0

داستان های دعا (قصص الدعا)

 
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392  10:35 AM

اگر كمكم نكنى نافرمانى مى كنم
خداوند به حضرت داود (عليه السلام) وحى كرد، نزد دانيال پيغمبر برو و به او بگو: ((تو يكبار مرا گناه كردى ((يعنى ترك اولى كردى )) تو را آمرزيدم بار دوم گناه كردى، باز آمرزيدم، بار سوم گناه كردى باز آمرزيدم، و اگر بار چهارم گناه كنى ديگر تو را نمى آمرزم.
حضرت داود (عليه السلام) نزد دانيال رفت و سخن خدا را به او ابلاغ كرد.
دانيال به داود (عليه السلام) فرمود: ((اى پيامبر خدا تو ماءموريت خود را ابلاغ نمودى)).
هنگامى كه نيمه هاى شب شد، دانيال به مناجات و راز و نياز با خدا پرداخت و عرض كرد! ((پروردگارا، پيامبر تو داود (عليه السلام) سخن تو را به من ابلاغ نمود كه اگر بار چهارم گناه كنم، مرا نمى آمرزى.
فو عزتك لئن لم تعصمنى لاعصينك ثم لاعصينك ثم لاعصينك به عزتت سوگند اگر تو مرا نگاه دارى ((و كمك نكنى)) همانا تو را نافرمانى كنم وپس نيز نافرمانى كنم وباز هم نافرمانى كنم.

اى روان دو جهان آشكار اى نهان   از تو دورى نتوان، دورم از خويش ‍ مكن
تاج من، افسر من، سرمن، سرورمن   هادى و رهبر من، دورم از خويش ‍ مكن
راه من، منزل من، بحر من، دلبر من   آشناى دل من، دورم از خويش ‍ مكن
يار من، ياور من، دل من، دلبر من   مونس و غمخور من، دورم از خويش مكن

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها