0

داستانهاي كوتاه و اموزنده به زبان انگليسي همراه با ترجمه فارسي آن

 
mosi_bamaram11
mosi_bamaram11
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 1159
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:داستانهاي كوتاه و اموزنده به زبان انگليسي همراه با ترجمه فارسي آن
جمعه 3 خرداد 1392  9:05 PM

Smart Soldier
Fred was a young soldier in a big camp. During the week they always worked very hard, but it
was Saturday, and all the young soldiers were free, so their officer said to them, 'You can go into
the town this afternoon, but first I'm going to inspect you.’
Fred came to the officer, and the officer said to him, 'Your hair's very long. Go to the barber and
then come back to me again.
Fred ran to the barber's shop, but it was closed because it was Saturday. Fred was very sad for a
few minutes, but then he smiled and went back to the officer.
'Are my boots clean now, sir?' he asked.
The officer did not look at Fred's hair. He looked at his boots and said, 'Yes, they're much better
now. You can go out. And next week, first clean your boots, and then come to me!'

سرباز باهوش

فرد سرباز جوانی در یک پادگان بزرگ  بود. انها همیشه در طول هفته سخت کار میکردند. ..اما انروز شنبه بود و انها آزاد بودند....بنابر این افسرشان به انها گفت امروز بعد ازظهر میتوانید به داخل شهر بروید اما اول میخواهم شما را بازدید کنم.

فرد به سوی افسر رفت و افسر به او گفت : موهای شما خیلی بلند است به ارایشگاه برو و دوباره پیش من برگرد.

فرد به ارایشگاه رفت ولی بسته بود چون انروز شنبه بود.فرد برای چند دقیقه ناراحت شد اما بعد خندید و پیش افسر برگشت.

فرد پرسید: ایا قربان الان پوتینهایم تمیز شدند.

افسر به موهای فرد نگاه نکرد و به پوتینهای او نگاه کرد و گفت: الان خیلی بهتر شدند.

شما میتوانی بروی . و از هفته ی بعد اول پوتینهایت را تمیز کن و سپس پیش من بیا.!

تا که بودیم نبودیم کسی                                                               کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که رفتیم همه یار شدند                                                               خفته ایم و همه بیدار شدند

تشکرات از این پست
NightClawler
دسترسی سریع به انجمن ها