پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
پنج شنبه 6 تیر 1392 9:56 AM
ردیف 96
سوره کهف آیه 1
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً
- حمد مخصوص خدائي است که اين کتاب (آسماني) را بر بنده (برگزيدهاش) نازل کرد و هيچگونه کژي در آن قرار ندارد.
تفسير:
آغاز با نام خدا و قرآن
سوره کهف همچون بعضي ديگر از سورههاي قرآن با حمد و ستايش خداوند آغاز شده است، و از آنجا که حمد و ستايش بخاطر کار يا صفت مهم و شايستهاي است در اينجا ستايش را در برابر نزول قرآن که خالي از هر گونه اعوجاج و کژي است بيان ميکند، و ميگويد:
«حمد خدائيرا که اين کتاب آسماني را بر بندهاش نازل کرد، و هيچگونه اعوجاج و کژي در آن قرار نداد» (الحمد لله الذي انزل علي عبده الکتاب و لم يجعل له عوجا).
نکتهها:
1- آغاز سوره با «حمد» خدا.
پنج سوره از سورههاي قرآن با «الحمدلله» شروع شده، و در اين پنج سوره پس از ستايش خداوند مسئلهي آفرينش آسمانها و زمين (يا مالکيت آسمانها و زمين) و يا تربيت جهانيان آمده است، جز در سورهي مورد بحث که نزول قرآن بر پيامبر صلي الله عليه و آله در دنبال اين ستايش قرار گرفته است.
در حقيقت در آن چهار سوره (سورهي انعام- سبا- فاطر- حمد) سخن از کتاب «تکوين» به ميان آمده، ولي در سوره کهف که مورد بحث است سخن از کتاب «تدوين» است، و ميدانيم هر يک از اين دو کتاب يعني «قرآن» و «جهان آفرينش» مکمل ديگري است، و اين تعبير نيز بيانگر آن است که قرآن وزني دارد همچون وزن مجموعه آفرينش و نعمتي است همسان نعمت جهان هستي! و اصولا مسأله تربيت جهانيان که در جمله «الحمدلله رب العالمين» آمده است بدون بهرهگيري از اين کتاب بزرگ آسماني ممکن نيست.
6- آخرين سخن در اينجا اينکه قرآن در آيات فوق وقتي ميخواهد نزول اين کتاب آسماني را بيان کند ميگويد «شکر خدائي را که اين کتاب را بر بندهاش نازل کرد» و اين دليل بر آن است که تعبير به بنده پرافتخارترين و باشکوهترين توصيفي است که ممکن است از يک انسان شود، انساني که راستي بنده خدا باشد، همه چيز خود را متعلق به او بداند، چشم بر امر و گوش بر فرمانش دارد، به غير او نينديشد و جز راه او را نرود، و افتخارش اين باشد که بندهي پاکباز او است.
قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً
2- کتابي که ثابت و مستقيم و نگاهبان کتب ديگر است، تا (بدکاران را) از عذاب شديد او بترساند، و مؤمنان را که عمل صالح انجام ميدهند بشارت دهد که پاداش نيکوئي براي آنهاست.
«کتابي که ثابت و پابرجا، معتدل و مستقيم، و هم برپادارنده جامعهي انساني و پاسدار ساير کتب آسماني است» (قيما).
«تا بدکاران و تيرهدلان را از عذاب شديدي که از ناحيه خدا است بترساند»
(لينذر بأسا شديدا من لدنه).
«و مؤمنان راستين را که پيوسته عمل صالح انجام ميدهند بشارت دهد که پاداش بزرگ و نيکوئي در انتظار آنها است» (و يبشر المؤمنين الذين يعملون الصالحات ان لهم اجرا حسنا).
2- کتابي پابرجا و مستقيم و نگاهبان
«قيم» (بر وزن «سيد») از ماده «قيام» گرفته شده و در اينجا به معني پابرجا و ثابت و استوار است، و علاوه بر آن برپادارندهي و حافظ و پاسدار کتب ديگر است. و در عين حال معني اعتدال و استقامت و خالي بودن از هر گونه اعوجاج و کژي را نيز ميرساند.
اين کلمه که به عنوان وصفي براي قرآن، بعد از توصيف به عدم اعوجاج
در آيات فوق آمده است هم تأکيدي است بر استقامت و اعتدال قرآن و خالي بودن از هرگونه ضد و نقيض، و هم اشارهاي است به جاوداني بودن اين کتاب بزرگ آسماني و هم الگو بودن براي حفظ اصالتها و اصلاح کژيها و پاسداري از احکام خداوند و عدالت و فضيلت بشر.
اين صفت (قيم) در واقع اشتقاقي است از صفت قيوميت پروردگار که به مقتضاي آن خداوند حافظ و نگاهبان همه موجودات و اشياء جهان است،
«ما به تو قائم چو تو قائم بذات»!
قرآن که کلام خدا است نيز همين حال را دارد.
قابل توجه اينکه توصيف به «قيم» در آيات قرآن کرارا در مورد آئين اسلام آمده است و حتي به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده شده است که «خود را هماهنگ با دين قيم و صاف و مستقيم سازد» (فاقم وجهک للدين القيم) (آيه 43 روم).
آنچه در بالا در تفسير «قيم» گفته شد معني جامعي است که تفسيرهاي مختلفي را که مفسران گفتهاند همه را در برميگيرد: چه اينکه بعضي آنرا به معني کتابي که هرگز نسخ نميشود تفسير کردهاند، و بعضي به معني حافظ کتب پيشين، و بعضي به معني برپادارنده امور دين، و بعضي به معني کتابي که در آن اختلاف و تناقض نيست، ولي همه اين معاني در آن مفهوم جامع که گفتيم جمع است.
بعضي از مفسران جمله «لم يجعل له عوجا» را به معني فصاحت الفاظ قرآن دانستهاند، در حالي که «قيما» را به معني بلاغت و استقامت محتواي آن گرفتهاند ولي دليل روشني بر اين تفاوت در دست نيست، و بيشتر به نظر ميرسد که اين دو، تأکيد يکديگر باشد، با اين تفاوت که «قيم» مفهوم گستردهتري دارد يعني علاوه بر مفهوم استقامت ذاتي مفهوم پاسداري و اصلاح و نگهداري
ديگران را نيز دربرميگيرد.
5- عمل صالح يک برنامه مستمر- در آيات فوق هنگامي که سخن از مؤمنان ميگويد «عمل صالح» را به عنوان يک برنامه مستمر آنها بيان ميکند، زيرا جمله «يعملون الصالحات» فعل مضارع است و ميدانيم فعل مضارع دليل بر استمرار است.
در حقيقت بايد چنين باشد، زيرا انجام يک يا چند کار خير ممکن است تصادفا يا به علل خاصي از هرکس صورت گيرد، و هرگز دليل بر ايمان راستين
نيست، آنچه دليل ايمان راستين است استمرار در عمل صالح است.
ماکِثِينَ فِيهِ أَبَداً
- (همان بهشت برين که) جاودانه در آن خواهند ماند.
«اجر و پاداشي که جاوداني است و تا ابد در آن خواهند ماند» (ماکثين فيه ابدا).