0

طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
دوشنبه 3 تیر 1392  6:19 PM

ردیف 20 : 

 (آيه 70)- در ادامه گفتگو در باره فعاليتهاى تخريبى اهل كتاب در اين آيه و آيه بعد روى سخن را به آنها كرده، و به خاطر كتمان حق و عدم تسليم در برابر آن، آنها را شديدا مورد سرزنش قرار مى‏دهد، مى‏فرمايد: «اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مى‏شويد در حالى كه (به صحّت و صدق آن) گواهى مى‏دهيد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ).
 
شما نشانه‏هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در تورات و انجيل خوانده‏ايد و نسبت به آن آگاهى داريد، چرا راه انكار را در پيش مى‏گيريد؟
 
(آيه 71)- در اين آيه بار ديگر آنها را مخاطب ساخته مى‏گويد: «اى اهل                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 295
 
 كتاب! چرا حق را با باطل مى‏آميزيد و مشتبه مى‏كنيد (تا مردم را به گمراهى بكشانيد و خودتان نيز گمراه شويد) و چرا حق را پنهان مى‏داريد در حالى كه مى‏دانيد»! (يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
 
 (آيه 72)
 
شأن نزول:
 
نقل شده كه: دوازده نفر از يهود با يكديگر تبانى كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برسند و ظاهرا ايمان بياورند و مسلمان شوند، ولى در آخر روز از اين آيين برگردند و هنگامى كه از آنها سؤال شود چرا چنين كرده‏اند بگويند: ما صفات محمد صلّى اللّه عليه و آله را از نزديك مشاهده كرديم و ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است تطبيق نمى‏كند و لذا برگشتيم، و به اين وسيله بعضى از مؤمنان متزلزل مى‏گردند.
 
تفسير:
 
يهود براى متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيله‏اى استفاده مى‏كردند، تهاجم نظامى، سياسى و اقتصادى اين آيه اشاره به بخشى از تهاجم فرهنگى آنها دارد. مى‏فرمايد: «گروهى از اهل كتاب گفتند: (برويد و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد (و كفر خود را آشكار سازيد) شايد آنها (مؤمنان) نيز متزلزل شده باز گردند» (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
 
اين توطئه در افراد ضعيف النفس اثر قابل ملاحظه‏اى خواهد داشت به خصوص اين كه عده مزبور از دانشمندان يهود بودند، و همه مى‏دانستند كه آنها نسبت به كتب آسمانى و نشانه‏هاى آخرين پيامبر، آشنايى كامل دارند و اين امر لا اقل پايه‏هاى ايمان تازه مسلمانان را متزلزل مى‏سازد.
 
 (آيه 73)- ولى براى اين كه پيروان خود را از دست ندهند تأكيد كردند كه ايمان شما بايد تنها جنبه صورى داشته و كاملا محرمانه باشد «شما جز به كسى كه از آيينتان پيروى مى‏كند (واقعا) ايمان نياوريد» (وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ).
 
سپس در يك جمله معترضه كه از كلام خداوند است، مى‏فرمايد: «به آنها بگو: هدايت تنها هدايت الهى است» و اين توطئه‏هاى شما در برابر آن بى‏اثر است                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 296
 
 (قُلْ إِنَّ الْهُدى‏ هُدَى اللَّهِ).
 
بار ديگر به ادامه سخنان يهود باز مى‏گردد، و مى‏فرمايد: آنها گفتند «هرگز باور نكنيد به كسى همانند شما (كتاب آسمانى) داده شود، (بلكه نبوت مخصوص شماست) و همچنين تصور نكنيد آنها مى‏توانند در پيشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو كنند» (أَنْ يُؤْتى‏ أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ).
 
به اين ترتيب روشن مى‏شود كه آنها گرفتار خود برتربينى عجيبى بودند خود را بهترين نژادهاى جهان مى‏پنداشتند و هميشه در اين فكر بودند كه براى خود مزيّتى بر ديگران قائل شوند.
 
در پايان آيه خداوند جواب محكمى به آنها مى‏دهد و با بى‏اعتنايى به آنها روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده مى‏فرمايد: «بگو: فضل و موهبت به دست خداست و به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مى‏دهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شايسته) مى‏باشد» (قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
 
يعنى بگو مواهب الهى اعم از مقام والاى نبوت و همچنين موهبت عقل و منطق و افتخارات ديگر همه از ناحيه اوست، و به شايستگان مى‏بخشد.
 
 (آيه 74)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر مى‏افزايد: «خدا هر كس را بخواهد (و شايسته بداند) ويژه رحمت خود مى‏كند و خداوند داراى فضل عظيم است» و هيچ كس نمى‏تواند مواهب او را محدود سازد (يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
 
بنابراين، اگر فضل و موهبت الهى شامل بعضى مى‏شود نه بعضى ديگر، به خاطر محدود بودن آن نيست بلكه به خاطر تفاوت شايستگيهاست.
 
توطئه‏هاى كهن!
 
آيات فوق كه از آيات اعجاز آميز قرآن بوده و پرده از روى اسرار يهود و دشمنان اسلام برمى‏داشت امروز هم به مسلمانان در برابر اين جريان هشدار مى‏دهد، زيرا در عصر ما نيز وسايل تبليغاتى دشمن كه از مجهزترين وسايل تبليغاتى جهان است در اين جهت به كار گرفته شده كه عقايد اسلامى را در افكار                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 297
 
 مسلمين مخصوصا نسل جوان ويران سازند آنها در اين راه از هر وسيله و هر كس در لباسهاى «دانشمند، خاورشناس، مورخ و روزنامه‏نگار و حتى بازيگران سينما و ...»
 
استفاده مى‏كنند و اين حقيقت را مكتوم نمى‏دارند كه هدفشان اين نيست كه مسلمانان به آيين مسيح يا يهود درآيند بلكه هدف آنها ويرانى افكار و بى‏علاقه ساختن جوانان نسبت به مفاخر آيين و سنتشان است!
 
 (آيه 75)
 
شأن نزول:
 
اين آيه در باره دو نفر از يهود نازل گرديده كه يكى امين و درستكار و ديگرى خائن و پست بود نفر اول «عبد اللّه بن سلام» بود كه مرد ثروتمندى 1200 اوقيّه «1» طلا نزد او به امانت گذارد، عبد اللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد كرد و به واسطه امانت‏دارى خداوند او را در آيه مورد بحث مى‏ستايد.
 
نفر دوم «فنحاص» است كه مردى از قريش يك دينار به او امانت سپرد «فنحاص» در آن خيانت كرد خداوند او را بواسطه خيانت در امانت نكوهش مى‏كند.
 
تفسير:
 
خائنان و امينان- جمعى از يهود عقيده داشتند كه مسؤول حفظ امانتهاى ديگران نيستند، منطق آنها اين بود كه مى‏گفتند ما اهل كتابيم! و پيامبر الهى و كتاب آسمانى او در ميان ما بوده است، ولى در مقابل اينها گروهى از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق ديگران مى‏دانستند.
 
در اين آيه قرآن به هر دو گروه اشاره كرده حق هر كدام را ادا مى‏كند، مى‏فرمايد: «در ميان اهل كتاب كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز مى‏گردانند (و به عكس) كسانى هستند كه اگر يك دينار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى‏گردانند مگر تا زمانى كه بالاى سر آنها ايستاده (و بر آنها مسلط) باشى» (وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً).
 
به اين ترتيب قرآن مجيد به خاطر غلط كارى گروهى از آنها، همه آنها را محكوم نمى‏كند و اين يك درس مهم اخلاقى به همه مسلمين است.
 
ضمنا نشان مى‏دهد آن گروهى كه خود را در تصرف و غصب اموال ديگران‏
 
__________________________________________________
 
 (1) «اوقيّه» يك دوازدهم رطل، معادل هفت مثقال است.
 
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 298
 
مجاز و مأذون مى‏دانستند هيچ منطقى جز منطق زور و سلطه را پذيرا نيستند و نمونه آن را بطور گسترده در دنياى امروز در صهيونيستها مشاهده مى‏كنيم و اين در حقيقت از مسائل جالبى است كه در قرآن مجيد در آيه فوق پيشگويى شده، و به همين دليل مسلمانان براى استيفاى حقوق خود از آنان هيچ راهى جز كسب قدرت ندارند.
 
سپس در ادامه آيه منطق اين گروه را در مورد غصب اموال ديگران بيان مى‏كند، مى‏فرمايد: «اين به خاطر آن است كه آنها مى‏گويند ما در برابر «امّيّين» (غير اهل كتاب) مسؤول نيستيم» (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ).
 
آرى! آنها با اين خود برتربينى و امتياز دروغين به خود حق مى‏دادند كه اموال ديگران را به هر اسم و عنوان تملك كنند، و اين منطق از اصل خيانت آنها در امانت، به مراتب بدتر و خطرناكتر بود.
 
قرآن مجيد در پاسخ آنها در پايان همين آيه با صراحت مى‏گويد: «آنها به خدا دروغ مى‏بندند در حالى كه مى‏دانند» (وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).
 
آنها به خوبى مى‏دانستند كه در كتب آسمانيشان به هيچ وجه اجازه خيانت در امانتهاى ديگران به آنان داده نشده، در حالى كه آنها براى توجيه اعمال ننگين خويش چنين دروغهايى را مى‏ساختند و به خدا نسبت مى‏دادند.
 
 (آيه 76)- اين آيه ضمن نفى كلام اهل كتاب كه مى‏گفتند: خوردن اموال غير اهل كتاب براى ما حرام نيست! و به همين دليل براى خود آزادى عمل قائل بودند همان آزادى كه امروز هم در اعمال بسيارى از آنها مى‏بينيم كه هر گونه تعدى و تجاوز به حقوق ديگران را براى خود مجاز مى‏دانند، مى‏فرمايد: «آرى، كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزكارى پيشه نمايد (خدا او را دوست دارد زيرا) خداوند پرهيزكاران را دوست مى‏دارد» (بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ).
 
يعنى معيار برترى انسان و مقياس شخصيت و ارزش آدمى، وفاى به عهد و عدم خيانت در امانت و تقوا و پرهيزكارى به طور عام است.
 
 (آيه 77)
 
شأن نزول:
 
جمعى از دانشمندان يهود به هنگامى كه موقعيت                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 299
 
 اجتماعى خود را در ميان يهود در خطر ديدند كوشش كردند كه نشانه‏هايى كه در تورات در باره آخرين پيامبر وجود داشت و شخصا در نسخى از تورات با دست خود نگاشته بودند تحريف نمايند و حتى سوگند ياد كنند كه آن جمله‏هاى تحريف شده از ناحيه خداست! آيه نازل شد و شديدا به آنها اخطار كرد.
 
تفسير:
 
در اين آيه به بخش ديگرى از خلافكاريهاى يهود و اهل كتاب اشاره شده مى‏فرمايد: «كسانى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود را (به نام مقدس او) با بهاى كمى معامله مى‏كنند بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت» (إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلًا أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ).
 
البته آيه به صورت كلى ذكر شده هر چند شأن نزول آن گروهى از علماى اهل كتاب است و قرآن در اين آيه، پنج مجازات براى آنها ذكر مى‏كند نخست اين كه آنها از مواهب بى‏پايان عالم ديگر بهره‏اى نخواهند داشت- چنانكه در بالا ذكر شد.
 
ديگر اين كه «خداوند در قيامت با آنها سخن نخواهد گفت» (وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ). و نيز «نظر لطف خود را در آن روز از آنها برمى‏گيرد و نگاهى به آنها نمى‏كند» (وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
 
روشن است كه منظور از سخن گفتن خداوند سخن گفتن با زبان نيست زيرا خداوند از جسم و جسمانيات پاك و منزه است بلكه منظور سخن گفتن از طريق الهام قلبى و يا ايجاد امواج صوتى در فضا است همانند سخنانى كه موسى (ع) از شجره طور شنيد. و همچنين نظر كردن خداوند به آنان اشاره به توجه و عنايت خاص اوست نه نگاه با چشم جسمانى- آنچنان كه بعضى ناآگاهان پنداشته‏اند.
 
و بالاخره مجازات چهارم و پنجم آنان اين است «خداوند آنان را (از گناه) پاك نمى‏كند و براى آنها عذاب دردناكى است» (وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
 
و از اينجا روشن مى‏شود كه گناه پنهان ساختن آيات الهى و شكستن عهد و پيمان او و استفاده از سوگندهاى دروغين تا چه حد سنگين است كه تهديد به اين همه مجازاتهاى روحانى و جسمانى و محروميت كامل از الطاف و عنايات الهى شده است.
 
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 300
 
 (آيه 78)
 
شأن نزول:
 
اين آيه نيز در باره گروهى از علماء يهود نازل شده كه با دست خود چيزهايى بر خلاف آنچه در تورات آمده بود در باره صفات پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏نوشتند و آن را به خدا نسبت مى‏دادند (و با زبان خود حقايق تورات را تحريف مى‏كردند).
 
تفسير:
 
باز در اين آيه سخن از بخش ديگرى از خلافكاريهاى بعضى از علماى اهل كتاب است مى‏فرمايد: «بعضى از آنها زبان خود را به هنگام تلاوت كتاب خدا چنان مى‏پيچند و منحرف مى‏كنند كه گمان كنيد آنچه را مى‏خوانند از كتاب خداست در حالى كه از كتاب الهى نيست» (وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْكِتابِ).
 
آنها به اين كار نيز قناعت نمى‏كردند بلكه صريحا «مى‏گفتند اين از سوى خدا نازل شده در حالى كه از سوى خدا نبود» (وَ يَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ ما هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).
 
سپس قرآن بر اين امر تأكيد مى‏كند كه اين كار به خاطر اين نبود كه گرفتار اشتباهى شده باشند بلكه «به خدا دروغ مى‏بندند در حالى كه عالم و آگاهند» (وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).
 
ضمنا از اين آيه و آيات قبل خطر مهم علماء و دانشمندان منحرف براى يك امت و ملت روشن مى‏شود.
 
 (آيه 79)
 
شأن نزول:
 
در باره شأن نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه: كسى نزد پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمد و اظهار داشت ما به تو همانند ديگران «سلام» مى‏كنيم در حالى كه به نظر ما چنين اعترافى كافى نيست تقاضا داريم به ما اجازه دهى امتيازى برايت قائل شويم و تو را سجده كنيم! پيامبر فرمود: «سجده براى غير خدا جايز نيست، پيامبر خود را تنها به عنوان يك بشر احترام كنيد ولى حق او را بشناسيد و از او پيروى نماييد»!
 
تفسير:
 
اين آيه همچنان افكار باطل گروهى از اهل كتاب را نفى و اصلاح مى‏كند، مخصوصا به مسيحيان گوشزد مى‏نمايد كه هرگز مسيح (ع) ادعاى الوهيّت                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 301
 
 نكرد و نيز به درخواست كسانى كه مى‏خواستند اين گونه ادعاها را در باره پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله تكرار كنند صريحا پاسخ مى‏گويد مى‏فرمايد: «براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند كتاب آسمانى و حكم و نبوت به او دهد سپس او به مردم بگويد غير از خدا مرا پرستش كنيد» (ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ).
 
نه پيامبر اسلام و نه هيچ پيغمبر ديگرى حق ندارد چنين سخنى را بگويد و اين گونه نسبتها كه به انبياء داده شده همه ساخته و پرداخته افراد ناآگاه و دور از تعليمات آنهاست.
 
سپس مى‏افزايد: «بلكه (سزاوار مقام او اين است كه بگويد) افرادى باشيد الهى آنگونه كه تعليم كتاب الهى به شما داده شده و درس خوانده‏ايد» و هرگز غير خدا را پرستش نكنيد (وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ).
 
آرى! فرستادگان الهى هيچ گاه از مرحله بندگى و عبوديت تجاوز نكردند و هميشه بيش از هر كس در برابر خداوند خاضع بودند.
 
از جمله مزبور استفاده مى‏شود كه هدف انبياء تنها پرورش افراد نبوده، بلكه هدف تربيت عالمان ربانى و مصلحان اجتماعى و افراد دانشمند بوده تا بتوانند محيطى را با علم و ايمان خود روشن سازند.
 
 (آيه 80)- اين آيه تكميلى است نسبت به آنچه در آيه قبل آمد مى‏گويد:
 
همانطور كه پيامبران مردم را به پرستش خويش دعوت نمى‏كردند، به پرستش فرشتگان و ساير پيامبران هم دعوت نمى‏نمودند مى‏فرمايد: «و سزاوار نيست اين كه به شما دستور دهد فرشتگان و پيامبران را پروردگار خود انتخاب كنيد» (وَ لا يَأْمُرَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِكَةَ وَ النَّبِيِّينَ أَرْباباً).
 
اين جمله از يكسو پاسخى است به مشركان عرب كه فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند و نوعى ربوبيت براى آنها قائل بودند و با اين حال خود را پيرو آيين ابراهيم معرفى مى‏كردند.                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 302
 
 و از سوى ديگر پاسخى است به صابئان كه خود را پيرو يحيى (ع) مى‏دانستند ولى مقام فرشتگان را تا سر حد پرستش بالا مى‏بردند.
 
و نيز پاسخى است به يهود و نصارا كه عزيز يا مسيح (ع) را فرزند خدا معرفى مى‏كردند.
 
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر مى‏افزايد: «آيا شما را به كفر دعوت مى‏كند پس از آن كه (تسليم فرمان حق گشته و) مسلمان شديد» (أَ يَأْمُرُكُمْ بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).
 
يعنى، چگونه ممكن است پيامبرى پيدا شود و نخست مردم را به ايمان و توحيد دعوت كند سپس راه شرك را به آنها نشان دهد! آيه ضمنا اشاره سر بسته‏اى به معصوم بودن پيامبران و عدم انحراف آنها از مسير فرمان خدا مى‏كند.
 
 (آيه 81)- پيمان مقدس! به دنبال اشاراتى كه در آيات پيشين در باره وجود نشانه‏هاى روشن پيامبر اسلام در كتب انبياء قبل آمده بود در اينجا اشاره به يك اصل كلى در اين رابطه مى‏كند و مى‏فرمايد: «و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند پيمان مؤكد از پيامبران (و پيروان آنها) گرفت كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شما است تصديق مى‏كند (و نشانه‏هاى او موافق چيزى است كه با شما است) حتما به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد» (وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ).
 
در آيات قرآن كرارا اشاره به وحدت هدف پيغمبران خدا شده است و اين آيه نمونه زنده‏اى از آن مى‏باشد.
 
سپس براى تأكيد مى‏افزايد: خداوند به آنها فرمود: «آيا اقرار به اين موضوع داريد؟ و پيمان مؤكد مرا بر آن گرفتيد؟ گفتند: آرى، اقرار داريم فرمود: بر اين پيمان گواه باشيد و من هم با شما گواهم» (قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلى‏ ذلِكُمْ إِصْرِي قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ).
 
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 303
 
 (آيه 82)- در اين آيه قرآن مجيد پيمان شكنان را مورد مذمت و تهديد قرار مى‏دهد و مى‏گويد: «پس هر كس (بعد از اين همه پيمانهاى مؤكد و ميثاقهاى محكم) سرپيچى كند و روى گرداند (و به پيامبرى همچون پيامبر اسلام كه بشارات ظهورش همراه نشانه‏هاى او در كتب پيشين آمده ايمان نياورد) فاسق و خارج از اطاعت فرمان خداست» (فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
 
و مى‏دانيم كه خداوند اين گونه فاسقان لجوج و متعصب را هدايت نمى‏كند- همان گونه كه در آيه 80 سوره توبه آمده است- و كسى كه مشمول هدايت الهى نشد سرنوشتش دوزخ و عذاب شديد الهى است.
 
 (آيه 83)- برترين آيين الهى! در اينجا بحث در باره اسلام آغاز مى‏شود و توجه اهل كتاب و پيروان اديان گذشته را به آن جلب مى‏كند.
 
نخست مى‏فرمايد: «آيا آنها غير از آيين خدا را مى‏طلبند»؟ آيين او همين اسلام است (أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ).
 
سپس مى‏افزايد: «تمام كسانى كه در آسمانها و زمينند چه از روى اختيار يا اجبار اسلام آورده‏اند (و در برابر فرمان او تسليمند) و همه به سوى او بازگردانده مى‏شوند» بنابراين، اسلام آيين همه جهان هستى و عالم آفرينش است (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ).
 
در اينجا قرآن مجيد «اسلام» را به معنى وسيعى تفسير كرده و مى‏گويد: تمام كسانى كه در آسمان و زمينند و تمام موجوداتى كه در آنها وجود دارند مسلمانند.
 
يعنى در برابر فرمان او تسليمند زيرا، روح اسلام همان تسليم در برابر حق است منتهى گروهى از روى اختيار (طوعا) در برابر «قوانين تشريعى» او تسليمند و گروهى بى‏اختيار (كرها) در برابر «قوانين تكوينى» او.
 
 (آيه 84)- در اين آيه خداوند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله (و همه پيروان او) دستور مى‏دهد كه نسبت به همه تعليمات انبياء و پيامبران پيشين، علاوه بر آنچه بر پيغمبر اسلام نازل شده ايمان داشته باشند مى‏فرمايد: «بگو: ايمان به خدا آورديم و به آنچه بر ما و بر ابراهيم و بر اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (پيامبران تيره‏هاى                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 304
 
 بنى اسرائيل) نازل شده و آنچه به موسى و عيسى و همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده است نيز ايمان آورده‏ايم ما در ميان آنها فرقى نمى‏گذاريم و ما در برابر او (خداوند) تسليم هستيم» (قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
 
 (آيه 85)- و بالاخره در اين آيه به عنوان يك نتيجه‏گيرى كلى مى‏فرمايد:
 
 «هر كس غير از اسلام آيينى براى خود انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و در آخرت از زيانكاران است» (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ).
 
 (آيه 86)
 
شأن نزول:
 
يكى از انصار (مسلمانان مدينه) دستش به خون بى‏گناهى آلوده گشت و از ترس مجازات از اسلام برگشت و به مكّه فرار كرد (و يازده نفر از پيروان او كه مسلمان شده بودند نيز مرتد شدند) پس از ورود به مكه از كار خود سخت پشيمان گشت، يك نفر را به سوى خويشان خود به مدينه فرستاد تا از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال كنند آيا براى او راه بازگشتى وجود دارد يا نه؟
 
آيه نازل شد و قبولى توبه او را با شرايط خاصى اعلام داشت.
 
تفسير:
 
در آيات گذشته سخن از آيين اسلام بود كه تنها آيين مقبول الهى است در اينجا سخن از كسانى است كه اسلام را پذيرفته و سپس از آن برگشته‏اند كه در اصطلاح «مرتد» ناميده مى‏شوند.
 
مى‏فرمايد: «چگونه خداوند جمعيتى را هدايت مى‏كند كه بعد از ايمان و گواهى به حقانيت رسول، و آمدن نشانه‏هاى روشن براى آنها كافر شدند و خدا جمعيت ستمكاران را هدايت نمى‏كند» (كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
 
چرا خداوند آنها را هدايت نمى‏كند؟ دليل آن روشن است آنها پيامبر را با نشانه‏هاى روشن شناخته‏اند و به رسالت او گواهى داده‏اند بنابراين، در بازگشت و عدول از اسلام در واقع ظالم و ستمگرند و كسى كه آگاهانه ظلم و ستم مى‏كند                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 305
 
 لايق هدايت الهى نيست او زمينه‏هاى هدايت را در وجود خود از ميان برده است.
 
 (آيه 87)- سپس مى‏افزايد: «آنها كيفرشان اين است كه لعن خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست» (أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ).
 
 (آيه 88)- در اين آيه مى‏افزايد: «اين در حالى است كه آنها همواره در اين لعن و طرد و نفرت مى‏مانند و مجازات آنها تخفيف نمى‏يابد و به آنها مهلت داده نمى‏شود» (خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ).
 
در واقع اگر اين لعن و طرد جاودانى نبود و يا جاودانى بود و تدريجا تخفيف مى‏يافت و يا حد اقل مهلتى به آنها داده مى‏شد تحملش آسانتر بود ولى هيچ يك از اينها در باره آنها نيست عذابشان دردناك و جاودانى و غير قابل تخفيف و بدون هيچ گونه مهلت است.
 
 (آيه 89)- در اين آيه راه بازگشت را به روى اين افراد مى‏گشايد و به آنان اجازه توبه مى‏دهد چرا كه هدف قرآن در همه جا اصلاح و تربيت است.
 
مى‏فرمايد: «مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و اصلاح نمايند و در مقام جبران برآيند (كه توبه آنان پذيرفته مى‏شود) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است» (إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
 
از اين تعبير استفاده مى‏شود كه گناه نقصى در ايمان انسان ايجاد مى‏كند كه بعد از توبه بايد تجديد ايمان كند تا اين نقص بر طرف گردد.
 
(آيه 90)
 
شأن نزول:
 
بعضى گفته‏اند اين آيه در مورد اهل كتاب كه قبل از بعث پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به او ايمان آورده بودند، اما پس از بعثت به او كفر ورزيدند نازل شده است.
 
تفسير:
 
توبه بى‏فايده- در آيات قبل سخن از كسانى در ميان بود كه از راه انحرافى خود پشيمان شده و توبه حقيقى نموده بودند و لذا توبه آنها قبول شد ولى در اين آيه سخن از كسانى است كه توبه آنها پذيرفته نيست، مى‏فرمايد: «كسانى كه بعد از ايمان آوردن كافر شدند سپس بر كفر خود افزودند (و در اين راه اصرار                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 306
 
 ورزيدند) هيچ گاه توبه آنان قبول نمى‏شود (چرا كه از روى ناچارى صورت مى‏گيرد) و آنها گمراهانند» چرا كه هم راه خدا را گم كرده‏اند و هم راه توبه را (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ).
 
توبه آنها ظاهرى است چرا كه وقتى پيروزى طرفداران حق را ببينند از روى ناچارى اظهار پشيمانى و توبه مى‏كنند و طبيعى است كه چنين توبه‏اى پذيرفته نشود.
 
(آيه 91)- در اين آيه به دنبال اشاره‏اى كه در آيه قبل به توبه‏هاى بيهوده شد سخن از كفّاره بيهوده مى‏گويد، مى‏فرمايد: «كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد و آن را به عنوان «فديه» (و كفاره اعمال زشت خويش) بپردازند هرگز از آنها پذيرفته نخواهد شد» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‏ بِهِ).
 
روشن است كفر تمام اعمال نيك انسان را بر باد مى‏دهد و اگر تمام روى زمين پر از طلا باشد و در راه خدا انفاق كنند پذيرفته نخواهد شد و صد البته اگر چنين چيزى در قيامت در اختيار آنها باشد و بدهند پذيرفته نيست.
 
و در پايان آيه به نكته ديگرى اشاره فرموده مى‏گويد: «آنها كسانى هستند كه مجازات دردناك دارند و ياورى ندارند» (أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
 
يعنى، نه تنها فديه و انفاق به حال آنها سودى ندارد بلكه شفاعت شفاعت كنندگان نيز شامل حال آنها نمى‏شود زيرا شفاعت شرايطى دارد كه يكى از مهمترين آنها ايمان به خداست و اصولا شفاعت به اذن خدا است.
 
آنها هرگز از چنين افراد نالايق شفاعت نمى‏كنند كه شفاعت نيز لياقتى لازم دارد چرا كه اذن الهى شامل افراد نالايق نمى‏شود.
 
آغاز جزء چهارم قرآن مجيد
 
 
هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
دسترسی سریع به انجمن ها