0

مبحث پنجم:خود آگاهی چیست؟

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث پنجم:خود آگاهی چیست؟(تاپیک با امتیاز ویژه)
یک شنبه 12 خرداد 1392  11:30 PM

چگونگی ظهور خود آگاهی در بزرگان :

یکی ار عرفا به دیدن درویشی می رود که آوازه و شهرت او تا آبادی های دور دست رفته بود . شامگاه به در خانه درویش رسید و خود را مسافری گم کرده راه معرفی کرد تا به بهانه مهمانی به علت شهرت او پی ببرد . چند روزی سپری می شود و مشاهده می کند که غذای میزبان همیشه اندکی نان خشک با آب است هر چند که برای مهمان غذای چرب تری حاضر می کند . مهمان شگفت زده از میزبان می پرسد شما بیمار هستید یا اعتکاف می کنید ؟

میزبان می گوید هیچ کدام .

مهمان می پرسد پس چرا اینقدر کم و بی مقدار غذا میخورید ؟

میزبان میگوید : از روی حضرت دوست شرم دارم و خجالت می کشم که ساعاتی را در آبریزگاه ( دستشویی ) در آن حالت باشم و او به من نگاه کند .

پائولو کوئیلیو خود آگاهی را چنین بیان می کند

دو جهانگرد آمریکایی به قاهره رفتند تا عارف معروفی را در آنجا به نام حافظ اعیم ببینند . وقتی به منزل او رسیدند با کمال تعجب دیدند که عارف در اتاقی بسیار ساده زندگی میکند . اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد . دو جهانگرد از عارف پرسیدند لوازم منزلتان کجاست ؟

عارف می گوید : مال شما کجاست ؟

جهانگردان می گویند لوازم ما ؟ما اینجا مسافریم

عارف میگوید من هم همین طور !! ( اشاره به فانی بودن زندگی دنیوی )

و اما حکایتی بخوانید از تندیس آگاهی

روزی ابوسعید ابوالخیر به اتفاق یارانش از محله ای می گذشتند که مقداری فضولات چاه فاضلاب را به بیرون از خانه ریخته بودند . یاران ابوسعید بینی خود را گرفته و به سرعت از محل مربوطه دور شدند ولی ابوسعید می ایستد و با فضولات صحبت میکند و یارانش که از دور شاهد این صحنه بودند پنداشتند که شیخ دیوانه شده . لحظاتی بعد شیخ به یارانش می پیوندد و یارانش از او میپرسند : شیخ چه میکردی ؟

شیخ میگوید با فضولات صحبت میکردم آنها از شما گلایه داشتند و به من میگفتند ای شیخ ما همان میوه ها ؛ سبزیجات و خوراکی های لطیف . خوش رنگ بودیم که با زحمات زیاد ؛ یاران تو ما را از بازار خریداری و به بهترین شکل ممکن بر سر سفره جای دادند سپس ما را خوردند . ما فقط چند ساعت با آنها نزدیکی داشتیم و آنها ما را به این روز انداختند حال تو پاسخ ده ما باید از آنها فرار کنیم یا آنها از ما ؟!! شاگردان شیخ ؛ شرمناک سر در گریبان کردند .

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
09303495228
دسترسی سریع به انجمن ها