكند، نيست(2).
(1) سايت: WWW.WATAN.COM.
(2) جواب ابن تيميّه: «الحمد للّه كل من كان موءمنا بما جاء به محمّد فهو خير من كلّ من كفر به وإن كان في الموءمن بذلك نوع من البدعة سواء كانت بدعة الخوارج والشيعة والمرجئة والقدريّة أو غيرهم؛ فإنّ اليهود والنصارى كفّار كفرا معلوما بالإضطرار من دين الإسلام، والمبتدع إذا كان يحسب أنّه موافق للرسول لا مخالف له لم يكن كافرا به ولو قدر أنّه يكفر فليس كفره مثل كفر من كذّب الرسول [ صلىاللهعليهوآله ]». مجموع الفتاوى، ج 35، ص 201.
در گذشته و امروز، عدّهاى با جرئت تمام و بدون داشتن ملاك شرعى، فتوا به كفر افراد و گروهها صادر كرده و مىكنند و معلوم نيست كه براساس چه مدرك و ملاك عقلى و شرعى، اينچنين با حيثيّت و آبروى افراد بازى مىكنند؟
براى روشن شدن موضوع، لازم است به اين نكته بپردازيم كه: «به چه كسى مسلمان گفته مىشود؟» و به تعبير ديگر: «مرز ورود و خروج به دين اسلام چيست؟»
بىشك، كمترين درجه مسلمانى، اقرار و گواهى به وحدانيّت خداوند تبارك و تعالى و رسالت و پيامبرى پيامبر اعظم حضرت محمّد مصطفى صلىاللهعليهوآله است، اگرچه فقط زبانى بوده و از مرحله سخن فراتر نباشد؛ بنابر شهادت وحى و اعتراف عموم مفسّران، فقيهان و دانشمندان علم كلام، خون و مال چنين شخصى محفوظ و هيچ كس حقّ تعرّض به او را ندارد.
اينك به دو آيه از قرآن براى رسيدن به تعريفى از اسلام و مسلمان با استفاده از نظريّات مفسّران اشاره مىكنيم:
آيه اوّل:
خداوند متعال در رابطه با اسلام عربهاى باديه نشين مىفرمايد:
«قَالَتِ الاْءَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ لَـكِن قُولُوآا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الاْءِيمَـنُ فِى قُلُوبِكُمْ وَ إِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لاَ يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَــلِكُمْ شَيْـءًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ »(1)؛ عربهاى باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو: شما ايمان نياوردهايد، ولى بگوييد: اسلام آوردهايم، چون هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است و اگر از خدا و رسولش اطاعت كنيد چيزى از پاداش كارهاى شما را فروگذار نمىكند، خداوند آمرزنده و مهربان است.
تفاوت ميان ايمان و اسلام:
در اين آيه، ايمان در مرحلهاى پس از اسلام قرار گرفته است و اين بدان معناست كه يكى اخصّ است و ديگرى اعم.
راغب اصفهانى در مفردات مىنويسد:
الإسلام: الدخول فى السلم، وهو أن يسلم كلّ واحد منهما أن يناله من ألم صاحبه(2)؛ اسلام، يعنى ورود در امنيّت و آرامش، يعنى با پذيرش توحيد و رسالت از آزار ديگرى محفوظ باشد.
ابن جرير طبرى در تفسير آيه شريفه، به نقل از زُهرى مىنويسد:
اسلام، شهادت و گواهى به وحدانيّت خدا و يكتايى پروردگار است و ايمان، سخن همراه با عمل است(3).
(1) حجرات (49) آيه 14.
(2) مفردات راغب، ماده «سلم».
(3) از زهرى نقل شده است: «الأعراب آمنّا قل لمتوءمنوا ولكن قولوا أسلمنا قال: إنّ الاسلام، الكلمة، والايمان، العمل.» جامع البيان، ج 26، ص 182، شماره 24607. (154)
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*