0

طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 
AliFanoodi
AliFanoodi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 17248
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
دوشنبه 3 تیر 1392  5:18 PM

نقل قول AliFanoodi

ردیف 17

سوره آل عمران‏
 
اين سوره در «مدينه» نازل شده و داراى 200 آيه است‏
 
محتواى سوره:
 
1- بخش مهمى از اين سوره از توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى‏كند.
 
2- بخش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم آن و حيات جاويدان شهيدان راه خدا همچنين درسهاى عبرتى كه در دو غزوه بدر و احد بود سخن مى‏گويد.
 
3- در قسمتى از اين سوره، به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوف مسلمين و خانه كعبه و فريضه حج و امر بمعروف و نهى از منكر و تولى و تبرى و مسأله امانت، و انفاق در راه خدا، ترك دروغ و مقاومت و پايمردى در مقابل دشمن و صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى و ذكر خداوند در هر حال، اشارات پرمعنايى شده است.
 
4- براى تكميل اين بحثها، بخشى از تاريخ انبياء از جمله آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و ساير انبياء عليهم السّلام و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ نيز ذكر شده است.
 
در مورد فضيلت اين سوره در حديثى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: من قرء سورة آل عمران اعطى بكلّ آية منها امانا على جسر جهنّم: «هر كس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آيات آن، امانى بر پل دوزخ به او مى‏دهند».
 
شأن نزول:
 
بعضى از مفسران مى‏گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره در باره                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 260
 
 فرستادگان و مسيحيان نجران نازل شده است.
 
فرستادگان شصت نفر بودند كه چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجران محسوب مى‏شدند، سه نفر از اين چهارده نفر سمت رياست داشتند و مسيحيان آن سامان در كارها و مشكلات خود به آن سه نفر مراجعه مى‏كردند.
 
اين گروه شصت نفرى در لباس مردان قبيله بنى كعب به مدينه آمدند و به مسجد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وارد شدند، موقعى كه آنها وارد مسجد شدند، هنگام نمازشان بود، طبق مراسم خود، ناقوس را نواختند و مشغول نماز شدند. پس از نماز «عاقب» و «سيد» كه اولى امير و رئيس قوم خود محسوب مى‏شد و ديگرى سرپرست تشريفات و تنظيم برنامه سفر و مورد اعتماد مسيحيان بود خدمت پيامبر رسيدند و با او آغاز سخن كردند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به آنها پيشنهاد كرد: به آيين اسلام در آييد و در پيشگاه خداوند تسليم گرديد.
 
عاقب و سيد گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خداوند شده‏ايم! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: شما چگونه بر آيين حق هستيد، با اينكه اعمالتان حاكى از اين است كه تسليم خداوند نيستيد، چه اينكه براى خدا فرزند قائليد و عيسى را پسر خدا مى‏دانيد، و صليب را عبادت و پرستش مى‏كنيد و گوشت خوك مى‏خوريد، با اين كه تمام اين امور مخالف آيين حق است! عاقب و سيد گفتند: اگر عيسى پسر خدا نيست، پس پدرش كه بوده است؟
 
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا شما قبول داريد كه هر پسرى شباهتى به پدر خود دارد؟
 
گفتند آرى. فرمود: آيا اينطور نيست كه خداى ما به هر چيزى، احاطه دارد و قيوم است و روزى موجودات با اوست، گفتند: آرى، همين طور است، فرمود:
 
آيا عيسى اين اوصاف را داشت، گفتند: نه. فرمود: آيا چنين نيست كه عيسى را مادرش مانند ساير كودكان در رحم حمل كرد، و بعد همچون مادرهاى ديگر، او را به دنيا آورد؟ و عيسى پس از ولادت، چون اطفال ديگر غذا مى‏خورد! گفتند:
 
آرى چنين بود. فرمود: پس چگونه عيسى پسر خداست با اين كه هيچ گونه شباهتى به پدرش ندارد؟!                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 261
 
 سخن كه به اينجا رسيد، همگى خاموش شدند، در اين هنگام، هشتاد و چند آيه از اوايل اين سوره براى توضيح معارف و برنامه‏هاى اسلام نازل گرديد.
 
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم‏
 
تفسير:
 
باز در آغاز اين سوره به حروف مقطعه برخورد مى‏كنيم (الم) در باره حروف مقطعه قرآن، در اول سوره بقره، توضيحات لازم گفته شد كه نيازى به تكرار آن نيست.
 
 (آيه 2)- در اين آيه مى‏فرمايد: «خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان و پايدار است كه همه چيز به وجود او بستگى دارد» (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ).
 
- شرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت.
 
 (آيه 3)- در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏فرمايد: خداوندى كه پاينده و قيوم است «قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه‏هاى كتب آسمانى پيشين كاملا تطبيق مى‏كند همان خدايى كه تورات و انجيل را پيش از قرآن براى راهنمايى و هدايت بشر نازل كرد» (نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ مِنْ قَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ).
 
 (آيه 4)- سپس مى‏افزايد: «همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى‏سازد نازل كرد» (وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ).
 
سپس مى‏افزايد: بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت و عقل بر صدق دعوت پيامبران، راهى جز مجازات نيست، و لذا در آيه مورد بحث به دنبال بحثى كه در باره حقانيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قرآن مجيد گذشت مى‏فرمايد: «كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ).
 
و براى روشن ساختن اين كه، توانايى خداوند بر تحقق بخشيدن تهديداتش جاى ترديد نيست، مى‏افزايد: «خداوند توانا و صاحب انتقام است» (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ).
 
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 262
 
 (آيه 5)- اين آيه در حقيقت، تكميل آيات قبل است، مى‏فرمايد: «هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى‏ماند» (إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ).
 
چگونه ممكن است چيزى بر او مخفى بماند در حالى كه او در همه جا حاضر و ناظر است و به حكم اين كه وجودش از هر نظر بى‏پايان و نامحدود است جايى از او خالى نيست و به ما از خود ما نزديكتر است، بنابراين در عين اين كه محل و مكانى ندارد به همه چيز احاطه دارد. و اين احاطه به معنى علم و آگاهى او بر همه چيز است.
 
 (آيه 6)- سپس به گوشه‏اى از علم و قدرت خود كه در حقيقت يكى از شاهكارهاى عالم آفرينش و از مظاهر بارز علم و قدرت خداست اشاره كرده است مى‏فرمايد: «او كسى است كه شما را در رحم (مادران) آن گونه كه مى‏خواهد تصوير مى‏كند» (هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ). «آرى! هيچ معبودى جز آن خداوند توانا و حكيم نيست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
 
صورتبندى انسان در شكم مادر و نقش بر آب زدن در آن محيط تاريك ظلمانى آن هم نقشهاى بديع و عجيب و پى در پى، راستى شگفت آور است، مخصوصا با آن همه تنوعى كه از نظر شكل و صورت و جنسيت و انواع استعدادهاى متفاوت و صفات مختلف وجود دارد و اگر مى‏بينيم معبودى جز او نيست به خاطر همين است، كه شايسته عبوديت جز ذات پاك او نمى‏باشد.
 
 (آيه 7)
 
شأن نزول:
 
در حديثى از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه: چند نفر از يهود به اتفاق «حىّ بن اخطب» و برادرش خدمت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمدند و حروف مقطعه «الم» را دستاويز خود قرار داده گفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى 30 و ميم مساوى 40 مى‏باشد و به اين ترتيب خبر داده‏اى كه، دوران بقاى امت تو بيش از هفتاد و يك سال نيست!.
 
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله براى جلوگيرى از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها «الم» را محاسبه كرده‏ايد مگر در قرآن «المص و الر» و ساير حروف مقطعه نيست، اگر اين                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 263
 
 حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد چرا همه را محاسبه نمى‏كنيد؟! (در صورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است) سپس آيه مورد بحث نازل شد.
 
تفسير:
 
محكم و متشابه در قرآن- در آيات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى از دلايل آشكار نبوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به ميان آمده بود، و در اين آيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطلب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمده است، نخست مى‏فرمايد: «او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات محكم (صريح و روشن) است كه اساس و شالوده اين كتاب است (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مى‏كند) و بخشى از آن متشابه است» آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر، در آغاز پيچيده بنظر مى‏رسد (هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ).
 
اين آيات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين و فتنه گران لجوج را از هم جدا مى‏سازد، لذا به دنبال آن مى‏فرمايد: «اما كسانى كه در قلوبشان انحراف است پيروى از متشابهات مى‏كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير (نادرستى بر طبق اميال خود) براى آن مى‏طلبند (تا مردم را گمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند» (فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ).
 
سپس مى‏افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات و متشابهات «مى‏گويند ما به همه آنها ايمان آورده‏ايم (چرا كه) همه از سوى پروردگار ما است» (يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا).
 
آرى! «جز صاحبان فكر و خردمندان، متذكر نمى‏شوند» (وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ).
 
از آيه فوق چنين استفاده مى‏شود كه: آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چنان روشن است كه جاى هيچ گونه انكار و توجيه و سوء استفاده در آن نيست، و آنها را «محكمات» گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 264
 
 سطح مطلب يا گفتگو در باره عوالمى كه از دسترس ما بيرون است مانند عالم غيب، و جهان رستاخيز و صفات خدا، چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را «متشابهات» گويند.
 
افراد منحرف معمولا مى‏كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى بر خلاف حق براى آنها درست كنند، تا در ميان مردم، فتنه انگيزى نمايند، و آنها را از راه حق گمراه سازند، اما خداوند و راسخان در علم، اسرار اين آيات را مى‏دانند و براى مردم تشريح مى‏كنند.
 
البته آنها كه از نظر علم و دانش در رديف اولند (همچون پيامبر و ائمه هدى) از همه اسرار آن آگاهند در حالى كه ديگران هر يك به اندازه دانش خود از آن چيزى مى‏فهمند، و همين حقيقت است كه مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درك اسرار قرآن مى‏فرستد.
 
 (آيه 8)- رهايى از لغزشها! از آنجا كه آيات متشابه و اسرار نهانى آن ممكن است لغزشگاهى براى افراد گردد، و از كوره اين امتحان، سيه روى در آيند راسخون در علم و انديشمندان با ايمان، علاوه بر به كار گرفتن سرمايه‏هاى علمى خود در فهم معنى اين آيات به پروردگار خويش پناه مى‏برند و اين آيه و آيه بعد كه از زبان راسخون در علم مى‏باشد روشنگر اين حقيقت است آنها مى‏گويند: «پروردگارا! دلهاى ما را بعد از آن كه ما را هدايت نمودى، منحرف مگردان، و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيرا تو بسيار بخشنده‏اى» (رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ).
 
 (آيه 9)- و از آنجا كه عقيده به معاد و توجه به روز رستاخيز از هر چيز براى كنترل اميال و هوسها مؤثرتر است، راسخون در علم، به ياد آن روز مى‏افتند، و مى‏گويند: «پروردگارا! تو مردم را در آن روزى كه ترديدى در آن نيست جمع خواهى كرد زيرا خداوند از وعده خود تخلف نمى‏كند» (رَبَّنا إِنَّكَ جامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ).
 
و به اين ترتيب از هوى و هوسها و احساسات افراطى كه موجب لغزش                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 265
 
 مى‏گردد خود را بر كنار مى‏دارند و مى‏توانند آيات خدا را آنچنانكه هست بفهمند!
 
 (آيه 10)- در آيات گذشته وضع مؤمنان و غير مؤمنان در برابر آيات محكم و متشابه بيان شده بود، در ادامه اين بحث از وضع دردناك كافران در روز قيامت پرده بر مى‏دارد و عواقب شوم اعمالشان را براى آنها مجسم مى‏سازد، مى‏فرمايد:
 
 «كسانى كه كافر شدند اموال و ثروتها و فرزندانشان آنها را از خداوند بى‏نياز نمى‏كند (و در برابر عذاب الهى به آنان كمك نمى‏نمايد) و آنها آتشگيره دوزخند» (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ أُولئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّارِ).
 
 (آيه 11)- سپس به يك نمونه روشن از اقوامى كه داراى ثروت و نفرات فراوان بودند ولى به هنگام نزول عذاب، اين امور نتوانست مانع نابودى آنان گردد اشاره كرده مى‏فرمايد: «وضع اينها همچون وضع آل فرعون و كسانى است كه قبل از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند (و به فزونى اموال و نفرات و فرزندان مغرور شدند) خداوند آنها را به كيفر گناهانشان گرفت و خداوند كيفرش شديد است» (كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شَدِيدُ الْعِقابِ).
 
 (آيه 12)
 
شأن نزول:
 
پس از جنگ «بدر» و پيروزى مسلمانان جمعى از يهود گفتند: آن پيامبر كه ما وصف او را در كتاب دينى خود (تورات) خوانده‏ايم كه در جنگ مغلوب نمى‏شود همين پيغمبر است، بعضى ديگر گفتند: عجله و شتاب نكنيد تا نبرد ديگرى واقع شود، هنگامى كه جنگ احد پيش آمد و ظاهرا به شكست مسلمانان پايان يافت گفتند: نه به خدا سوگند آن پيامبرى كه در كتاب ما بشارت به آن داده شده اين نيست در اين هنگام آيه نازل شد و پاسخ دندانشكنى به آنها داد كه نتيجه را در پايان كار حساب كنيد و بدانيد همگى مغلوب خواهيد شد.
 
تفسير:
 
با توجه به شأن نزول فوق معلوم مى‏شود كفارى كه به اموال و ثروتها و فرزندان مغرور بودند انتظار شكست اسلام را داشتند، قرآن روى سخن را به پيامبر كرده، مى‏فرمايد: «به كافران بگو: به زودى مغلوب خواهيد شد (در اين دنيا خوار و بى‏مقدار و در قيامت) به سوى جهنم محشور و رانده خواهيد شد و چه بد جايگاهى است دوزخ» (قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 266
 
 در قرآن مجيد اخبار غيبى فراوانى است كه از ادله عظمت و اعجاز قرآن مى‏باشد و يك نمونه آن آيه فوق است كه خداوند صريحا به پيامبر خود بشارت پيروزى بر همه دشمنان را مى‏دهد.
 
طولى نكشيد كه مضمون آيه، تحقق يافت، يهوديان مدينه (بنى قريظه و بنى نضير) در هم شكسته شدند و در غزوه خيبر مهمترين مركز قدرت آنان از هم متلاشى شد و مشركان نيز در فتح مكه براى هميشه مغلوب گشتند.
 
 (آيه 13)
 
شأن نزول:
 
اين آيه گوشه‏اى از ماجراى بدر را بازگو مى‏كند. در جنگ بدر تعداد مسلمانان (313) نفر بود (77) نفر آنها را مهاجران و (236) نفر آنها از انصار بودند پرچم مهاجران به دست على عليه السّلام و سعد بن عباده پرچمدار انصار بود آنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشير در اين نبرد شركت كرده بودند با اين كه سپاه دشمن بيش از هزار نفر با اسلحه و تجهيزات كافى بودند مسلمانان بر آنها غالب شدند و با پيروزى كامل به مدينه مراجعت كردند.
 
تفسير:
 
اين آيه در حقيقت بيان نمونه‏اى است از آنچه در آيات قبل گذشت و به كافران هشدار مى‏دهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوند كه سودى به حالشان ندارد يك شاهد زنده اين موضوع جنگ بدر است، مى‏فرمايد:
 
 «در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم رو برو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود» (قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا).
 
 «يك گروه در راه خدا نبرد مى‏كرد و گروه ديگر كافر بود» و در راه شيطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ كافِرَةٌ).
 
سپس مى‏افزايد: «آنها (مشركان) اين گروه (مؤمنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مى‏كردند» (يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ).
 
خدا مى‏خواست قبل از شروع جنگ تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند- چنانچه در آيه 44 سوره انفال بدان اشاره شده است- و پس از شروع جنگ، دو برابر جلوه كند تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گيرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عكس خداوند عدد دشمنان را در                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 267
 
 نظر مسلمانان، كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحيه آنها بيفزايد.
 
سپس مى‏افزايد: «خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مى‏كند» (وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ). در پايان آيه مى‏فرمايد: «در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ).
 
آرى! آنها كه چشم بصيرت دارند، و حقيقت را آنچنان كه هست مى‏بينند از اين پيروزى همه جانبه افراد با ايمان درس عبرت مى‏گيرند و مى‏دانند سرمايه اصلى پيروزى ايمان است و ايمان.
 
 (آيه 14)- در آيات گذشته سخن از كسانى بود كه تكيه بر اموال و فرزندانشان در زندگى دنيا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بى‏نياز دانستند، اين آيه در حقيقت تكميلى است بر آن سخن، مى‏فرمايد: «امور مورد علاقه، از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهار پايان و زراعت و كشاورزى در نظر مردم جلوه داده شده است» تا به وسيله آن آزمايش شوند (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَناطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ).
 
در تفسير آيه آنچه صحيح بنظر مى‏رسد اين است كه زينت‏دهنده خداوند است زيرا اوست كه عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ايجاد كرده تا او را آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت به پيش ببرد.
 
 «ولى اينها سرمايه‏هاى زندگى دنيا است، (و هرگز نبايد هدف اصلى انسان را تشكيل دهد) و سر انجام نيك (و زندگى جاويدان) نزد خداست» (ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ).
 
درست است كه بدون اين وسايل، نمى‏توان زندگى كرد، و حتى پيمودن راه معنويت و سعادت نيز بدون وسايل مادى غير ممكن است اما استفاده كردن از آنها در اين مسير مطلبى است، و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهايى بودن مطلب ديگر- دقت كنيد.
 
 (آيه 15)- با توجه به آنچه در آيه قبل در باره اشياء مورد علاقه انسان در                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 268
 
 زندگى مادى دنيا آمده بود در اينجا در يك مقايسه، اشاره به مواهب فوق العاده خداوند در جهان آخرت و بالاخره قوس صعودى تكامل انسان كرده مى‏فرمايد:
 
 «بگو: آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه‏هاى مادى) بهتر است» (قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ).
 
سپس به شرح آن پرداخته مى‏افزايد: «براى كسانى كه تقوا پيشه كرده‏اند در نزد پروردگارشان باغهايى از بهشت است كه نهرها از زير درختانش جارى است هميشه در آن خواهند بود، و همسرانى پاكيزه و (از همه بالاتر) خوشنودى خداوند نصيب آنها مى‏شود، و خدا به بندگان بينا است» (لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ).
 
قرآن مجيد در اين آيه، به افراد با ايمان اعلام مى‏كند كه اگر به زندگى حلال دنيا قناعت كنند و از لذات نامشروع و هوسهاى سركش و ظلم و ستم به ديگران بپرهيزند، خداوند لذاتى برتر و بالاتر در جهت مادى و معنوى كه از هر گونه عيب و نقص پاك و پاكيزه است نصيب آنها خواهد كرد.
 
 (آيه 16)- در اين آيه به معرفى بندگان پرهيزكار كه در آيه قبل به آن اشاره شده بود پرداخته و شش صفت ممتاز براى آنها بر مى‏شمرد.
 
1- نخست اين كه: آنان با تمام دل و جان متوجه پروردگار خويشند و ايمان، قلب آنها را روشن ساخته و به همين دليل در برابر اعمال خويش به شدت احساس مسؤوليت مى‏كنند، مى‏فرمايد: «همان كسانى كه مى‏گويند پروردگارا! ما ايمان آورده‏ايم، گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش نگاهدار» (الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ).
 
2- «آنها كه صبر و استقامت دارند» (الصَّابِرِينَ).
 
و در برابر حوادث سخت كه در مسير اطاعت پروردگار پيش مى‏آيد، و همچنين در برابر گناهان و به هنگام پيش آمدن شدايد و گرفتاريهاى فردى و اجتماعى، شكيبايى و ايستادگى به خرج مى‏دهند.                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 269
 
 3- «آنها كه راستگو و درست‏كردارند» و آنچه در باطن به آن معتقدند در ظاهر به آن عمل مى‏كنند و از نفاق و دروغ و تقلب و خيانت دورند (وَ الصَّادِقِينَ).
 
4- «آنها كه خاضع و فروتن هستند» و در طريق بندگى و عبوديت خدا بر اين كار مداومت دارند (وَ الْقانِتِينَ).
 
5- «آنها كه در راه خدا انفاق مى‏كنند» نه تنها از اموال، بلكه از تمام مواهب مادى و معنوى كه در اختيار دارند به نيازمندان مى‏بخشند (وَ الْمُنْفِقِينَ).
 
6- «و آنها كه سحرگاهان، استغفار و طلب آمرزش مى‏كنند» (وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ).
 
در آن هنگام كه چشمهاى غافلان و بى‏خبران در خواب است و غوغاهاى جهان مادى فرو نشسته و به همين دليل حالت حضور قلب و توجه خاص به ارزشهاى اصيل در قلب مردان خدا زنده مى‏شود به پا مى‏خيزند و در پيشگاه با عظمتش سجده مى‏كنند و از گناهان خود آمرزش مى‏طلبند و محو انوار جلال كبريايى او مى‏شوند.
 
در حديثى از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه مى‏خوانيم كه فرمود: «هر كس در نماز وتر (آخرين ركعت نماز شب) هفتاد بار بگويد (استغفر اللّه ربّى و اتوب اليه) و تا يك سال اين عمل را ادامه دهد خداوند او را از استغفار كنندگان در سحر «وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ» قرار مى‏دهد و او را مشمول عفو و رحمت خود مى‏سازد».
 
 (آيه 18)- به دنبال بحثى كه در باره مؤمنان راستين در آيات قبل آمده بود در اين آيه اشاره به گوشه‏اى از دلايل توحيد و خداشناسى و بيان روشنى اين راه پرداخته مى‏گويد: «خداوند (با ايجاد نظام شگرف عالم هستى) گواهى مى‏دهد كه معبودى جز او نيست» (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
 
 «و نيز فرشتگان و صاحبان علم و دانشمندان (هر كدام به گونه‏اى و با استناد به دليل و آيه‏اى) به اين امر گواهى مى‏دهند» (وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ).
 
 «اين در حالى است كه خداوند قيام به عدالت در جهان هستى فرموده» كه اين عدالت نيز نشانه بارز وجود اوست (قائِماً بِالْقِسْطِ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 270
 
 آرى! با اين اوصاف كه گفته شد «هيچ معبودى جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
 
بنابراين شما هم با خداوند و فرشتگان و دانشمندان همصدا شويد و نغمه توحيد سر دهيد.
 
اين آيه از آياتى است كه همواره مورد توجه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بوده و كرارا در مواقع مختلف آن را تلاوت مى‏فرمود. زبير بن عوام مى‏گويد: «شب عرفه در خدمت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم، شنيدم كه مكررا اين آيه را مى‏خواند».
 
(آيه 19)- روح دين همان تسليم در برابر حق است! بعد از بيان يگانگى معبود به يگانگى دين پرداخته مى‏فرمايد: «دين در نزد خدا، اسلام است» (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ).
 
يعنى آيين حقيقى در پيشگاه خدا همان تسليم در برابر فرمان اوست، و در واقع روح دين در هر عصر و زمان چيزى جز تسليم در برابر حق نبوده و نخواهد بود.
 
سپس به بيان سر چشمه اختلافهاى مذهبى كه على رغم وحدت حقيقى دين الهى به وجود آمده مى‏پردازد و مى‏فرمايد: «آنها كه كتاب آسمانى به آنها داده شده بود در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آن كه آگاهى و علم به سراغشان آمد و اين اختلاف به خاطر ظلم و ستم در ميان آنها بود» (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ).
 
بنابراين ظهور اختلاف اولا بعد از علم و آگاهى بود و ثانيا انگيزه‏اى جز طغيان و ظلم و حسد نداشت.
 
مثلا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله علاوه بر معجزات آشكار، از جمله قرآن مجيد و دلايل روشنى كه در متن اين آيين آمده، اوصاف و مشخصاتش در كتب آسمانى پيشين كه بخشهايى از آن در دست يهود و نصارى وجود داشت بيان شده بود و به همين دليل دانشمندان آنها قبل از ظهور او بشارت ظهورش را با شوق و تأكيد فراوان مى‏دادند، اما همين كه مبعوث شد چون منافع خود را در خطر مى‏ديدند از روى طغيان و ظلم و حسد همه را ناديده گرفتند. به همين دليل در پايان آيه سرنوشت آنها و امثال آنها                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 271
 
 را بيان كرده مى‏گويد: «هر كس به آيات خدا كفر ورزد (خدا حساب او را مى‏رسد زيرا) خداوند حسابش سريع است» (وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ).
 
آرى! كسانى كه آيات الهى را بازيچه هوسهاى خود قرار دهند، نتيجه كار خود را در دنيا و آخرت مى‏بينند.
 
 (آيه 20)- به دنبال بيان سر چشمه اختلافات دينى به گوشه‏اى از اين اختلاف كه همان بحث و جدال يهود و نصارى، با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بود در اين آيه اشاره مى‏كند مى‏فرمايد: «اگر با تو، به گفتگو و ستيز برخيزند (با آنها) مجادله نكن و بگو: من و پيروانم در برابر خداوند، تسليم شده‏ايم» (فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَ مَنِ اتَّبَعَنِ).
 
خداوند در اين آيه به پيامبرش دستور مى‏دهد كه از بحث و مجادله با آنها دورى كن و به جاى آن براى راهنمايى و قطع مخاصمه «بگو: به آنها كه اهل كتاب هستند (يهود و نصارى) و همچنين درس نخوانده‏ها (مشركان) آيا شما هم (همچون من كه تسليم فرمان حقم) تسليم شده‏ايد»؟ (وَ قُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ وَ الْأُمِّيِّينَ أَ أَسْلَمْتُمْ).
 
 «اگر براستى تسليم شوند هدايت يافته‏اند، و اگر روى گردان شوند و سرپيچى كنند بر تو ابلاغ (رسالت) است» و تو مسؤول اعمال آنها نيستى (فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَيْكَ الْبَلاغُ).
 
بديهى است منظور تسليم زبانى و ادعايى نيست، بلكه منظور تسليم حقيقى و عملى در برابر حق است.
 
و در پايان آيه مى‏فرمايد: «خداوند به اعمال و افكار بندگان خود بيناست» (وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ).
 
از اين آيه به خوبى روشن مى‏شود كه روش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هرگز تحميل فكر و عقيده نبوده است. بلكه كوشش و مجاهدت داشته كه حقايق بر مردم روشن شود و سپس آنان را به حال خود وا مى‏گذاشته كه خودشان تصميم لازم را در پيروى از حق بگيرند.
 
                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏1، ص: 272
 
 (آيه 21)- در تعقيب آيه قبل كه بطور ضمنى نشان مى‏داد يهود و نصارى و مشركانى كه با پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به گفتگو و ستيز برخاسته بودند تسليم حق نبودند در اين آيه به بعضى از نشانه‏هاى اين مسأله اشاره مى‏كند مى‏فرمايد: «كسانى كه به آيات خدا كافر مى‏شوند، و پيامبران را به ناحق مى‏كشند و (همچنين) كسانى را از مردم كه امر به عدل و داد مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، آنها را به مجازات دردناك (الهى) بشارت بده» (إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ).
 
در اين آيه به سه گناه بزرگ آنها اشاره شده كه ثابت مى‏كند آنها تسليم فرمان حق نيستند، بلكه صداى حق گويان را در گلو خفه مى‏كنند.
 
 (آيه 22)- در آيه قبل به يك كيفر آنها (عذاب اليم) اشاره شد، و در اين آيه به دو كيفر ديگر آنها اشاره مى‏فرمايد: «آنها كسانى هستند كه اعمال نيكشان در دنيا و آخرت نابود گشته» و اگر اعمال نيكى انجام داده‏اند تحت تأثير گناهان بزرگ آنان اثر خود را از دست داده است. (أُولئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ).
 
ديگر اين كه «آنها در برابر مجازاتهاى سخت الهى هيچ يار و ياور (و شفاعت كننده‏اى) ندارند» (وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
 
منبع : http://qurangloss.blogfa.com

هی گنه کرديم و گفتيم خدا مي بخشد...
عذر آورديم و گفتيم خدا مي بخشد...
آخر اين بخشش و اين عفو و کرامت تا کي...!!!
او رحيم است ولي ننگ و خيانت تا کی...!!!
بخششي هست ولي قهر و عذابي هم هست...
آي مردم به خدا روز حسابي هم هست...
زندگي در گذر است...
آدمي رهگذر است....
زندگي يک سفر است....
آدمي همسفر است...
آنچه مي ماند از او راه و رسم سفر است...
 
"رهگذر ميگذرد"
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها