پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392 10:32 AM
به وسيله دعا 15 سال به عمرش افزوده شد
از سوى خداوند به يكى از پيامبران به نام حزقيل كه سومين خليفه موسى (عليه السلام) در بنى اسرائيل بود الهام شد كه به فلان حاكم بگو پس از مدت اندكى مى ميرى، حزقيل پيام خداوند را به او ابلاغ كرد.
حاكم، سخت وحشت زده شده روى تختش به دعا و راز و نياز پرداخت و بقدرى هنگام دعا متوجه خدا بود خكه ضعف بر او عارض شد و از روى تخت به زمين افتاد، و در دعايش مى گفت: يارب اخزنى حتى يشب طفلى و اقضى امرى.
اى پروردگار من به من آنقدر مهلت بده كه كودكم بزرگ شود و زندگى خودمان را سامان بدهم.
خداوند دعاى او را به استجابت رساند، و به حزقيل وحى كرد: برو به حاكم بگو مرگ تو را تا پانزده سال تاءخير انداختم.
|
|
|
|
|
|
|
|