0

طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 
fazli1184r132
fazli1184r132
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1388 
تعداد پست ها : 4054
محل سکونت : تهران

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
جمعه 13 اردیبهشت 1392  2:07 PM

ردیف 89

 

(آيه 51)- دين يكى و معبود يكى! در تعقيب بحث توحيد و خداشناسى از طريق نظام آفرينش، در اينجا به نفى شرك مى‏پردازد، تا با تقارن اين دو به يكديگر، حقيقت آشكارتر شود.

در آغاز مى‏گويد: «خدا دستور داده كه دو معبود براى خود انتخاب نكنيد» (وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ).

 «معبود تنها يكى است» (إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ).

وحدت نظام آفرينش و وحدت قوانين حاكم بر آن، خود دليلى بر وحدت آفريدگار و وحدت معبود است.

اكنون كه چنين است، «تنها از (كيفر) من بترسيد» و از مخالفت فرمان من بيم داشته باشيد (فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ).

 (آيه 52)- و به دنبال اين دستور ضمن سه آيه، دليل توحيد عبادت را با چهار بيان مشخص مى‏كند: نخست مى‏گويد: «آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست» (وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

آيا در مقابل كسى كه مالك عالم هستى است بايد سجده كرد يا بتهاى فاقد همه چيز؟

سپس اضافه مى‏كند: نه تنها آسمانها و زمين از آن اوست كه «همواره دين و تمام قوانين نيز از ناحيه او مى‏باشد» (وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً).

و در پايان اين آيه مى‏فرمايد: با اين حال كه همه قوانين و دين و اطاعت از آن خداست «آيا از غير خدا پرهيز مى‏كنيد»؟ (أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 574

 مگر بتها مى‏توانند به شما زيانى برسانند؟ يا نعمتى به شما ببخشند؟ كه از مخالفتشان بيم داريد و عبادتشان را لازم مى‏شمريد؟!

 (آيه 53)- «با اين كه آنچه از نعمتها داريد همه از ناحيه خداست» (وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ).

اين در حقيقت سومين بيان است براى لزوم پرستش معبود يگانه يعنى «اللّه» و منظور اين است كه اگر پرستش بتها به خاطر شكر نعمت است، سر تا پاى وجود شما را نعمتهاى خدا فراگرفته است.

علاوه بر اين: «هنگامى كه ناراحتيها، مصائب بلاها و رنجها به سراغ شما مى‏آيد (براى رفع آنها) تنها دست تضرع به درگاه او برمى‏داريد و او را مى‏خوانيد» (ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ).

بنابراين، اگر پرستش بتها به خاطر دفع ضرر و حل مشكلات است، آن هم كه از ناحيه خداست و اين چهارمين بيان براى مسأله توحيد عبادت است.

 (آيه 54)- آرى! در اين گونه موارد خداوند نداى شما را مى‏شنود و به آن پاسخ مى‏گويد و مشكلاتتان را برطرف مى‏سازد «سپس هنگامى كه زيان و رنج را از شما برطرف ساخت گروهى از شما براى پروردگارشان همتا قرار مى‏دهند» و به سراغ بتها مى‏روند (ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ).

در حقيقت قرآن به اين نكته باريك اشاره مى‏كند كه فطرت توحيد در وجود همه شما هست، ولى در حال عادى، پرده‏هاى غفلت و غرور و جهل و تعصب و خرافات آن را مى‏پوشاند.

 (آيه 55)- در اين آيه پس از ذكر دلائل منطقى فوق و روشن شدن حقيقت، با لحنى تهديدآميز چنين مى‏گويد: بگذار «تا نعمتهايى را كه به آنها داده‏ايم كفران كنند و (اكنون) چند روزى از (متاع دنيا) بهره‏مند شويد اما به زودى خواهيد دانست» نتيجه و پايان كارتان چيست (لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).

اين درست به آن مى‏ماند كه انسان شخص متخلف و منحرفى را با دلائل مختلف، نصيحت و ارشاد كند و سر انجام چون امكان دارد اين نصايح و اندرزها در                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 575

 او اثر نكند با يك جمله تهديدآميز گفتار خود را پايان مى‏دهد و مى‏گويد: با توجه به اين مطالبى كه گفتم باز هم هر چه از دستت برمى‏آيد بكن ولى نتيجه كارت را به زودى خواهى ديد.

 (آيه 56)- در تعقيب بحثهاى مستدل پيرامون نفى شرك و بت پرستى، در اينجا به سه قسمت از بدعتها و عادات شوم مشركان اشاره كرده، مى‏گويد: آنها براى بتهايى كه هيچ گونه سود و زيانى از آنها سراغ ندارند، سهمى از آنچه به آنان روزى داده‏ايم قرار مى‏دهند» (وَ يَجْعَلُونَ لِما لا يَعْلَمُونَ نَصِيباً مِمَّا رَزَقْناهُمْ).

اين سهم، قسمتى از شتران و چهارپايان و بخشى از زراعت بوده كه در سوره انعام آيه 136 به آن اشاره شده كه مشركان در جاهليت آنها را مخصوص بتان مى‏دانستند و در راه آنها خرج مى‏كردند.

سپس اضافه مى‏كند: «به خدا سوگند (در دادگاه عدل قيامت) از اين دروغها و تهمتها بازپرسى خواهيد شد»! (تَاللَّهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ).

بنابراين عمل زشت و شوم شما هم زيان دنيا دارد زيرا قسمتى از سرمايه‏هاى شما را مى‏بلعد و هم زيان مجازات در جهان ديگر.

 (آيه 57)- آنجا كه تولد دختر ننگ بود! دومين بدعت شوم مشركان اين بود كه: آنها (در پندار خود) براى خداوند دختران قرار مى‏دهند منزه است» از اين كه فرزندى داشته باشد (وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ). خداوندى كه از هرگونه آلايش جسمانى پاك است.

 «ولى براى خودشان آنچه را ميل دارند قائل مى‏شوند» (وَ لَهُمْ ما يَشْتَهُونَ).

يعنى، هرگز حاضر نبودند همين دختران را كه براى خدا قائل شده بودند براى خود نيز قائل شوند و اصلا دختر براى آنها عيب و ننگ محسوب مى‏شد!

 (آيه 58)- اين آيه براى تكميل مطلب فوق اشاره به سومين عادت زشت و شوم آنها كرده، مى‏گويد: «هنگامى كه به يكى از آنها بشارت داده شود، خدا دخترى به تو داده آن چنان از فرط ناراحتى چهره‏اش تغيير مى‏كند كه صورتش سياه مى‏شود»! (وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا).                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 576

 «و مملو از خشم و غضب مى‏گردد» (وَ هُوَ كَظِيمٌ).

 (آيه 59)- كار به همين جا پايان نمى‏گيرد او براى نجات از اين ننگ و عار كه به پندار نادرستش، دامنش را گرفته «از قوم و قبيله خود به خاطر اين بشارت بدى كه به او داده شده است متوارى مى‏گردد» (يَتَوارى‏ مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ).

باز هم دائما در اين فكر غوطه‏ور است كه «آيا اين ننگ را بر خود بپذيرد و دختر را نگهدارد و يا آن را زنده در زير خاك پنهان سازد»! (أَ يُمْسِكُهُ عَلى‏ هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ).

در پايان آيه اين حكم ظالمانه و شقاوت آميز غير انسانى را با صراحت هر چه بيشتر محكوم كرده، مى‏گويد: «چه بد حكم مى‏كنند»! (أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ).

 (آيه 60)- سر انجام ريشه اين همه آلودگيها و بدبختيها را چنين معرفى مى‏كند كه: اينها همه زاييده عدم ايمان آخرت است و «براى آنها كه به سراى آخرت ايمان ندارند صفات زشت است» (لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ السَّوْءِ).

 «و براى خداوند صفات عالى است» (وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى‏).

 «و او قادر حكيم است» (وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).

فراموش كردن خدا و همچنين فراموش كردن دادگاه عدل او انگيزه همه پستيها و زشتيها و انحرافها و خرافات است.

نقش اسلام در احياى ارزش مقام زن:

تحقير و درهم شكستن شخصيت زن، تنها در ميان عرب جاهلى نبود، بلكه در ميان اقوام ديگر و حتى شايد متمدنترين ملل آن زمان نيز، زن شخصيتى ناچيز داشت، و غالبا با او به صورت يك كالا و نه يك انسان رفتار مى‏شد، البته عرب جاهلى اين تحقير را در اشكال زننده‏تر و وحشتناكترى انجام مى‏داد.

ولى اسلام ظهور كرد و با اين خرافه در ابعاد مختلفش سرسختانه جنگيد و خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن قدر به دخترش بانوى اسلام فاطمه زهرا عليها السّلام احترام مى‏گذاشت كه مردم تعجب مى‏كردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را مى‏بوسيد، و به هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مى‏كرد، دخترش فاطمه بود.                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 577

 در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم كه فرمود: «چه فرزند خوبى است دختر! هم پرمحبت است، هم كمك كار، هم مونس است و هم پاك و پاك كننده».

در حقيقت اين احترام به شخصيت زن سبب آزادى او در جامعه و پايان دادن به دوران بردگى زنان است.

ولى با نهايت تأسف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افكار جاهلى وجود دارد، و هنوز كم نيستند خانواده‏هايى كه از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مى‏شوند.

حتى در جوامع غربى كه تصور مى‏كنند براى زن شخصيت والايى قائلند عملا مى‏بينيم او را آنچنان تحقير كرده‏اند كه به صورت يك عروسك بى‏ارزش يا وسيله‏اى براى خاموش كردن آتش شهوت و يا ابزارى براى تبليغ كالاهايشان در آورده‏اند.

 (آيه 61)- گر حكم شود كه مست گيرند ...! بعد از ذكر جنايات وحشتناك مشركان عرب در زمينه بدعتهاى زشت و زنده به گور كردن دختران ممكن است اين سؤال براى بعضى پيش آيد كه چگونه خداوند بندگان گنه كار را با اين همه ظلم و جنايت فجيع سريعا كيفر نمى‏دهد؟! اين آيه در مقام پاسخ به همين سؤال است، مى‏گويد: «اگر بنا شود خداوند مردم را به ظلمها و ستمهايى كه مرتكب مى‏شوند كيفر دهد، جنبنده‏اى بر پشت زمين باقى نخواهد گذارد»! (وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ).

و هنگامى كه انسانها از ميان بروند، فلسفه وجود جنبندگان ديگر، نيز از ميان خواهد رفت و نسل آنها قطع مى‏شود.

سپس قرآن به ذكر اين نكته مى‏پردازد كه خداوند به همه ظالمان و ستمگران مهلت مى‏دهد «و تا اجل مسمى (زمان معينى) مرگ آنها را به تأخير مى‏اندازد» (وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى).

 «اما هنگامى كه اجل آنها سر رسد، نه ساعتى تأخير مى‏كنند، و نه ساعتى پيشى مى‏گيرند» (فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ). بلكه درست در همان لحظه موعود، مرگ دامانشان را فرا مى‏گيرد و لحظه‏اى پيش و پس نخواهد داشت.

                        برگزيده تفسير نمونه، ج‏2، ص: 578

 (آيه 62)- بار ديگر با بيان تازه‏اى بدعتهاى زشت و خرافاتى را كه عربهاى جاهلى داشتند- در زمينه تنفّر از فرزندان دختر و اعتقاد به اين كه فرشتگان دختران خدايند- محكوم كرده، مى‏گويد: «آنها براى خدا چيزهايى (فرزندان دختر) قرار مى‏دهند كه خودشان از آن كراهت دارند»! (وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ ما يَكْرَهُونَ).

اين تناقض عجيبى است، اگر فرشتگان دختران خدايند، پس معلوم مى‏شود دختر چيز خوبى است، چرا شما از فرزندان دختر ناراحت مى‏شويد! و اگر بد است چرا براى خدا قائل هستيد؟

 «و با اين حال آنها به دروغ مى‏گويند كه سر انجام نيك و پاداش خير از براى آنهاست» (وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنى‏).

با كدام عمل، انتظار چنين پاداشى را دارند؟

لذا بلافاصله مى‏گويد: «ناچار براى آنها آتش دوزخ است» (لا جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ النَّارَ). يعنى، نه تنها عاقبت نيكى ندارند، بلكه پايان كارشان جز آتش دوزخ نيست.

 «و آنها از پيشگامان در آتشند» (وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ).

 (آيه 63)- و از آنجا كه ممكن است بعد از شنيدن داستان عرب جاهلى براى بعضى اين سؤال پيش آيد كه چگونه ممكن است انسان جگر گوشه خود را با آن قساوت، زنده به زير خاكها بفرستيد؟ در اين آيه گويى به پاسخ پرداخته، مى‏گويد:

 «به خدا سوگند ما پيش از تو پيامبرانى به سوى امتهاى پيشين فرستاديم، ولى شيطان اعمالشان را در نظرشان زينت داد» (تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ).

سپس اضافه مى‏كند: گروه مشركان فعلى نيز دنباله‏رو همان برنامه‏هاى انحرافى امتهاى پيشين‏اند كه شيطان اعمالشان را در نظرشان تزيين داده بود و «شيطان امروز ولى و راهنما و سرپرست آنهاست»! (فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ). و از رهنمودهاى او الهام مى‏گيرند.

 «و (به همين جهت) عذاب دردناكى براى آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).

 

 

 

تشکرات از این پست
nezarat_ravabet
دسترسی سریع به انجمن ها