پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
دوشنبه 13 خرداد 1392 9:52 AM
امام حسين عليه السلام دعا كرد پيره زن زنده شد
روزى جوانى گريه كنان به مجلس امام حسين (عليه السلام) حاضر شد، حضرت فرمود: سبب گريه ات چيست: عرض كرد يابن رسول الله مادرم امروز مرد، قبل از آنكه وصيت كند و اموال او معلوم نشد، و من از وى شنيده بودم كه مى گفت: من در وقت حيات وصيت نخواهم كرد اما تو را خبر خواهد داد و اموال معلوم مى شود، پس حضرت امام حسين (عليه السلام) فرمود اى ياران برخيزيد بجانب اين پير زن برويم و مهم، اين جوان را كفايت دهيم.
حضرت با دوستان و محبان روى بخانه آن پيرزن نهاند، چون به آن خانه رسيدند داخل شدند، پيرزن هنوز بر فراش خود خوابيده بود، حضرت امام حسين (عليه السلام) دست بر دعا برداشتند حيات و زنده شدن پيرزن را از حضرت حق طلب نمودن ناگهان پيرزن برخواست و شهادتين جارى كرد و رويش به حضرت كرد و گفت: اى سرور اولياء از زنده شدن من مقصودتان چيست، حضرت فرمود: وصيت كن تا مورد رحمت خداوند قرارگيرى پيرزن گفت: اى مولاى من اينقدر مال در فلان موضع دارم كه مدفون است و ثلث آنرا نذر كرده ام و دو ثلث ديگر از آنرا پسرمن است اگر پسرم از محبان شما است مالم را تسليم او كن و الا اگر محب شما نبود بهر كس كه لايق ميدانى قسمت كن، پيرزن عرض كرد يابن رسول الله دوست دارم كه شما بر من نماز بخوانى به بستر خود تكيه كرده كلمه شهادت بر زبان جارى كرد جان به حق تسليم نمود، حضرت بر او نماز خواند و در قبرستان بقيع دفنش كردن.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|