پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392 9:25 PM
هنوز لبهاى عارف از دعا فراغت نيافته بود
در ايام حكومت عثمانيها بر بغداد مدتى خشكسالى شد، به پسشنهاد سعيد پاشا حاكم بغداد مردم سه روز روزه گرفتند وسپس براى براى نماز طلب باران از شهر بيرون رفتند وبه تضرع ودعا پرداختند، ولى خبرى از باران نشد.
سيد محمد رضا شبر كه از ناكامى كاخ نشينان بغداد آگاهى يافت به مردم فرمود: كه به اميد ريزش باران رحمت الهى با دلى پيراسته از تباهى ها سه روز روزه گرفته: براى نماز طلب باران آماده شوند، مردم كاظمين به دستور سيدمحمد رضا شبر با پاى برهنه ولى دلى شكسته: شهر را ترك كرده وبه سوى مسجد براثا رفتند در آن وادى مقدس: مردم به پيشواى سيد محمد رضا شبر، نماز باران به جاى آوردند، سيد پيشاپش مردم دل به پروردگار سپرده وچشم به آسمان دوخته بود ورحمت خداوند را به يارى مى طلبيد، هنوز لبهاى عارف كهن سال كاظمين از دعا فراغت نيافته بود كه ابرهاى تيره غرش كنان بر بام آسمان فرود آمده: برق اصابت تيرهاى دعاى پرهيز كاران حريم پيشوايان پاك امام موسى كاظم (عليه السلام) وامام جواد (عليه السلام) به هدف اجابت در دور دست افق پديدار گشت ودر پى آن قطره هاى درشت شروع به آمدن كرد، اين حادثه نشدنى سبب شد تا مردم پاكدل كاظمين: سيد پارساى خاندان شبر را با عنوان صاحب الدعوه المستجابته بستايد وپيش از پيش مورد احترام قرار گيرند.(100)
|
|
|
|
|