پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 10:38 PM
80 سال را در عزلت گذراندند.
ج: رهبران قبيلهاى وهّابيّت پس از فروپاشى:
1. تركى بن عبد اللّه بن محمّد بن سعود كه در سال 1249 به قتل رسيد.
2. فيصل بن تركى بن عبد اللّه، متولّد 1213 و متوفّاى 1282.
3. عبد الرحمن بن فيصل بن تركى، متوفّاى 1346.
د: دوّمين دولت سعودى:
ملك عبد العزيز بن عبد الرحمن در سال 1319 از كويت به رياض برگشت و با كمك بازماندگانى از پيروان مسلك وهّابيّت و با تكيه بر كمكهاى بىدريغ انگليسىها و فرانسوىها و در طىّ بيست سال مبارزه، دوباره بر حجاز مسلّط شد و با تبديل نام حجاز به سعودى، سلطنت آلسعود را پىريزى كرد و پس از 54 سال حكومت، سرانجام در سال 1373 از دنيا رفت و هم اكنون فرزندان وى بر اين كشور حكومت مىكنند(1).
ه: كيفيّت تسلط عبدالعزيز بر حجاز:
عبدالعزيز بن عبدالرحمن آل سعود كه در سال 1880 (1285
(1) ر.ك: محمّد حسين قريب گركانى، تاريخ وهّابيّت و مجلّه هفت آسمان، سال اوّل، شماره سوم و چهارم، ص 177.
شمسى) به دنيا آمده بود، در جوانى با خانواده خود براثر فشار «الرشيد» كه زادگاه آنان رياض را متصرّف شده بود به كويت رفت و در دسامبر سال 1901 (آذر 1280 شمسى، شعبان 1319 قمرى) در 21 سالگى با نيرويى كه از چهل و چند نفر بيشتر نبود به قصد پس گرفتن رياض عازم نجد شد و اوايل 1902 رياض را تصرف كرد و سپس به كوتاه كردن دست الرشيد از نقاط ديگر پرداخت.
تا سال 1904 (1283 شمسى، 1322 قمرى ) همه نجد را به رغم حمايت نظامى عثمانى از الرشيد تصرف كرد و با مرگ الرشيد در سال 1906 (1284 شمسى) راه در برابر عبدالعزيز باز شد و به تدريج ساير مناطق تحت سلطه عوامل الرشيد را گرفت و در سال 1913 (1292 شمسى، 1331 قمرى) احساء را هم بر قلمرو خود افزود و به ساحل خليج فارس رسيد.
دولت انگلستان كه سرگرم عقب راندن عثمانى از سرزمينهاى عربى و مسلّط شدن بر آنها بود در سال 1916 (1294 شمسى) اواسط جنگ جهانى اول، نجد و احساء را به عنوان قلمرو عبدالعزيز به رسميت شناخت. عبدالعزيز در سال 1925 (1303 شمسى، 1343 قمرى) از اختلاف شريف مكه با دولت انگلستان استفاده كرد و حجاز را هم بر قلمرو خود افزود و خود را سلطان نجد و حجاز اعلام داشت.
هفتم ژانويه سال 1926 (17/10/1304 شمسى) قلمرو خود را مملكت سعودى اعلام داشت و 20 ماه مه سال 1927 (30/2/1306(60)
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*