اگرشناخت قلبی از ایمان نداشته باشیم هیچگاه به نیمه پنهان خود نمیرسیم.ایمان همان یقین است.اگر به وجود نیمه پنهان خود یقین داشته باشیم قطعا شناختی کامل از ایمان خود داریم.نیمه پنهان ما میتونه خیلی چیزا باشه:مثل ایمان،آرامش ابدی،وجودی انسانی ،یار و همدم و ...با این همه بحث به چند واقعیت میرسیم:واقعیت 1:برخلاف آنچه از کودکی به شما قبولاندهاند، شما بیش از یک نیمه گمشده دارید.واقعیت 2:شما برای شاد بودن به نیمه گمشدهتان نیاز ندارید.واقعیت 3: قبل از اینکه اجازه دهید کسی دوستتان بدارد، باید اول یاد بگیرید که چطور موجبات شادی خودتان را فراهم کنید.واقعیت 4:نیمه گمشده برای رسیدن به تعادل وارد زندگی ما میشوند.واقعیت 5:نیمه گمشده برای کمک به ما برای پیدا کردن خودِ درونیمان وارد زندگی ما میشوند.واقعیت 6:نیمه گمشده بین جنسیتها، ملیتها، مذاهب یا دیدگاههای سیاسی مختلف تبعیضی قائل نیستند.واقعیت 7:نیمه گمشده شما ممکن است همانی باشد که درست کنار گوشتان خوابیده است.واقعیت 8:دلیلش این است که عشق به شکلها و اندازههای مختلف میآید.واقعیت 9:ارتباط شما با نیمه گمشدهتان به خصوصیات ظاهری متکی نیست.مهم نیست که چه ظاهری داشته باشند، مهم درون آنهاست که پیوند شما را مستحکم میکند.واقعیت 10:ظاهر انسانها فقط یک پوسته است و نیمه گمشده شما درون این پوسته خوابیده است. وضعیت ظاهری شما DNA شماست؛ همان چیزی که پدر و مادرتان موقع تولد به شما بخشیدهاند. اما هیچ ارتباطی با خودِ روحانی و معنوی شما ندارد. و با کمک این خود است که نیمه گمشدهتان را مییابید.واقعیت 11:وقتی برای اولین بار نیمه گمشدهمان را میبینیم، جاذبهای فوری به او حس خواهید کرد.واقعیت 12:این یک جاذبه روحانی است که دو روح را به هم متصل میکند.واقعیت 13:با روی آوردن به خودی درونیتان، فوراً نیمه گمشدهتان را تشخیص خواهید داد.واقعیت 14: نیمه گمشده به دلایل مشخص وارد زندگی ما میشود.واقعیت 15:نیمه گمشده برای تحسین ما وارد زندگیمان میشود.