0

درباره کره شمالي چه ميدانيد؟

 
saeidazizi2
saeidazizi2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آبان 1389 
تعداد پست ها : 2
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:درباره کره شمالي چه ميدانيد؟
سه شنبه 2 آذر 1389  7:42 AM

جوچه، ايدئولوژي كره شمالي

 

از بين تمامي كشورهايي كه پس از جنگ جهاني دوم استقلال‌شان را كسب كردند كره شمالي يكي از آنهايي بود كه از نظر صنعتي پيشرفت قابل ملاحظه‌اي را تجربه كرده بود. در حالي كه نيمه‌جنوبي شبه‌جزيره كره بسيار مناسب كشاورزي است نيمه شمالي آن خشك و بايرتر اما غني از لايه‌هاي معدني بود.

 

طي سال‌هايي كه كره تحت اشغال ژاپن بود فعاليت مربوط به بخش معدن و صنعتي شدن در مقياسي چشمگير و قابل توجه شروع شد و طبيعتا نيز اين فعاليت‌ها در نيمه شمالي اين شبه جزيره متمركز شده بود. سپس در دوران جنگ كره كشور نابود شد. كارخانه‌هاي اسلحه‌سازي و ديگر توليدات زيرزميني و به ميزان زيادي نيز اين فعاليت‌ها در معادن قديمي مستقر شدند.

 

بعد از جنگ دوران بازسازي با سرعتي غيرطبيعي و اضطراري شروع شد. از ابتدا از نظر ايدئولوژيكي كشور در حلقه كشورهاي كمونيست قرار گرفت اما از نظر اقتصادي به ميزان محدودي با آن كشورها يكپارچگي پيدا كرد. كره شمالي‌ها با اين طرح كومكون كه تامين‌كننده مواد خام باشند از همان ابتدا مخالفت كردند و در عوض علاقه‌مند بودند تا بنيان قدرتمند صنعتي و تجاري كه خود مالك آنند را ابداع كنند. از اين رو رژيم پيونگ‌يانگ دست به  توسعه صنعت بومي زد و در كوتاه مدت به نتايج خيره‌كننده‌اي نايل آمد. اغلب به ما داستان‌هايي جذاب و شنيدني از موفقيت آنها گفته شده است.

 

يكي از اين موفقيت‌ها اين بود كه آنها با گرفتن گواهينامه مونتاژ تراكتورهاي شوروي مخالفت و سعي كردند تا كارخانه توليد تراكتوري را راه‌اندازي كنند كه خود آن را طراحي كرده باشند. روش آنها خيلي ساده بود: تراكتورهاي روسي را گرفتند و از روي آن كپي‌برداري كردند. بعد از چند ماه يك نمونه تراكتور ساختند اما تنها مي‌توانست دنده عقب برود! مدتي بعد آنها توانستند اين مشكل را نيز برطرف كنند و از آن زمان تاكنون از نظر توليد تراكتور خودكفا هستند.

 

آنها با همين روحيه به اين كار ادامه دادند و در نهايت توانستند هر چيزي، از نخ دوخت و دوز گرفته تا لوكوموتيوهاي الكتريكي و كاميونت را توليد كنند. كاميون‌هاي آنها آشكارا كپي‌برداري از نمونه كاميون آمريكايي «دياموندتي» بود كه حتي در اواخر دهه 1930 در سوئد ديده شد و تعداد زيادي از آنها نيز طي جنگ دوم جهاني به اتحاد شوروي نيز صادر شده بود.

 

اين كاميون‌ها همه جا بودند و بسياري از آنها روي درهايشان ستاره‌هاي قرمزرنگ داشتند كه هر ستاره نشانه 10 هزار كيلومتر راه رفتن بود. با غررو نسبتا زيادي حتي كارشناسان آنها معتقد بودند كه اين كاميون‌ها بهتر از نمونه رومانيايي‌اش است كه اخيرا وارد اين كشور شده بود. پيشرفت‌شان كاملا آشكار بود و اشتهاي آنها را براي موفقيت بيشتر افزايش داد.

 

تكنولوژي پيشرفته به بهترين نحو در اروپاي غربي خريدار داشت پس چرا بايد تجهيزات قديمي و از مدافتاده كشورهاي كمونيستي را وارد كرد؛ كشورهايي كه براي اينكه در كالايي كه توليد مي‌كنند موقعيت انحصاري داشته باشند هزينه بيش از اندازه‌اي پرداخت مي‌كنند، ولي در عوض براي اينكه كالايي از كره شمالي بخرند حتي كمتر از قيمت بازار جهاني براي آن هزينه مي‌كنند. بنابراين كره شمالي سياست خويش را معطوف به بازار ژاپن و اروپاي غربي كرد و كالاهاي خود را به سمت آنها صادر كرد كه در نهايت اين كار مي‌توانست باعث پيشرفت تكنولوژي‌اش نيز شود.

 

به نظر من وسوسه‌كننده بود تا اين چنين نتيجه‌گيري كنيم كه كره شمالي نيز در درون فضاي كومكون درست مثل كره‌جنوبي‌اي بود كه قصد داشت در آن زمان عضو سازمان همكاري‌ها و توسعه اقتصادي (OECD) شود. كره‌جنوبي هم به  لطف اقداماتي كه انجام داده بود صنعتي شده بود و در بعد كشاورزي نيز خودكفا بود. مطبوعات جهان همواره از تظاهرات‌ دانشجويي و شورش‌ها و ناآرامي‌هاي كارگري اين كشور مي‌نوشتند اما چنين رويدادها و اتفاقات به هيچ وجه در كره‌شمالي رخ نمي‌داد. براي بسياري از كشورهاي در حال توسعه به‌ويژه آنهايي كه حداقل داراي گرايش‌هاي ضدغربي بودند كره شمالي يك مدل جالب بود كه ارزش تقليد كردن را داشت.

 

همانطور كه پيشتر گفته شد عبارت تبليغي «آزادي جهان آزاد همان آزادي براي گرسنگي است» در آن عصر مرسوم بود. معني ضمني اين عبارت اين بود كه يك سيستم دولتي سوسياليستي توانسته بود گزينه جايگزين مزيت‌دارتر و مفيدتري را در مقايسه با گزينه ارائه شده توسط اقتصاد بازار فراهم آورد. با وجودي كه كره شمالي سعي وافر داشت تا تماس‌هايش را با بيرون از بلوك شرق گسترش دهد اما در عين حال براي كره‌شمالي اين طبيعي بود كه از همه شرايط و امكانات موجود به نفع خود استفاده كند. موفقيت غيرقابل انكار كشور باعث شد كه كره شمالي در غرور كشور متكبرانه گرفتار آيد؛ غروري كه همراه با بي‌توجهي و ناديده گرفتن جهان خارج از سوي اين كشور به درجه جالبي از تفرعن انجاميد. در اين فرآيند دست بالا گرفتن بيش از اندازه توانايي‌ها، عامل تاثيرگذار و كمك‌كننده اصلي تب بي‌حد و حصر رهبري بود كه در پيشاپيش اين صنعتي شدن قرار داشت.

 

در ترمينولوژي آن عصر وي يكي از بزرگترين چهره‌هايي بود كه بشر تا آن زمان خلق كرده بود!! تصوير بيش از اندازه عاقل رهبر و پيشوا لزوما بايد دربردارنده اين ايده مي‌بود كه او بزرگ و عظيم بود و حتي به عنوان خالق ايدئولوژي عقايدش به شكل فزاينده‌اي از سوي جهان پذيرفته مي‌شد و مورد تقدير قرار مي‌گرفت، به‌ويژه عقايد او اذهان مردماني كه همچون خود آنها از زير يوغ استعمار بيرون آمده بودند، در نتيجه آنها تصميم گرفتند تا ايدئولوژي رهبرشان كيم ايل سونگ را به نام «جوچه» كه ايدئولوژي ماركسيست – لنينيستي براي توسعه كشورهاي در حال توسعه آن عصر بود بپذيرند.

 

ايدئولوژي جوچه خيلي ساده بدين‌معناست كه يك كشور در حال توسعه براي توسعه خودش روي منابع داخلي‌اش تكيه كند. كره‌اي‌ها سعي نكردند تا آرا و تفكرات‌شان را  در ديگر كشورهاي سوسياليستي اشاعه دهند بلكه از آن به عنوان يك طعمه استفاده كردند.

 

هيچ گروه مطالعاتي در آفريقا براي مطالعه آثار كيم ايل سونگ تشكيل نشد اما اين آرا و انديشه‌ها در رسانه‌هاي كره شمالي به تفصيل تشريح شد، البته نه فقط در روزنامه انگليسي‌زبان پيونگ‌يانگ تايمز بلكه در همه رسانه‌ها اين كار انجام شد. اين گروه‌ها بسيار زياد بودند اما به نظر مي‌رسيد كه اين افراد تاثير جانبي و حاشيه‌اي داشته‌اند. مثال كره شمالي توجه كشورهاي در حال توسعه را به خود جلب كرد و بيشتر بدين خاطر كره‌شمالي نمونه عملي يك فرآيند جايگزين توسعه سريع محسوب مي‌شد.ويژگي غيرسرمايه‌داري آن احتمالا باعث افزايش جاذبه‌اش شده بود. اين ايدئولوژي به خودي خود براي افراطي‌هاي چپ مورد علاقه و جذاب شده بود اما به واقع اين ايدئولوژي دستاوردي عيني بود كه از وزني بالاتر برخوردار بود.

 

اين واقعيت كه ايدئولوژي جوچه مشخصا براي كشورهاي در حال توسعه است نبايد اين مطلب را مخفي و كتمان كند كه ايدئولوژي مذكور مدعي ماركسيسم – لنينيسم بود و به واقع ماركسيسم بايد همراه با جوچه به عنوان نقطه شروع مطالعه شود. ايدئولوژي جوچه پايه اصلي اقدامات و تلاش‌هاي كيم ايل سونگ براي برجسته شدن به عنوان يك ايدئولوژيست بود.

 

براين اساس منطقي بود كه او تاكيد داشت كه نه تنها مسايل ايدئولوژيكي بلكه ديگر مسايل علمي و تئوريكي نيز با توسل به ايدئولوژي جوچه بايد حل شوند. در مجموع وي مخالف يك رويكرد متحجرانه بود،‌ يعني او مايل نبود تا پايبندي و تعهدي سرسختانه به ديدگاه‌هاي كلاسيك داشته باشد يا حتي بدتر از آن به خودش اجازه دهد به ميزان غيرقابل قبولي تحت تاثير آرا و عقايد ديگران باشد و نگرش‌ها نوكرمابانه را در قبال قدرت‌هاي بزرگ از خود نشان دهد. با اين استراتژي كيم ايل سونگ قصد داشت نشان دهد كه ايدئولوژي جوچه ايدئولوژي توسعه به عنوان يك ايدئولوژي ماركسيست – لنينيستي به  گونه‌اي خاص مناسب كشورهاي در حال توسعه بود.

 

مثال كره‌شمالي نشان داد كه بدون اينكه نيازي باشد كه به سمت سرمايه‌داري رفت مي‌توان از روي آن پريد و مستقيما از فئوداليسم به سوسياليسم رسيد. براي كمونيست‌هاي اروپاي شرقي به نظر اين ايده يك آش شله‌قلم‌كار و ملغمه‌اي احمقانه از ارتداد،‌ تفرعن و جهالت بود. اما براي نمايندگان كشورهاي در حال توسعه كه در كشورهاي اروپاي شرقي و اتحاد شوروي تحصيل كرده بودند خطوط تمايز اين ايدئولوژي كاملا مشخص و آشكار بود.

 

شرط لازم براي كيم ايل سونگ به عنوان يك ايدئولوژيست مستقل و فعال در عرصه سياسي و اقتصادي اين بود كه ضد هر دو قدرت بلوك شرق يعني چين و شوروي عمل كند. در حالي كه روسيه از  تاثيرگذاري قاطع بر پيونگ يانگ محروم بود اما پكن سعي داشت تا سياستمدارا را با پيونگ يانگ در پيش بگيرد مادامي كه اقدامات پيونگ يانگ تعارضي با منافع ملي آن كشور نداشته باشد.

 

تلاش كيم ايل سونگ براي نجات كشورش از نفوذ دو قدرت بزرگ همسايه‌ با موفقيت همراه بود. وي اغلب مي‌گفت: «نقطه عطف كار ما همانا استقلال ماست.» و اين امر براي او از سوي كشورهاي در حال توسعه احترام و همدلي زيادي به همراه داشت كه البته اين احترام به خاطر پيشرفت‌هاي صنعتي نيز بود. اما همه اين موارد بدين معنا نبود كه ايدئولوژي جوچه به شكلي فراگير مورد حمايت قرار مي‌گرفت و دليلش هم اين بود كه حتي يك تحقيق مقدماتي هم در اين باره انجام نشد كه آيا ايدئولوژي جوچه مي‌تواند به عنوان يك مدل توسعه براي كشورها به كار رود. اين امر كاملا واضح و آشكار بود كه موفقيت اين ايدئولوژي در كره شمالي مبتني بر شرايط بسيار ويژه‌اي بود.

 

موقعيت جغرافيايي (شبه‌جزيره‌اي با حضور ابرقدرت‌هايي در شمال و كاملا بسته و محدود در جنوب)، موقعيت سياسي(يك كشور تقسيم‌شده كه مردمان هر يك از دو نيمه كشور با تلاشي طاقت‌فرسا سعي داشتند برتري سيستم كشورشان را اثبات كنند) و منابع انساني همراه با ميراث فرهنگي (منضبط، سختكوش و هزاران سال تحت القائات ايده‌آل‌هاي كنفوسيوسي) همگي جزو عواملي محسوب مي‌شوند كه تركيب آنها با هم در هيچ كجاي دنيا ديده نمي‌شود.

 

نتيجه را مي‌توان در يك جامعه كاملا منضبط و به واقع نظامي شده‌اي مشاهده كرد كه مردم آن به خوبي از اوقات فراغت خود  لذت مي‌بردند و توزيع ثروت نيز بدون شك در كشور انجام مي‌شد چرا كه هيچ گدايي در كشور وجود نداشت اما نخبگان اداره‌كننده كشور در چنان دنياي لوكس و مرفهي نسبت  به رهبران و اداره‌كنندگان ديگر كشورها زندگي مي‌كردند كه در آن عزت و احترام رهبر به عنوان يك قدرت برتر بيش از اندازه بود. خلاصه اينكه كره شمالي كشوري بود كه در آن آزادي فردي و روشنفكرانه در پايين‌ترين سطح خود نسبت به تمامي كشورهاي دنيا قرار داشت و تكبر و دست بالا گرفتن مردم آن به خاطر برتري‌شان باعث شد كه آنهايي كه از بيرون به اين مردم نگاه مي‌كردند آنها را افرادي متفرعن و مشمئزكننده در نظر بگيرند.

 

هنگامي كه كره‌شمالي در حال جشن گرفتن دستاورد توليد كشتي 20 هزار تني بود غيرممكن بود كه بتوان آن را با همسايه جنوبي‌اش مقايسه كرد كه توانسته بود با ورشكسته كردن صنعت كشتي‌سازي غرب كشتي 200 هزار تني را راه‌اندازي و به آب اندازد. كره شمالي كم كم با مشكل بازپرداخت ديون خارجي مواجه شده بود و ديپلمات‌هاي اروپاي شرقي مدعي بودند كه توليد غذا در اين كشور تنها براي يك جيره غذايي 25 روز كافي است. شعارهايي هم روي ديوارها نوشته شده بود. در نيمه‌هاي دهه 70  بود كه به نظر رسيد رقابت بين سيستم اقتصادي دو كره با برتري كره‌جنوبي همراه شده بود. هرچند گروه هدف صادر كردن ايدئولوژي جوچه، يعني همان رهبران كشورهاي در حال توسعه در ابتدا به گونه‌اي خودجوش با واكنش‌هاي مثبتي همراه بود اما اين ايدئولوژي سريعا با شك و ترديد روبه‌رو شد و بعد از مدتي نيز كاملا نگاهي منفي در مورد آن به‌وجود آمد.

 

ناظران و مشاهده‌كنندگان ايدئولوژي جوچه به خصوص ناظريان آفريقايي اصلا ابايي نداشتند كه مخالفت خود را نسبت به اين ايدئولوژي ابراز دارند. اين اصلا تعجب‌برانگيز نبود كه آنها به اين نتيجه رسيدند كه نه تنها غيرممكن بود كه بخواهند از مدل كره‌شمالي پيروي كنند بلكه آنها اصلا دوست نداشتند تا در آن دوره همچون كره‌شمالي رفتار كنند. بنابراين در سطح بين‌المللي ايدئولوژي جوچه هيچ همراهي پيدا نكرد به جز حمايت‌هاي شفاهي‌اي كه از سوي سران دولت‌هايي چون بنين و ماداگاسكار و همچنين حمايتي كه در دوران حكومت منگيستوهايله ماريام در اتيوپي براي افتتاح سفارت آن كشور در پيونگ‌يانگ مطرح شد، بدون شك يك دليل اين بود كه هيچ يك از مراكز اصلي قدرت آن روز دنيا از آن حمايت نكرد و اين كشور به يك مزيت  عيني نيز دست نيافته بود – همان چند تا قايق و كشتي باري سيمان كره شمالي نيز براي برآورده كردن و انجام سفارشات مسكو و واشنگتن خيلي كوچك به نظر مي‌رسيدند.

 

تجربه قابل اطمينان نبودن كره شمالي به عنوان يك شريك كاري نيز كه خود داستاني تكراري است. زئيري‌ها عنوان مي‌كنند كه مستشاران نظامي كره  شمالي كه به آنها مشاوره‌هاي نظامي در جهت مقابله با آنگولايي‌ها را مي‌دادند به ناگاه و با يك پاسپورت جديد در آن سوي جبهه يعني در آنگولا حضور مي‌يافتند و مشاوره‌هاي مشابهي نيز به آنها در مورد زئيري‌ها مي‌دادند يا سوريه و مصر بعد از اينكه روابطشان به هم خورد و تيره شد ديپلمات‌هايشان گزارش دادند كه مقامات پيونگ يانگ به سفارتخانه‌هاشان اطمينان دادند كه كره شمالي در مقابل هرگونه جنگ و درگيري كشوري عليه اين كشورها از آنها حمايت خواهد كرد!

 

در سال 1976 در كلمبو كره شمالي توانست بسياري از كشورهاي عدم تعهد را به تلاشي غيرمنطقي وادار تا اهميت تاريخي مساله كره را بپذيرند و از كره شمالي در مباحث سازمان ملل حمايت كنند. يك الجزايري كه قبل از مباحثات سازمان ملل در مورد كره شمالي در يك گروه مشاوره‌اي با كره‌اي‌ها در حال مذاكره بود اقرار كرد كه مذاكره با كره‌اي‌ها مثل مذاكره با مريخي‌هاست. كره‌اي‌ها به خاطر رسوايي قاچاقي كه در همان سال در كشورهاي نورديك انجام دادند در بين كشورهاي جهان سوم ديگر هيچ اعتباري نداشتند.

 

در مجموع كشورهاي در حال توسعه خواستار روابط متقابل برابر هستند و اعتماد به نفس‌شان باعث شده تا آنها هرگونه ايده‌اي كه آنها را فرودست نشان دهد رد كنند و به دنبال يك رهبر ايدئولوژيست و خودگماشته بروند. اين كشورها ديگر پي برده‌اند كه اعتماد به نفس، ايدئولوژي جوچه و خوداتكايي منابعي بي‌اندازه باارزش محسوب مي‌شوند اما نمي‌توانند جاي همكاري بين‌المللي را پر كنند، يا به تعبير تام مبويا، وزير كنيايي كه در يكي از كنفرانس‌هاي پان‌آمريكن در يك سخنراني در مورد خوداتكايي به شكلي كنايه‌آميز ايراد كرد «من شعار خوداتكايي را قبول دارم. انساني كه در بيشه‌زار زندگي مي‌كند هميشه خوداتكا بوده است و درست به همين دليل است كه هنوز در بيشه‌زار زندگي مي‌كند».

 

يك ربع قرن بعد از آن امروز ما شاهد نتايج نهايي ايدئولوژي جوچه هستيم. ايدئولوژي جوچه مردم كره شمالي را به سمت گرسنگي و فقر سوق داده است.

 

بخشي از كتاب «كره‌شمالي كمونيستي: گزارشي از سفر يك نماينده به بهشت!»

نويسنده: اريك كرنل

انتشارات روتلج، 2002

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها