پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392 10:33 AM
مرا از شيعيان على قرار بده
شب بود، جمعى از اصحاب در محضر، رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) نشسته بودند و از بيانات آن بزرگوار، بهرمند مى شدند، آن بزرگوار در آن شب اين جريان را بيان كرد و فرموند: آن شب كه مرا به سوى آسمانها به معراج بردند ((يعنى در شب 17 يا 21 ماه رمضان سال 10 يا 12 بعثت)) هنگامى كه به آسمان سوم رسيدم، منبرى براى من نصب نمودند، من بر عرشه منبر قرار گرفتم و ابراهيم خليل (عليه السلام) در پله پائين عرشه منبر قرار گرفته بودند و ساير پيامبران در پله هاى پائين ترى قرار داشتند.
در اين هنگام على (عليه السلام) ظاهر شد كه بر شترى از نور، سوار بود و صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد، و جمعى چون ستارگان تابان در اطراف او بودند، در اين وقت، ابراهيم (عليه السلام) به من گفت: اين ((اشاره به على (عليه السلام)) كردم پيامبر بزرگ و يا فرشته بلند مقام است؟ گفتم: ((او نه پيامبر است و نه فرشته، بلكه برادرم و پسر عمويم و دامادم و وارث علمم على بن ابى طالب است)).
پرسيد، اين گروهى كه در اطراف او هستنند، كيانند؟ گفتم: اين گروه، شيعيان على بن ابى طالب هستند.
ابراهيم (عليه السلام) علاقمند شد كه جزء شيعيان على (عليه السلام) باشد به خدا عرض كرد ((پروردگارا مرا از شيعيان على بن ابى طالب (عليه السلام) قرار بده)) در اين هنگام جبرئيل نازل شد و آن آيه 81 سوره صافات را خواند و ان من شيعته لابراهيم.
و از شيعيان او اصول اعتقادات ابراهيم است.
پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به اصحاب فرمود: ((هرگاه بر پيامبر پيشين صلوات فرستاديد نخست به من صلوات بفرستيد، سپس به آنها، جز در مورد ابراهيم خليل (عليه السلام) كه هر گاه خواستيد به من صلوات بفرستيد، نخست به ابراهيم (عليه السلام) صلوات بفرستيد))، پرسيدند: چرا؟ فرمودند: ((به همين دليل كه بيان كردم، او آرزو كرد تا از شيعيان على بن ابى طالب باشد)).
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|