0

داستان های دعا (قصص الدعا)

 
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392  10:34 AM

خداوند دعاى او را مستجاب كرد
از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده ؛ هنگامى كه حضرت يونس (عليه السلام) در شكم ماهى بزرگ قرار گرفت، ماهى در درون دريا حركت مى كرد، به درياى قلزم رفت و پس از آنجا به درياى مصر رفت، سپس از آنجا به درياى طبرستان ((درياى خزر)) رفت سپس وارد دجله بصره شد، و بعد يونس را به اعماق زمين برد.
قارون كه در عصر موسى (عليه السلام) مشمول غضب خدا شده بود ((و خداوند به زمين فرمان داده بود تا او را در كام فر برد)) فرشته اى از سوى خدا ماءمور شده بود كه قارون را هر روز به اندازه طول قامت يك انسان در زمين فروبرد، يونس در شكم ماهى، ذكر خدا مى گفت و استغفار مى كرد، قارون در تحت زمين، صداى زمزمه يونس (عليه السلام) را شنيد، به فرشته مسلط بر خود گفت: اندكى به من مهلت بده، من در اينجا صداى انسانى را مى شنوم، خداوند به آن فرشته وحى كرد به قارون مهلت بده، او به قارون مهلت داد، قارون به صاحب صدا ((يونس)) نزديك شد و گفت: تو كيستى؟ يونس: انا المذنب الخاطى ء يونس بن متى.
((من گنهكار خطا كار يونس پسر متى هستم)).
قارون احوال ايشان خود را از او پرسيد، نخست گفت: از موسى خبر دارى؟ يونس: موسى (عليه السلام) مدتى است كه از دنيا رفته.
قارون: از هارون برادر موسى (عليه السلام) چه خبر دارى؟ يونس: او نيز از دنيا رفت.
قارون: از كلثم ((خواهر موسى))كه نامزد من بود چه خبر؟ يونس: او نيز مرد.
قارون گريه كرد و اظهار تاسف نمود ((و در دلش براى خويشانش سوخت و براى آنها گريست)).
فشكر الله له ذلك ((همين دل سوزى او ((كه بك مرحله اى از صله رحم است)) موجب شد كه خداوند نسبت به لطف نمود و به آن فرشته ماءمور بر او خطاب كرد: كه عذاب دنيا را از قارون بردار ((يعنى همانجا توقف كند و ديگر روزى به اندازه قامت يك انسان در زمين فرو نرود كه عذاب سختى براى او بود)) هنگامى كه يونس (عليه السلام) از اين موضوع با خبر شد ((و دريافت كه خداوند به بندگانش در صورتى كه كار نيك كنند مهربان است)) در ميان تاريكيهاى ((شب و دريا و شكم ماهى)) فرياد مى زد: لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين.
معبودى جز خداى يكتا نيست، اى خدا، تو پاك و منزه هستى و من از ستمگران هستم.
خداوند دعاى او را به استجابت رسانيد و به ماهى فرمان داد تا او را به ساحل بيندازد، ماهى او را در كنار ساحل آورد و به بيرون انداخت خداوند در همانجا درخت كدو رويانيد و يونس در سايه آن درخت آرميد و از مواهب الهى بهرمند شد و كم كم سلامتى خود را باز يافت.
به اين ترتيب ببينم: عمل نيك مانند صلحه رحم، و هم چنين دعا و توبه و اقرار به گناه، موجب نجات خواهد شد.

گذر كن اى صبا در كوى جانان   ببر از من پيامى سوى جانان
دلم را تازه كن يعنى بياور   نسيمى جانفزا از كوى جانان
سر شوريده اى دارم چون مجنون   دل آشفته اى چون موى جانان
دلم گرديد مالامال عشقش   سرم پر شد ز هاى و هوى جانان
بهر سوئى، بهر كوئى، بمردم   روم از بهر جستجوى جانان
وزد بادى مگر بر من زكويش   كشم آبى مگر از جوى جانان

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها