0

چند خط زندگي

 
kazem23
kazem23
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1390 
تعداد پست ها : 81
محل سکونت : چ و ب

مولا و لیلا
سه شنبه 28 خرداد 1392  6:53 AM

بشر بن حارث که به بشر حافى نیز شهرت دارد، از عارفان بنام قرن دوم است . وى اهل مرو بود و گویند در ابتدا روزگار خود را به گناه و خوشگذرانى صرف مى کرد که ناگهان به زهد و عرفان گرایید . علت شهرت او به حافى آن است که هماره با پاى برهنه مى گشت . از او حکایات بسیارى نقل شده است ؛ از جمله :
در بازار بغداد مى گشتم که ناگهان دیدم مردى را تازیانه مى زنند. ایستادم و ماجرا را پى گرفتم . دیدم که آن مرد، ناله نمى کند و هیچ حرفى که نشان درد و رنج باشد از او صادر نمى شود. پس از آن که تازیانه ها را خورد، او را به حبس بردند. از پى او رفتم . در جایى ، با او رو در رو شدم و پرسیدم : این تازیانه ها را به چه جرمى خوردى ؟ گفت : شیفته عشقم . گفتم : چرا هیچ زارى نکردى ؟ اگر مى نالیدى و آه مى کشیدى و مى گریستى ، شاید به تو تخفیف مى دادند و از شمار تازیانه ها مى کاستند. گفت : معشوقم در میان جمع بود و به من مى نگریست . او مرا مى دید و من نیز او را پیش چشم خود مى دیدم . در مرام عشق ، زاریدن و نالیدن نیست .
گفتم : اگر چشم مى گشودى و دیدگانت معشوق آسمانى را مى دید، به چه حال بودى !؟ مرد زخمى ، از تاءثیر این سخن ، فریادى کشید و همان جا جان داد .

 

.::  با تو حکایتی دگر ::.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها