پاسخ به:مبحث نهم :تولدی دوباره !تاپیک با امتیاز ویژه
دوشنبه 10 تیر 1392 8:30 PM
گفتم نميدونم كيو ميگي!
گفت همون پسر خوش تيپ كه معمولا پيراهن و شلوار روشن شيكي تنش ميكنه!
گفتم نميدونم منظورت كيه؟
گفت همون پسري كه كيف وكفشش هميشه باهم ست هست!
بازم نفهميدم منظورش كي بود!
اونجا بود كه احمد صداشو يكم پايين آورد و گفت سعید ديگه، همون پسر مهربوني
كه روي ويلچير ميشينه...
اين بار دقيقا فهميدم كيو ميگه ولي به طرز غير قابل باوري رفتم تو فكر،
آدم چقدر بايد نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ويژگي هاي منفي و نقص ها چشم
پوشي كنه...
چقدر خوبه مثبت ديدن...
يك لحظه خودمو جاي احمد گذاشتم ، اگر از من در مورد سعید ميپرسيدن و سعید رو
ميشناختم، چي ميگفتم؟
حتما سريع ميگفتم همون معلوله ديگه!!
وقتي نگاه احمد رو با ديد خودم مقايسه كردم خيلي خجالت كشيدم...
شما چي فكر ميكنيد؟
چقد عالي ميشه اگه ويژگي هاي مثبت افراد رو بيشتر ببينيم و بتونيم از نقص هاشون چشم پوشي كنيم"
چشمها را باید شست....
یا علی