پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
دوشنبه 6 خرداد 1392 6:14 PM
ردیف 94
40- آيا خداوند پسران مخصوص شما قرار داد و خودش دختراني از فرشتگان انتخاب کرد؟! شما سخن بزرگ (و بسيار زشتي) ميگوئيد!
در آخرين آيهي مورد بحث، به يکي از افکار خرافي مشرکان اشاره کرده و پايهي منطق و تفکر آنها را به اين وسيله روشن ميسازد و آن اينکه: بسياري از آنها معتقد بودند که فرشتگان دختران خدا هستند در حالي که خودشان از شنيدن نام دختر، ننگ و عار داشتند و تولد او را در خانهي خود مايهي بدبختي و سرشکستگي ميپنداشتند!.
قرآن از منطق خود آنها اتخاذ سند کرده، ميگويد: «آيا پروردگار شما پسران را تنها در سهم شما قرار داد و خود از فرشتگان دختراني انتخاب کرد» (ا فاصفاکم ربکم بالبنين و اتخذ من الملائکة اناثا).
بدون شک فرزندان دختر همانند فرزندان پسر از مواهب الهي هستند و هيچگونه تفاوتي از نظر ارزش انساني ندارند، اصولا بقاء نسل بشر بدون هيچ يک از آنها امکان پذير نيست و به همين دليل تحقير دختران که مخصوص جوامع جاهلي بوده و هست يک فکر خرافي است که ريشههاي آنرا در بحثهاي گذشته بيان کردهايم .
ولي هدف قرآن اين است آنها را با منطق خودشان محکوم سازد که شما چگونه افراد ناداني هستيد براي پروردگارتان چيزي قائل ميشويد که خود از آن عار داريد.
سپس در پايان آيه به صورت يک حکم قاطع ميگويد: «شما سخن بسيار
بزرگ و کفرآميزي ميگوئيد» (انکم لتقولون قولا عظيما).
سخني که با هيچ منطقي سازگار نيست و از چندين جهت بيپايه است زيرا.
1- اعتقاد به وجود فرزند براي خدا اهانت عظيمي به ساحت مقدس او است، چرا که نه او جسم است نه عوارض جسماني دارد، نه نياز به بقاء نسل، بنابراين اعتقاد به فرزند براي او صرفا از عدم شناخت صفات پاکش سرچشمه ميگيرد.
2- چگونه شما فرزندان خدا را همه دختر ميدانيد؟ در حالي که براي دختر پائينترين منزلت را قائليد اين اعتقاد سفيهانه اهانت ديگري از نظر پندارهاي شما به خدا است.
3- از همه گذشته اين عقيده اهانتي به مقام فرشتگان الهي است که فرمانبران حقند و مقربان درگاه او شما از شنيدن نام دختر، وحشت داريد ولي اين مقربان الهي را همه دختر ميدانيد.
آري با توجه به اين امور به خوبي روشن ميشود که اين سخن، سخن بسيار عظيم و بزرگي است، بزرگ از نظر انحراف از واقعيات، بزرگ از نظر گناه و کيفر و بالاخره بزرگ از نظر عرف و عادت خودتان، همان عرف و عادت زشتي که دختران معصوم را تحقير ميکرد و احترام آنها را ميکاست.
اما اينکه چرا مشرکان، مشرکان عرب، فرشتگان را دختران خدا ميپنداشتند؟ و همچنين چرا عرب جاهلي دختران را زنده بگور ميکرد و از شنيدن نام آنها وحشت داشت؟! و نيز نقش اسلام در احياي ارزش و مقام زن و مبارزه با هر گونه تحقير جنس زن بحثهاي مشروحي در جلد يازدهم در ذيل آيات 57 تا 59 سوره نحل آمده است که مطالعه مجدد آنرا توصيه ميکنيم.
41- ما، در اين قرآن انواع بيانات مؤثر را آورديم تا متذکر شوند، ولي (گروهي از کوردلان) جز بر نفرتشان نميافزايد.
تفسير:
چگونه از حق فرار ميکنند؟!
از آنجا که سخن در آيات گذشته به مسأله توحيد و شرک منتهي شد، در آيات مورد بحث اين مسأله با بيان روشن و قاطعي دنبال ميشود.
نخست از لجاجت فوقالعادهي جمعي از مشرکان در برابر دلائل مختلف توحيد سخن به ميان آورده ميگويد: «ما در اين قرآن انواع استدلالات و بيانات مؤثر را آورديم تا آنها متذکر شوند و در راه حق گام بردارند، ولي اين همه بيان و استدلال جز بر نفرت و فرار آنها نيفزود» (و لقد صرفنا في هذا القرآن ليذکروا و ما يزيدهم الا نفورا).
«صرف» از مادهي «تصريف» به معني تغيير دادن و دگرگون ساختن است، و مخصوصا با توجه به اينکه از باب «تفعيل» است، معني کثرت را نيز در بردارد.
و از آنجا که بيانات قرآن در زمينهي اثبات توحيد و نفي شرک، گاهي در لباس استدلال منطقي، گاهي فطري، زماني در شکل تهديد، گاهي تشويق، و خلاصه از انواع طرق و فنون مختلف کلام براي آگاه ساختن و بيدار کردن مشرکان استفاده شده است، تعبير به «صرفنا» در مورد آن بسيار مناسب است.
قرآن با اين تعبير ميگويد: ما از هر دري وارد شديم، و از هر راهي استفاده کرديم تا چراغ توحيد را در دل اين کوردلان بيفروزيم، اما گروهي از آنها آنقدر لجوج و متعصب و سرسختند که نه تنها اين بيانات آنها را به حقيقت نزديک نميسازد بلکه بر نفرت و دوري آنها ميافزايد!
در اينجا اين سؤال به ذهن ميرسد که اگر اين بيانات گوناگون نتيجه معکوس دارد، ذکر آنها چه فائدهاي خواهد داشت؟!
پاسخ اين سؤال روشن است و آن اينکه قرآن براي يک فرد يا يک گروه
خاص نازل نشده بلکه براي کل جامعهي انساني است، و مسلما همهي انسانها اين گونه نيستند، بلکه بسيارند کساني که اين دلائل مختلف را ميشنوند و راه حق را بازمييابند، هر دستهاي از اين تشنگان حقيقت از يک نوع بيان قرآن بهره ميگيرند و بيدار ميشوند، و همين اثر، براي نزول اين آيات، کافي است، هر چند کوردلاني از آن نتيجهي معکوس بگيرند.
به علاوه اين گروه متعصب لجوج گر چه راهشان خطا است و خود بدبختند، ولي حقطلبان ميتوانند در مقايسه کردن خويش با آنها راه حق را بهتر بيابند که در مقابلهي نور و ظلمت ارزش نور بيشتر معلوم ميشود و ادب را حتي از بيادبان ميتوان آموخت.
ضمنا از اين آيه اين درس را در زمينه مسائل تربيتي و تبليغي ميتوان فراگرفت که بايد براي رسيدن به هدفهاي عالي تربيتي، تنها از يک طريق استفاده نکرد، بلکه از طرق گوناگون و وسائل مختلف بهره گرفت، که مردم ذوقها و استعدادهاي مختلفي دارند، و براي نفوذ در هر يک بايد از راهي وارد شد و يکي از فنون بلاغت نيز همين است.