پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 10:46 PM
رساندند»(1). ميرزا ابوطالب اصفهانى در سفرنامه خود مىنويسد:
هنگام برگشت از لندن و عبور از كربلا و نجف، ديدم كه قريب بيست و پنج هزار نفر وهّابى وارد كربلا شدند و شعار «اقتلوا المشركين واذبحوا الكافرين»(2) سر مىدادند. آنان بيش از پنج هزار نفر را كشتند و زخمىها حساب نداشت، صحن مقدّس امام حسين عليهالسلام از لاشه كشتگان پر و خون از بدنهاى سر بريده شده، روان بود.
پس از يازده ماه بار ديگر به كربلا رفتم، ديدم كه مردم، آن حادثه دل خراش را نقل مىكنند و گريه سرمىدهند بهگونهاى كه از شنيدن آن، موها بر اندام راست مىشد(3).
3. حمله به نجف اشرف:
حمله وهّابىها به عراق از 1214 ه آغاز شد. چون در آن سال وهّابىها به نجف اشرف حمله نمودند، ولى عرب خزاعل جلو آنها را گرفتند و سيصد نفر از آنها را كشتند(4). در سال 1215 نيز گروهى براى انهدام مرقد مطهّر حضرت امير عليهالسلام عازم نجف اشرف شدند كه در مسير با عدّهاى از اعراب درگير شدند و
(1) تاريخچه نقد و بررسى وهّابىها، ص 162.
(2) مشركان را بكشيد و كافران را ذبح كنيد.
(3) مسير طالبى، ص 408.
(4) وهابيان، ص 337.
شكست خوردند(1). در مدّت نزديك به ده سال چندين بار حملات شديدى به شهر كربلا و نجف انجام دادند(2). در سال 1216 وهّابيّان پس از كشتار بىرحمانه اهل كربلا و هتك حرمت حرم حسينى عليهالسلام با همان لشگر راهى نجف اشرف شدند، ولى مردم نجف بهسبب آگاهى از ماجراى كشتار و غارت كربلا و آمادگى دفاعى به مقابله برخواستند؛ حتّى زنها از منزلها بيرون آمدند و مردان خود را تشجيع و تحريك به دفاع كردند تا اسير كشتار و چپاول وهّابيّان نشوند، در نتيجه سپاه وهّابىها نتوانستند به شهر نجف وارد شوند(3). در سال 1220 يا 1221 وهّابىها به سركردگى «سعود» به نجف اشرف حمله بردند، ولى چون شهر داراى برج و بارو بود، و در بيرون نيز خندقى شهر را حفاظت مىكرد، به علاوه جمعى از مردم و طلاب علوم دينى در حدود دويست نفر تحت رهبرى شيخ جعفر نجفى (كاشف الغطاء) از مراجع اعلم عصر كه خود مردى دلير بود، شبانه روز مشغول دفاع از شهر بودند، كارى از پيش نبردند.
خانه شيخ جعفر كاشف الغطاء انبار اسلحه بود و او بر هر دروازه نجف و
(1) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325.
(2) تاريخ المملكة السعوديّة، ج 1، ص 92.
(3) ماضى النجف وحاضرها، ج 1، ص 325. (97)
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*