پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392 9:08 PM
بجاى نفرين چنين دعا كردند
قاضى عياض در كتاب الشفا روايت كرده كه در جنگ احد دندانهاى جلو دهان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شكست وصورت مباركش شكاف برداشت: اصحاب آن بزرگوار بسيار ناراحت شدند واز آن حضرت خواستند كه دشمن را نفرين كنند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به آنها فرمود:
انى لم ابعث لعانا ولكنى بعثت داعيا ورحمه.
من ناسزاگومبعوث نشده ام: بلكه دعوت كننده ومايه رحمت مبعوث شده ام.
سپس بجاى نفرين: چنين دعا كردند.
اللهم اهد قومى فانهم لايعلمون.
خدايا قوم مرا هدايت كن: زيرا آنها ناآگاه هستند.
وبه روايت ديگر، عمربن خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت:پدر ومادرم به فدايت اى رسول خدا، نوح (عليه السلام) بر قوم خود نفرين كرد وگفت: پروردگارا در روى زمين احدى از كافران را زنده مگذار(14).
اگر تومارا نفرين كنى همه ما به هلاكت مى رسيم: اينك ببين كه بر پشت شما لطمه وارد شده وصورتت مجروح گشته ودندانهايت شكسته شده: در عين حال بجاى نفرين: براى دشمن دعا مى كنى ومى گوئى ((خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا ناآگاه هستند))
قاضى عياض پس از نقل اين مطلب مى گويد:به اين شيوه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه جامع ارزشهاى اخلاقى ودرجات عالى نيكوكارى و حسن خلق وبزرگوارى ودرجه عالى صبر واستقامت وحلم ؛ خوب دقت كن: تا آنجا كه به سكوت وبردبارى اكتفا نشده بلكه آن حضرت دشمنان را مورد لطف قرار داد وبراى آنها دعا كرده است وبا تعبير ((قومى)) ((قوم من)) علت محبت خود نسبت به آنها را آشكار نموده اند و سپس از جانب آنها ((از خداوند)) معذرت خواسته كه آنها ناآگاه هستند (15).
|
|
|
|
|
|
|
|