پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392 10:21 AM
دعاى مورچه
در زمان حضرت سليمان (عليه السلام) بر اثر نيامدان باران، قحطى شديدى به وجود آمد، به ناچار مردم به حضور حضرت سليمان آمده و از قحطى شكايت كردند و درخواست نمودند تا حضرت سليمان براى طلب باران، نماز ((استسقا)) بخواند. حضرت سليمان به آنها فرمود: فردا پس از نماز صبح، با هم براى انجام نماز استسقاء به سوى بيابان حركت مى كنيم.
فرداى آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به سوى بيابان حركت كردند، ناگهان حضرت سليمان (عليه السلام) در راه مورچه اى را ديد كه پاهايش را روى زمين نهاده و دستهايش را به سوى آسمان بلند نموده و مى گويد: خدايا ما نوعى از مخلوقات تو هستيم، و از رزق تو بى نياز نيستيم، ما را بخاطر گناه انسانها، به هلاكت نرسان.
حضرت سليمان (عليه السلام) رو به جمعيت كرد و فرمود: به خانه هايتان باز گرديد، خداوند شمارا بخاطر غيرش ((مورچگان)) سيراب كرد: در آن سال آنقدر باران آمد كه سابقه نداشت.
آرى گناه موجب بلا از جمله قحطى خواهد شد.
|
|
|
|
|