پاسخ به:داستانهاي كوتاه و اموزنده به زبان انگليسي همراه با ترجمه فارسي آن
پنج شنبه 2 خرداد 1392 6:40 PM
Success – Socrates
A young man asked Socrates the secret of success. Socrates told the young man to meet him near
the river the next morning. They met. Socrates asked the young man to walk with him into the
river. When the water got up to their neck, Socrates took the young man by surprise and swiftly
ducked him into the water.
The boy struggled to get out but Socrates was strong and kept him there until the boy started
turning blue. Socrates pulled the boy’s head out of the water and the first thing the young man
did was to gasp and take a deep breath of air.
Socrates asked him, "what did you want the most when you were there?" The boy replied, "Air".
Socrates said, "That is the secret of success! When you want success as badly as you wanted the
air, then you will get it!" There is no other secret.
موفقيت و سقراط
مرد جواني از سقراط راز موفقيت را پرسيد كه چيست.سقراط به مرد جوان گفت صبح روز بعد به نزديكي رودخانه بيايد.هر دو حاضر شدند.سقراط از مرد جوان خواست كه همراه او وارد رودخانه شود.
وقتي وارد رودخانه شدند و آب به زير گردنشان رسيد سقراط با زير آب بردن سر مرد جوان او را شگفت زده كرد.
مرد تلاش ميكرد كه خود را رها كند اما سقراط قوي تر بود و او را تا زماني كه رنگ صورتش كبود شد محكم نگاه داشت.سقراط سر مرد جوان را از آب خارج كرد و مرد جوان اولين كاري كه كرد كشيدن نفس عميق بود.
سقراط از او پرسيد در ان وضعيت تنها چيزي ميخواستي چي بود؟
پسر جواب داد: "هوا"
سقراط گفت: " اين راز موفقيت است!
اگر همانطور كه هوا را ميخواستي در جستجوي موفقيت هم باشي بدستش خواهي اورد". رمز ديگري وجود ندارد.
تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند خفته ایم و همه بیدار شدند