پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 10:34 PM
از سويى ديگر، خداوند، اختلاف و پراكندگى و به جان هم افتادن را يكى از بدترين عذابها بهشمار مىآورد: «قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىآ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْمِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ»(1)؛ بگو او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد، يا شما را گروه گروه به جان هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى ديگر بچشاند.
ابن اثير مىگويد: «مراد از «شِيَعا» همان تفرقه ميان امّت اسلامى است»(2). و به پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله دستور مىدهد كه با افرادى كه دچار تفرقه شده و در اختلاف خود اصرار مىورزند، رابطه نداشته باشد: «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِى شَىْءٍ إِنَّمَآ أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ »(3)؛ كسانى كه آيين خود را پراكنده ساختند و به دستههاى گوناگون (و مذاهب مختلف) تقسيم شدند، تو هيچ گونه رابطهاى با آنها ندارى! سر و كار آنها تنها با خداست سپس خدا آنها را از آن چه انجام مىدادند، باخبر مىكند.
او به مسلمانها فرمان مىدهد كه همانند مشركانى كه دچار تفرقه شده وبه اختلاف خود مىبالند، نباشند: «وَ لاَ تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ * مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبِ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ »(4)؛ نباشيد از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اينكه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و)
(1) انعام (8) آيه 65.
(2) النهاية فى غريب الحديث، ج 2، ص 520.
(3) انعام (8) آيه 159.
(4) روم (30) آيه 32.
خوشحالند!
3. نگرانى رسول گرامى صلىاللهعليهوآله از اختلاف امّت:
هرگونه اختلاف ميان امّت اسلامى موجب نگرانى حضرت بود؛ سيوطى و ديگران آوردهاند: مردى به نام «شاس بن قيس» كه پرورش يافته دوران جاهليّت بود و كينه و حسد مسلمانان در سينهاش شعله مىكشيد، يك نفر جوان يهودى را تحريك كرد كه ميان دوقبيله بزرگ اسلامى اوس و خزرج، اختلاف ايجاد كند.
اين يهودى جنگها و درگيرىهاى زمان جاهليّت را براى افراد دو قبيله يادآور شد و آتش فتنه را روشن ساخت به طورى كه آنان شمشير به دست گرفته و در برابر هم صفآرايى كردند.
رسول گرامى صلىاللهعليهوآله از اين قضيه مطلع شد، به همراه تعدادى از مهاجران و انصار در محل درگيرى حاضر شد و فرمود:
يا معشر المسلمين، اللّه اللّه، أبدعوى الجاهليّةِ وأنا بين أَظْهُرِكم؟ بعد إذ هداكم اللّه إلى الإسلام وأكرمكم به، وقَطَع به عنكم أمرَ الجاهليّةِ، وَاسْتَنْقَذَكم به من الكفر، وألَّف به بينكم، تَرْجِعُون إلى ما كنتم عليه كفّارا؛ اى مسلمانان، آيا خدا را فراموش كردهايد و شعار جاهليّت سر مىدهيد با اين كه هنوز در ميان شما حضور دارم. پس از آن كه خداوند شما را به نور اسلام هدايت كرد و به شما ارزش داد و فتنههاى دوران جاهليّت را ريشهكن ساخت و از كفر، رهايى بخشيد و ميان شما الفت و برادرى برقرار كرد، شما دوباره مىخواهيد به دوران كفر جاهلى برگرديد؟
در اثر سخنان رسول گرامى صلىاللهعليهوآله متوجّه شدند كه اين فتنه، توطئه شيطانى است، از اين كار خويش پشيمان شده و سلاحها را به زمين گذاشتند و در حالى كه اشك از ديدگانشان جارى بود، دست در گردن هم انداختند و همديگر را غرق بوسه ساخته و در معيت رسول گرامى صلىاللهعليهوآله به طرف منازل خود بازگشتند(1).
4. دعوت به اختلاف، از آثار شوم جاهليت:
پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بنى المصطلق، ميان مردى از انصار و مهاجر اختلاف افتاد، مرد انصارى فرياد برآورد و قبيله خود را به كمك خواست و مرد مهاجر نيز با فرياد خود مهاجران را به استمداد طلبيد، وقتى اين سخن به گوش پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله رسيد، فرمود:
اين سخن زشت و قبيح را كنار بگذاريد، چون اين رفتارِ دوران جاهليّت مىباشد و خداوند متعال، مؤمنان را برادر يكديگر قرار داده و از يك حزب و يك گروه به حساب آورده، تمام فرياد خواهىها در هر زمان و مكان، بايد به صلاح اسلام و مسلمانان صورت گيرد، نه اين كه به صلاح يك دسته و به ضرر دسته ديگر انجام پذيرد و پس از اين، هر كس چنين شعار جاهلى سر دهد،
(1) «فعرف القوم أنها نزغة من الشيطان وكيد من عدوهم لهم فألقوا السلاح وبكوا وعانق الرجال بعضهم بعضا ثمّ انصرفوا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم سامعين مطيعين قد أطفأ الله عنهم كيد عدوّ اللّه شاس». در المنثور، ج 2، ص 57؛ جامع البيان، ج 4، ص 32؛ فتح القدير، ج 1، ص 368؛ تفسير آلوسى، ج 4، ص 14 و أسد الغابه، ج 1، ص 149.
مورد نكوهش قرار گرفته و تعزير خواهد شد(1).
على عليهالسلام پس از رحلت پيامبر گرامى صلىاللهعليهوآله خلافت و امامت را حقّ مسلّم خويش مىدانست و معتقد بود كه ربايندگان خلافت، در حقّ او جفا كردهاند: «ما زلت مظلوما منذ قَبَض اللّهُ نَبِيَّه صلىاللهعليهوآله »(2). او براى اثبات حقّانيّت خود از هيچ كوششى دريغ ننمود و براى رسيدن به حقّ مسلّم خود از همه يارى طلبيد(3)، حتّى همسر خود را سوار بر
(1) «دعوها فإنّها منتنة ... يعنى أنّها كلمة خبيثة، لأنّها من دعوى الجاهليّة واللّه سبحانه جعل الموءمنين إخوة وصيّرهم حزبا واحدا، فينبغى أن تكون الدعوة فى كلّ مكان وزمان لصالح الإسلام والمسلمين عامّة لا لصالح قوم ضدّ الآخرين، فمن دعا فى الإسلام بدعوى الجاهلية يُعزّر». سيره نبويّه، ج 3، ص 303، غزوه بنىالمصطلق و مجمع البيان، ج 5، ص293، رسائل و مقالات، ج 1، ص 431.
(2) ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 283، الشافى فى الإمامه، ج 3، ص 110. ر.ك: الامامة والسياسه، تحقيق الشيرى، ج 1 ص 68، تحقيق الزينى، ج 1، ص 49 و بحارالأنوار، ج 29، ص 628.
(3) ابن قتيبه دينورى نقل مىكند: على عليهالسلام در همان روزهاى اوّل رحلت رسول اكرم صلىاللهعليهوآله و نشستن ابوبكر بر مسند خلافت مهاجران را مورد خطاب قرار داد و حقّانيّت خود را براى آنان بازگو كرد و شايستگى خود را براى مسند خلافت مطرح نمود. سخنان حضرت آن چنان در مخاطبان تأثير گذاشت كه بشير بن سعد گفت: ياعلى! اگر انصار پيش از بيعت با ابوبكر اين سخن تو را مىشنيد، حتّى دو نفر در حقّانيّت تو اختلاف نمىكرد.
مشروح سخنان حضرت اين چنين است: «اللّه اللّه يا معشر المهاجرين! لاتخرجوا سلطان محمّد فى العرب عن داره وقعر بيته، إلى دوركم وقعور بيوتكم، ولا تدفعوا أهله عن مقامه فى الناس وحقّه، فواللّه يا معشر المهاجرين، لنحن أحقّ الناس به. لأنّا أهل البيت، ونحن أحقّ بهذا الأمر منكم ما كان فينا القارئ لكتاب اللّه، الفقيه في دين اللّه، العالم بسنن رسول اللّه، المضطلع بأمر الرعيّة، المدافع عنهم الأمور السيّئة، القاسم بينهم بالسويّة، واللّه إنّه لفينا، فلا تتّبعوا الهوى فتضلّوا عن سبيل اللّه، فتتزدادوا من الحقّ بعدا».
بشير بن سعد الأنصارى گفت: «لو كان هذا الكلام سمعته الأنصار منك يا على قبل بيعتها لأبى بكر، ما اختلف عليك اثنان». الامامة والسياسه، تحقيق الزينى، ج 1، ص 19.
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*