پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392 9:26 PM
اى خدا به فريادم برس
روزى: زنى بچه شير خوارش بغل گرفته بود واز روى پلى كه بر روى آن رودخانه احداث شده بود مى گذشت: ناگاه بر اثر ازدحام مردم زن به زمين خورد وبچه اش از دستش رها شد ودر رودخانه افتاد.
جريان آب رودخانه تند وسريع بود وبچه را با سرعت با خود مى برد، زن خود را به ساحل رسانيد ودر حالى كه دنبال فرزندش مى دويد، از مردم كمك مى خواست ولى جريان آب به قدرى تند بود كه مردم نمى دانستند، كودك را از آب بگيرند.
بالاخره جريان آب كودك را به قسمتى از رود خانه برد كه آب رودخانه: چرخ آسيابى را به حركت در مى آورد، تصادفا كودك وارد اين جريان گرديد وبه سرعت به طرف چرخ آسياب برده شد.
در آخرين لحظه كه زن يقين كرد هيچ كس بجز خدا نمى تواند به فريادش برسد وفرزندش را نجات دهد، سر به آسمان بلند كرد وگفت:
اى خدا به فريادم برس.
در همان لحظه آب از رفتن ايستاد واز حركت باز ماند، زن دست دراز كرد و كودكش را از روى آب برداشت وشكر الهى را به جاى آورد.
آرى اين ارتباط معنوى با خدا است كه به دلها آرامش وتسكين وحوادث را به نفع انسان خاتمه مى دهد.(110)
|
|
|
|
|
|
|
|