پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392 9:09 PM
دعا كنيد بر اوپيروز گردم
حدود 80 سال قبل در تهران پهلوان غيور ومتدينى بود كه با نام حاج محمد صادق خوانده مى شد، اوبه عنوان پهلوان اول پايتخت شمرده مى شد، اين پهلوان شغل بلوز فروشى داشت: لباسى نسبتا بلند مى پوشيد وكلاه پوستى بر سر مى نهاد.
در آن زمان يك پهلوان ارمنى به تهران آمده بود، ومى خواست با پهلوان اول پايتخت كشتى بگيرد، حاج محمد صادق براى حفظ حيثيت خود قبول كرد، وچون مرد با ايمانى بود، به خدا بزرگ توكل نمود وبه منزل چند نفر از روحانيون محل رفت وبه هر يك از آنها 10 ريال ((يك تومان آن زمان)) داد وبه آنها گفت امشب شب جمعه از اين پول غذا تهيه كرده و اهل خانه را جمع كنيد وپس از صرف غذا، روبه قبله بنشينيد ودعا كنيد كه من بر آن پهلوان پيروز گردم: آنها هم درخواست اورا اجابت كردند.
روز موعود فرا رسيد، جمعيت ازدحام كردند، وپهلوان ارمنى به ميدان حاج محمد صادق آمد آنگاه با اوكشتى گرفت وطولى نكشيد اورا بلند كرد وبر زمين زد وبر اوپيروز گرديد(21).
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|