پاسخ به:داستانهاي كوتاه و اموزنده به زبان انگليسي همراه با ترجمه فارسي آن
یک شنبه 12 خرداد 1392 5:44 PM
Spain
Mr Edwards likes singing very much, but he is very bad at it. He went to dinner at a friend's
house last week, and there were some other guests there too. They had a good dinner, and then
the hostess went to Mr Edwards and said 'You can sing, Peter. Please sing us something.'
Mr 'Edwards was very happy, and he began to sing an old song about the mountains of Spain.
The guests listened to it for a few minutes and then one of the guests began to cry. She was a
small woman and had dark hair and very dark eyes.
One of the other guests went to her, put his hand on her back and said, 'Please don't cry. Are you
Spanish?'
Another young man asked, 'Do you love Spain?'
'No,' she answered, 'I'm not Spanish, and I've never been to Spain. I'm a singer, and I love
music!'
اسپانیا
آقای ادوارد خوانندگی را خیلی دوست داشت ولی در آن خیلی بد بود.هفته گذشته برای مهمانی به خانه دوستش رفت...........در آنجا مهمانهای دیگری نیز حضور داشتند.
آنها شام خوبی داشتند و پس از آن خانم میزبان به سمت ادوارد رفت و گفت: پیتر شما میتوانید بخوانید. لطفا چیزی برای ما بخوانید
آقای ادوارد خیلی خوشحال شد و شروع به خواندن آهنگ قدیمی در مورد کوههای اسپانیا کرد.
مهمانان برای چند دقیقه به آن گوش کردند و سپس یکی از مهمانها شروع به گریه کردن کرد.
او زن کوچکی بود که موهای مشکی و چشمهای خیلی مشکی داشت.
یکی دیگر از مهمانان بسوی او رفت و دست خود را بر روی پشت او گذاشت و گفت: لطفا گریه نکنید.آیا شما اسپانیایی هستید؟
مرد جوان دیگری پرسید آیا شما اسپانیا را دوست دارید؟
زن جواب داد: من اسپانیایی نیستم و هرگز در اسپانیا نبوده ام.من یک خواننده ام و موسیقی را دوست دارم!
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند