حيات بخش دلي، مژده خدا هستي
زلال خاطرهاي، بوي آشنا هستي
غروب سرد زمينم، زمينيم، اما
تو از سلاله نوري، ز ما جدا هستي
بيا كه با تو دلم جان تازه ميگيرد
هنوز گرمي آغوش سرد ما هستي
چه سالهاي غريبي گذشته بر من و دل
بيا كه منتظران را تو مقتدا هستي
تو شاه بيت خدايي، گل وفا هستي
به صحن مدرسه دل خواندهام اي دوست
من ابتداي راهم، تو انتها هستي
پرنده دل من از طلوع تا به غروب
در انتظار تو پر ميزند، كجا هستي؟