0

داستان های دعا (قصص الدعا)

 
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:00 PM

چنين دعا مكن
روزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) نماز مى خواند، شنيد كه مردى باذيه نشين مى گويد: الهم ارحمنى و محمداو لا ترحم معنا احدا: ((خدايا! تنها من و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را مشمول رحمت خود كن و هيچ كس غير از ما را مشمول اين رحمت مكن.
پس از آنكه نماز پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) تمام شد، آن حضرت به او فرمود: لقد تحجرت واسعا. تو يك موضوع وسيع را محدود ساختى، و جنبه اختصاص به آن دادى.
يعنى: هيچ گاه چنين دعا مكن، چرا كه رحمت خدا، وسيع است و اختصاص به من و تو ندارد.

دلا بريز و پائى بر بساط خود نمائى زن   برندى سر بر آر آتش درين زهد ريائى زن
بيفكن آنچه در سردارى و پاى اندرين ره نه   گدائى كن درين درگاه و كوس پادشاهى زن
بمردى وارهان خود را ازين بيگانگان بگسل   به شهر آشنائى آصداى آشنائى زن

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها