0

وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392  10:51 PM


و هيثمى در كتاب مجمع الزوائد اين روايت را صحيح دانسته است(1).
15. خداى وهّابيّت دوان دوان راه مى‏رود:
از هيأت عالى افتاى سعودى پرسيدند: «هل للّه صفة الهرولة؟؛ آيا خداوند متصف به صفت هروله (دوان دوان رفتن) مى‏باشد؟» پاسخ دادند:
نعم! صفة الهرولة على نحو ما جاء في الحديث القدسي الشريف على ما يليق به قال تعالى: إذا تقرّب إليّ العبد شبرا تقرّبت إليه ذراعا، وإذا تقرّب إليّ ذراعا تقرّبت منه باعا، وإذا أتاني ماشيا أتيته هرولة؛ رواه البخارى ومسلم(2)؛ آرى، صفت هروله (دوان دوان رفتن) خدا در حديث قدسى كه بخارى و مسلم نقل كرده‏اند آمده كه خداوند فرموده: اگر بنده‏اى يك وجب به من نزديك شود، من يك ذراع (نيم متر) به او نزديك خواهم شد و اگر او يك ذراع به طرف من بيايد، من به قدر فاصله انگشتان دو دست كه به صورت افقى باز شود (بيش از يك متر و نيم) به او نزديك خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بيايد، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت.
بن باز، مفتى اعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتايى اين چنين نوشته:



(1) هيثمى مى‏گويد: «رواه البزار ورجاله رجال الصحيح». مجمع الزوائد، ج 1، ص 83.
و در جاى ديگر مى‏گويد: «رواه أبو يعلى فى الكبير ورجاله رجال الصحيح غير عبد اللّه بن خليفة الهمذانى وهو ثقة». مجمع الزوائد، ج 10، ص 159.

(2) فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء، ج 3، ص 196، فتواى شماره 6932.

(125)


أمّا الوجه واليدان والعينان والساق والأصابع فقد ثبتت في النصوص من الكتاب والسنّة الصحيحة وقال بها أهل السنّة والجماعة وأثبتوها للّه سبحانه على الوجه اللائق به سبحانه وهكذا النزول والهرولة جاءت بها الأحاديث الصحيحة ونطق بها الرسول [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] وأثبتها لربّه عزّ وجلّ على الوجه اللائق به سبحانه(1)؛ امّا صورت، دست، چشم، ساق و انگشت براى خداوند، در كتاب و سنّت صحيح آمده و نظريّه اهل سنّت و جماعت بر آن استوار است و هم‏چنين نزول حقّ از عرش به آسمان عالم ماده و هروله؛ در احاديث صحيح وارد شده و رسول اكرم [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] اين صفات را براى خداوند به آن گونه‏اى كه لايق او مى‏باشد، اثبات نموده است.



(1) فتاوى بن باز، ج 5، ص 374.

(126)



افكار وهّابيّت در ترازوى نقد


1. سخنان ابن تيميّه و وهّابيّت مخالف كتاب و سنّت:
سخن ابن تيميّه و پيروان وهّابىِ او در اثبات جسمانيّت حق تعالى، مخالف كتاب و سنّت است؛ زيرا آيه شريفه «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ»(1) صراحت دارد كه خداوند، مانندى ندارد و آيه شريفه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ »(2) نيز دلالت مى‏كند كه او بى‏همتاست.
حاكم نيشابورى متوفّاى 405، در روايتى از اُبَىّ بن كعب نقل كرده: مشركان از رسول گرامى
[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] خواستند كه نسب خداوند متعال را بيان نمايد، خداوند سوره توحيد را نازل نمود و فرمود:
اى پيامبر! به مشركان بگو: «
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ »؛ «او خداوند يكتا و بى نياز است».
«
لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ »؛ «فرزندى ندارد و از پدر و مادرى هم زاده نشده». زيرا آن كه زاده شده، روزى هم خواهد مرد و آن كه بميرد، ارثى خواهد گذاشت و خداوند بى‏همتا از مردن و ارث نهادن منزّه است.
«
وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ»؛ «خداوند متعال، شبيه، مانند و همتا ندارد».
آن گاه حاكم نيشابورى و ذهبى گفته‏اند: اين روايت صحيح است(3).



(1) شورى (42) آيه 11.
(2) اخلاص (112) آيه 4.
(3) مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 540.

(127)


2. احمد بن حنبل و بطلان نظريّه قائلان به تجسيم:
بيهقى متوفّاى 458، از شخصيّت‏هاى علمى اهل سنّت مى‏گويد:
امام احمد بن حنبل (رئيس مذهب حنابله) نظريه قائلان به جسمانيّت حقّ تعالى را باطل دانسته، گفته است: اسم‏ها از شريعت و لغت گرفته مى‏شود و اهل لغت كلمه «جسم» را در برابر چيزى كه داراى طول، عرض، ارتفاع، تركيب و صورت باشد، قرار داده‏اند و خداوند متعال از تمامى اين‏ها منزّه است و شايسته نيست كه او را جسم بناميم؛ زيرا او از هرگونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شريعت نيز اين لفظ وارد نگرديده است. بنابراين، عقيده به جسمانيّت باطل است(1).

3. علماى اهل سنّت و تكفير مجسّمه:
امام قرطبى متوفّاى 671، پس از نقل قول علماى ديگر در باره مجسّمه، مى‏گويد:
والصحيح القول بتكفيرهم؛ إذ لا فرق بينهم وبين عبّاد الأصنام والصور(2)؛ قول صحيح اين است كه قائلان به جسمانيّت حقّ




(1) وأنكر أحمد على من قال بالجسم وقال: إنّ الأسماء مأخوذة من الشريعة واللغة، وأهل اللغة وضعوا هذا الإسم على ذي طول وعرض وسمك وتركيب وصورة وتأليف، واللّه سبحانه خارج عن ذلك كلّه، فلم يجز أن يسمّى جسما؛ لخروجه عن معنى الجسميّة ولم يجيء في الشريعة ذلك فبطل. طبقات الحنابله، ج 2، ص 298؛ اعتقاد الإمام ابن حنبل، ص 298؛ العقيده احمد بن حنبل، ص 110 و تهنئة الصديق المحبوب، ص 39.
(2) تفسير قرطبى، ج 4، ص 14 و تذكار، ص 208.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها