پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392 10:31 AM
دو ساعت بود كه غرق شده بود
حاج شيخ حسين از غدى ساعت ساز مى گفت: برادرى داشتم مصروع ((مرض صرع داشت)) كه در اثر حمله صرع در جوى آب افتاده و مرده بود.
آب جنازه او را برده بود و جسد در زير پلى مانده بود، چون جسد مانع جريان آب مى شود، آبياران به جستجوى علت بند آمدن آب پرداختند و جنازه را پس از يك دو ساعتى از زير پل بيرون كشيدند، خلاصه جنازه را روى زمين خوابانيديم و با پارچه آن را پوشانديم.
در آن هنگام حاج شيخ حسنعلى اصفهانى در ده ما ((حصار)) نام داشت ساكن بود و به رياضى مشغول بودند، من گريه كنان به خدمت حاج شيخ رفتم و ماجرا را براى ايشان تعريف كردم، آن مرد بزرگ بالاى سر جسد برادرم حضور يافتند.
و با انگشت خود، بر پيشانى او اشارتى كردند و دعائى خواندند، ناگاه برادرم كه قريب دو ساعت، زير پل در آب مغروق مانده بود و غرق شده بود عطسه اى كرد و برخواست.
|
|
|
|
|