اين هفته هم گذشت اما تو نيامدي
خورشيد خانوادهي زهرا نيامدي
از جادهي هميشه چشم انتظارها
اي آخرين مسافر دنيا نيامدي
صبحي كنار جاده تو را منتظر شديم
«آمد غروب ، رفت و تو آقا نيامدي»
از ناز چشمهاي تو اصلاً بعيد نيست
شايد كه آمدي گذر ما نيامدي
امروزمان كه رفت چه خاكي بر سر كنيم
آقاي من اگر زَد و فردا نيامدي
غيبت بهانه اي است كه پاكيزه تر شويم
تا روبرويمان نشدي تا نيامدي
«يابن الحسن بياي»قنوتم وظيفه است
ديگر به ما چه آمدهاي یا نيامدي