0

طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال

 
azim88
azim88
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : خرداد 1391 
تعداد پست ها : 401
محل سکونت : کرمان

پاسخ به:طــریـق بـصــیـرت: خـتـم آنــلایـن قـرآن کـریـم هـمگام با بـصـیرت، مـعـرفت و کمـال
چهارشنبه 11 اردیبهشت 1392  7:05 PM

رديف 100

سوره مريم آيات 1 تا 38

کهيعص1ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِيَّا2إِذْ نادى‏ رَبَّهُ نِداءً خَفِيًّا3قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِيًّا4وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائي‏ وَ کانَتِ امْرَأَتي‏ عاقِراً فَهَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْکَ وَلِيًّا5يَرِثُني‏ وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا6يا زَکَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا7قالَ رَبِّ أَنَّى يَکُونُ لي‏ غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتي‏ عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِيًّا8قالَ کَذلِکَ قالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَيْئاً9قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي‏ آيَةً قالَ آيَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَ لَيالٍ سَوِيًّا10فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى‏ إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِيًّا11يا يَحْيى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيًّا12وَ حَناناً مِنْ لَدُنَّا وَ زَکاةً وَ کانَ تَقِيًّا13وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَکُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا14وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا15وَ اذْکُرْ فِي الْکِتابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِيًّا16فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا17قالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِيًّا18قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِيًّا19قالَتْ أَنَّى يَکُونُ لي‏ غُلامٌ وَ لَمْ يَمْسَسْني‏ بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِيًّا20 قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِيًّا21فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَکاناً قَصِيًّا22فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى‏ جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَني‏ مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا23فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَني‏ قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِيًّا24وَ هُزِّي إِلَيْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْکِ رُطَباً جَنِيًّا25فَکُلي‏ وَ اشْرَبي‏ وَ قَرِّي عَيْناً فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولي‏ إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا26فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا27يا أُخْتَ هارُونَ ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِيًّا28فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا کَيْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا29قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْکِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا30وَ جَعَلَني‏ مُبارَکاً أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا31وَ بَرًّا بِوالِدَتي‏ وَ لَمْ يَجْعَلْني‏ جَبَّاراً شَقِيًّا32وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا33ذلِکَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذي فيهِ يَمْتَرُونَ34ما کانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ35وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ36فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذينَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ يَوْمٍ عَظيمٍ37أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لکِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ في‏ ضَلالٍ مُبينٍ38

 
1- تفسیر خلاصه و کلی از مفاهیم سوره بقره آيات 1 تا 38
تفسير الميزان - خلاصه
1) (کهیعص ): (کاف ، هاء، یاء، عین ، صاد)، (چنانچه بارها گفته شد، بین این حروف مقطعه و مضامین سوره ارتباط عمیقی وجود دارد و نیز سوره هایی که از نظرحروف مقطعه شبیه به هم هستند از نظر مضامین نیز مشابهت دارند، بعضی گفته اند این حروف دلالت بر اسماء حسنی الهی می نماید: حرف (ک ) دال بر اسم کافی ، حرف (ه )دال بر اسم هادی ، حرف (ی ) دال بر اسم حکیم یا ولی ، حرف ع دال بر اسم علیم وحرف ص دال بر اسم صادق می باشد، و بعضی نیز گفته اند برای ساکت نمودن کفاری بوده است که در امر تلاوت قرآن اخلال می کردند و بعضی نیز این حروف را دال بر بقاءاقوام و آبادانی و غیر آن دانسته اند.
2) سوره : 19 آیه : 3 : (3 - 2) (ذکر رحمت ربک عبده زکریا، اذ نادی ربه نداء خفیا): (این رمزیادآوری رحمت پروردگارت به بنده خود زکریاست ، آن زمان که پروردگارش راندایی پنهانی داد)، (نداء) به معنای صدا زدن با آواز بلند است . می فرماید: این خبر، رحمت یاد شده پروردگار توست و مراد از رحمت ، قبولی واجابت دعای زکریا از جانب خدای متعال است ، آن زمانیکه زکریا با آوازی بلند ولی درمکانی دور از مردم ، جائیکه هیچ کس صدای او را نمی شنید، به درگاه پروردگارش دعاکرد، بعضی مفسران گفته اند علت اینکه زکریا پروردگارش را با صدای بلند خوانده است به جهت رعایت ادب است که بواسطه گناهان خود و شناخت مقام پروردگارش ،خود را بسیار دور تصور کرده زیرا حالت هر کسی از عذاب خدا بترسد همینگونه است .
3) (3 - 2) (ذکر رحمت ربک عبده زکریا، اذ نادی ربه نداء خفیا): (این رمزیادآوری رحمت پروردگارت به بنده خود زکریاست ، آن زمان که پروردگارش راندایی پنهانی داد)، (نداء) به معنای صدا زدن با آواز بلند است . می فرماید: این خبر، رحمت یاد شده پروردگار توست و مراد از رحمت ، قبولی واجابت دعای زکریا از جانب خدای متعال است ، آن زمانیکه زکریا با آوازی بلند ولی درمکانی دور از مردم ، جائیکه هیچ کس صدای او را نمی شنید، به درگاه پروردگارش دعاکرد، بعضی مفسران گفته اند علت اینکه زکریا پروردگارش را با صدای بلند خوانده است به جهت رعایت ادب است که بواسطه گناهان خود و شناخت مقام پروردگارش ،خود را بسیار دور تصور کرده زیرا حالت هر کسی از عذاب خدا بترسد همینگونه است .
4) (قال رب انی وهن العظم منی و اشتعل الراس شیبا و لم اکن بدعائک رب شقیا): (گفت : پروردگارا من از پیری استخوانم سست و موی سرم سفید شده است ،هرگز در خواندن و دعای تو ای پروردگارم ، بی بهره و محروم نبوده ام )،این کلام درحکم زمینه برای دعای اصلی زکریاست که از خداوند درخواست فرزند می کند، زکریابرای جلب رحمت پروردگار و تأکید برحاجتش ، می گوید: استخوانم سست شده یعنی بدن مرا ضعف پیری فرا گرفته و سفیدی در موی سر من منتشر شده ، همچنانکه زبانه آتش پخش و منتشر می شود و این بیان از بلیغترین استعارات در لسان عربست ، و سپس می گوید: پروردگارا من همواره به سبب دعای تو قرین سعادت بوده ام و هر زمان که تورا می خواندم ، تو مرا اجابت می فرمودی و مرا محروم و شقی نمی ساختی .
5) (و انی خفت الموالی من ورائی وکانت امراتی عاقرا فهب لی من لدنک ولیا): (و من پس از خویش از وارثانم بیم دارم و همسرم نازاست ، مرا از نزد خودفرزندی عطا کن )، منظور از (موالی ) عموها و پسر عموها هستند و بعضی آن را کلاله و یاعصبه دانسته اند و بعضی آن را عموم ورثه خوانده اند، به هر حال مراد از آن وارثان غیراولاد صلبی است ، به هر جهت زکریا در مقام دعا می گوید: خدایا من از اینکه بعد ازمرگم بدون وارث باشم و بی اولاد از دنیا بروم ، می ترسم ، و حال آنکه همسر من نازاست و من نیز پیر و سالخورده هستم و لذا همه اسباب عادی و قوای طبیعی برای فرزنددار شدنم ساقط شده و تنها امید من به رحمت توست که از جانب خودت برای من فرزند و وارثی قرار دهی که جانشین من باشد.
6) (یرثنی و یرث من ال یعقوب و اجعله رب رضیا): (تا از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسندیده گردان )، (ولی ) یعنی کسی که متولی وعهده دار امور انسان باشد و (آل ) شخصی یعنی خاصان او و کسانی که امرشان به اومحول است مانند فرزندان و خویشاوندان و اهل زکریا، در ادامه دعای خود می گوید:برای من ولی قرار بده تا بعد از مرگم وارث من و وارث آل یعقوب باشد، و یعقوب پسراسحاق و نوه ابراهیم و یا پسر ماثان و برادر عمران پدر مریم بوده است (که همسر زکریانیز خواهر مریم بوده ) به هر جهت زکریا می گوید: پروردگارا برای من فرزندی قرار بده تا از من و از همسرم که از افراد خاندان یعقوب است ارث ببرد و خدایا او را پسندیده قرار بده . و (رضی ) به معنای (مرضی ) یعنی پسندیده ، زکریا از خداوند می خواهد که فرزندش دارای علم و عمل باشد، یعنی هم اعتقاد و هم عملش مطلقا مورد پسند خداوند باشد، درواقع برای فرزندش درخواست علم نافع و عمل صالح نموده است و مطابق آیات دیگرقرآن زکریا متکفل و عهده دار امر مریم (س ) بوده و هر زمان که در محراب عبادت برمریم وارد می شد، نزد او رزقی می یافت که از جانب پروردگار نازل شده بود و در آن زمان به درگاه پروردگار دعا کرد و از خدا خواست که ذریه طیبه ای به او ببخشد، چون او شنوای دعاست (رب هب لی من لدنک ذریه طیبه انک سمیع الدعاء)(3).
7) (یا زکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا): (ای زکریاما به تو مژده پسری می دهیم که نامش یحیی است و پیش از این همنامی برای او قرارنداده ایم )، خداوند دعای او را اجابت کرده و او را ندا می کند که ای زکریا دعای تو موردقبول واقع شد و ما تو را به فرزند پسری بشارت می دهیم که نامش یحیی است و قبلا هیچ کس به این اسم نامیده نشده و ظاهرا این بشارت از طریق وحی و بواسطه ملائکه بوده ،شاید هم مراد از (سمی ) همنام نباشد و مقصود مثل و مانند باشد(4). در این صورت شاهد این معنا آن است که اوصافی که خداوند در قرآن کریم برای یحیی ع شمرده ، اوصافی است که در هیچ پیامبر قبل از او نظیرش نبوده ، مثل دارا شدن حکم در کودکی ، (واتیناه الحکم صبیا)، و سیادت و ترک ازدواج (و سیدا وحصورا)، و سلام کردن خدا بر او در روز ولادت و مرگ و روز برانگیخته شدنش ، (وسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا)، و پسرخاله آن حضرت ، مسیح ع بااو در این خصوصیات مشارکت دارد، اما او بعد از یحیی ع متولد شده ، پس تا روزبشارت به ولادت یحیی ع هیچ پیامبری در این اوصاف نظیر او نبوده است.
8) (قال رب انی یکون لی غلام و کانت امراتی عاقرا و قد بلغت من الکبرعتیا): (گفت : پروردگارا چگونه مرا پسری باشد و حال آنکه همسرم پیر و نازاست وخودم از پیری به فرتوتی رسیده ام )، (غلام ) یعنی جوانی که سبیلش تازه روییده باشد،(عتی ) یعنی خشکیده شدن و چروکیده گشتن که کنایه از فرتوتی و بطلان شهوت ازدواج و یأس از فرزنددار شدن است . این سئوال زکریا با آنکه خودش چنین دعائی کرده بود، حکایت از تعجب بشری وپرسش از چگونگی و خصوصیات واقع شدن آنست که چطور چنین امر عجیبی به وقوع می پیوندد، نه آنکه دلالت بر انکار و استبعاد نماید، در واقع او به جهت عقیم و پیربودن همسرش و نیز پیری و فرتوتی خود همه اسباب طبیعی برای فرزنددار شدن را غیر ممکن و ساقط دیده و به همین جهت هم از وقوع این امر اظهار تعجب کرده ، اما ابدا قصد انکارنداشته ، چون آن حضرت پیامبر معصومی است که به علم و قدرت الهی یقین دارد.
9) (قال کذلک قال ربک هو علی هین و قد خلقتک من قبل و لم تک شیئا):(ملک وحی به او گفت : واقع مطلب چنین است و پروردگار تو فرموده که این امر بر من آسان است ، و قبلا نیز تو را خلق کردم ، با اینکه چیزی نبودی )، در واقع فرشته واسطه وحی این کلام را به زکریا می گوید تا آن استفهام و استعجاب او را پاسخ داده و به وی آرامش خاطر ببخشد. پس (کذلک ) حکایت گفتار پروردگار و مبتدائی است که خبرش حذف شده ، (هوکذلک ) یعنی امر و واقع همین است که گفتیم و در این بشارت هیچ شکی نیست و بعد درادامه مطلب و برای تعلیل آن می فرماید: پروردگارت فرموده که این امر بر من آسان است ، هرگز مراد او از اراده اش تخلف نمی پذیرد، بلکه امر او چنین است که زمانیکه چیزی را اراده کند، می فرماید: باش ، پس آن موجود می شود، همچنانکه قبلا هم تو را ازهیچ خلق کرد، که این کلام اشاره به بعضی مصادیق خلقت است و در نهایت آنچه ازکلام استفاده می شود این است که با توجه به این مطالب ، خلق کردن پسری از پدر ومادری پیر و عقیم برای خداوند امری آسان و ممکن است .
10) (قال رب اجعل لی ایه قال ایتک الا تکلم الناس ثلث لیال سویا): (زکریاگفت : پروردگارا برای من نشانه ای قرار بده ، گفت : نشانه ات این باشد که سه شب تمام بامردم نمی توانی سخن بگویی )، زکریا برای آنکه مطمئن شود و حق را از باطل تشخیص دهد و بداند که خطابی که به او رسیده خطاب رحمانی بوده نه القاء شیطانی ، از خداونددرخواست نشانه ای کرد و به او خطاب رسید که نشانه الهی بودن بشارت تو این است که سه روز و سه شب زبانت جز به ذکر خدا به سخن دیگر گشوده نمی شود و حضرت زکریاسه شبانه روز سرگرم عبادت و ذکر خدا بود و جز با اشاره نمی توانست با مردم سخن بگوید.
11) (فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکره و عشیا):(پس از عبادتگاه به نزد قومش بیرون شد و با اشاره به آنها امر کرد که صبح و شام خدا راتسبیح گویید)، (محراب ) را از این جهت محراب گفته اند که شخصی که در آنجا باعبادت متوجه خدا گشته در حقیقت به جنگ وحرب باشیطان رفته و در اصل محراب به معنای مجلس اشراف است و (ایحاء) به معنای القاء به نفس به طور پنهانی و به سرعت می باشد. پس حضرت زکریا از محراب عبادت خارج شد و به نزد قومش رفت و به آنها القاءکرد که صبح و شام خدا را تسبیح و تنزیه نمایند.
12) (یا یحیی خذالکتاب بقوه و اتیناه الحکم صبیا): (ای یحیی این کتاب را باجد و جهد تمام بگیر، و در طفولیت به او حکمت و فرزانگی بخشیدیم )، مراد از (اخذکتاب بقوه ) تحقق دادن معارف آن و عمل به دستورات و احکام آن است به نحو عنایت و اهتمام و (حکم ) در این آیه به معنای فهم و عقل و حکمت و معرفت است ، در آیه مذکور اختصار و ایجازگویی بکار رفته و تقدیر کلام این است که : بعد از آنکه یحیی رابه زکریا دادیم ، به یحیی گفتیم این کتاب و امانت بزرگ را در دو جهت علم و عمل محکم بگیر و کتاب مذکور احتمالا تورات بوده که شامل معارف و شرایعی بوده است . و در ادامه می فرماید ما به یحیی در دوران کودکی و قبل از بلوغ حکم یا علم به معارف حقه الهیه و کشف حقایق غیبی را اعطاء کردیم و حقایق غیبی اموریست که پنهان از نظر عادی مردم بوده ، در پس پرده غیب مستور است .
13) (و حنانا من لدنا و زکوه و کان تقیا): (و به او رحمت و محبتی از ناحیه خود و پاکی بخشیدیم و او پرهیزگار بود)، (حنان ) به معنای عاطفه و شفقت نمودن است و (زکات ) یعنی نمو صالح و شایسته ، (تقی ) یعنی کسی که ملتزم به اوامر الهی و ترک محارم و مناهی او باشد. لذا خداوند به یحیی لطف و عنایت داشته و امور او را خودش اصلاح و سرپرستی نموده و به شأن او عنایت ورزیده و او هم در سایه عنایت الهی رشد و نمو کرده ومجذوب پروردگار خویش است و مراد از رشد و نمو، رشد روحی است و در آخرمی فرماید: او پرهیزگار بود.
14) (و برا بوالدیه و لم یکن جبارا عصیا): (و با پدر و مادرش نیکوکار بود وسرکش و نافرمان نبود)، (بر) یعنی محسن و نیکوکار، (جبار) یعنی کسی که حقی برای دیگران قائل نباشد و خواسته خود را بر سایرین تحمیل کند، (عصی ) یعنی عصیانگر وتجاوز پیشه . بخش اول آیه رفتار حضرت یحیی ع با پدر و مادر را حکایت می کند و بخش دوم رفتار او را نسبت به سایر مردم شرح می دهد و حاصل معنا این است که آن حضرت نسبت به مردم ، مخصوصا پدر و مادرش ، رؤوف و رحیم و خیرخواه و متواضع بوده ، وضعفاء را یاری می نموده و افراد مستعد هدایت را راهنمایی می کرده و ابدا از هدایت ونصیحت و خیرخواهی مردم امتناع نمی ورزد.
15) (و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا): (و سلام و درود براو، روزی که تولد یافت و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود)،(سلام ) یعنی امن و خالی بودن از هرچه مایه ترس و کراهت است و اینکه سلام را نکره آورده برای دلالت بر تعظیم آن است . می فرماید: در این سه موضع سلامی عظیم و فخیم بر او باد که این ایام هر یک ابتدای یکی از عوالم است ، یعنی روزی که متولد می شود، خداوند او را از هر مکروهی که باسعادت دنیویش ناسازگار باشد ایمن نموده و روزی که می میرد و زندگی برزخی راشروع می کند نیز او را قرین ایمنی و سلامت کرده و روزی که دوباره زنده می شود و به حقیقت حیات در عالم آخرت می رسد او را سالم و ایمن کرده تا هرگز دچار تعب واندوه نگردد. بعضی مفسران ، قید (حیا) را دال بر این دانسته اند که آن حضرت شهید از دنیامی رود، چون خدای متعال در باره شهداء فرموده (بل احیاء عند ربهم یرزقون )، (بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند). و اختلاف در تعبیر (ولد) و (یموت ) و (یبعث ) که اولی را به صیغه ماضی و دوتای دیگر را با صیغه مضارع آورده است برای دلالت بر این مطلب می باشد که سلام و امن در حال حیات دنیوی آن حضرت بر او فرستاده شده ، نه در عصر رسول خدا.
16) (واذکر فی الکتاب مریم اذانتبذت من اهلها مکانا شرقیا): (در این کتاب مریم را یاد کن ، آنزمان که در مکانی در جانب شرقی مسجد از خانواده اش کناره گیری نمود)، مراد از (کتاب ) قرآن و یا سوره مریم است که بخشی از قرآن می باشد و مریم دختر عمران است که ماجرای تولد او را در سوره آل عمران بیان کردیم و (انتباذ) یعنی کناره گیری از مردم ، به هر جهت پروردگار خطاب به پیامبر ص می فرماید: ماجرای مریم را آن زمان که از مردم و اهل خود در مکانی شرقی (سمت شرقی مسجد) دوری گزید.
17) (فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا):(پس در مقابل ایشان پرده ای آویخت و ما روح خود را نزد او فرستادیم که بصورت انسانی تمام عیار بر او مجسم شد)، (حجاب ) یعنی پرده و ستر و آنچه انسان را از غیربپوشاند، ظاهرا مریم برای آنکه قلبش برای اعتکاف و عبادت آسوده تر باشد، خود را ازغیر پوشیده داشت و آنگاه خداوند روح خویش را به جانب مریم فرستاد که بصورت بشری در نزد او مجسم گردید، یعنی آن روح در حواس بینایی مریم به صورت بشری محسوس گشت ، ولی در واقع همان روح بود نه بشر، و از قرینه آیات دیگر استفاده می شود که مراد از (روح ) جبرئیل است که آن را در لسان قرآن (روح القدس )، یا (روح الامین ) نیز نامیده اند.
18) (قالت انی اعوذ باالرحمن منک ان کنت تقیا): (مریم گفت : اگر تو مردی پرهیزگاری ، من از سوء قصد تو به خدای بخشنده پناه می برم )، مریم (س ) از شدت هراس از حضور مردی بیگانه خود را به رحمان می سپارد تا رحمت عام الهی را که فریادرس همه نیازمندان و هدف نهائی همه بندگان عابد و منقطع است ، متوجه خود سازد. و پناهندگی خود را مشروط به (ان کنت تقیا) نمود، یعنی من از تو، به خداوند رحمان پناه می برم ، اگر تو با تقوی باشی ، و چون تو باید اهل تقوی باشی ، لذا همان تقواست که باید تو را از سوء قصد و تعرض نسبت به من باز دارد، و تقوی صفت نیکو و زیبایی است که هر انسانی از اینکه آن را از خود نفی کند، یا به نداشتن آن اعتراف نماید، کراهت دارد. بعضی مفسران ، (ان ) را نافیه دانسته اند، یعنی معنا را چنین نموده اند که ، تو تقوی نداری ، چون بدون اجازه به خانه من در آمدی ، پس من از شر و سو قصد تو به خدا پناه می برم .
19) (قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا): (گفت : من فرستاده پروردگار توام تا پسری پاکیزه به تو عطا کنم )، این آیه حکایت پاسخی است که آن روح (جبرئیل ) به حضرت مریم داد، و گفت : من فرستاده پروردگارت هستم تا به این وسیله وحشت مریم زایل شود و بداند که او فردی از بشر نیست و آنگاه به او گفت : من برای بشارت یک پسر شایسته و رشد یافته به رشدی نیکو و حسن نزد تو فرستاده شده ام و ازلطافتهای این سوره آنست که این تعبیر (وهب ) در مورد بخشیدن یحیی به زکریا واسحاق و یعقوب به ابراهیم و هارون به موسی نیز بکار رفته است که سلام و درودالهی بر همه ایشان باد.
20) (قالت انی یکون لی غلام و لم یمسسنی بشر و لم اک بغیا): (مریم گفت :چگونه برای من پسری باشد و حال آنکه هیچ بشری مرا لمس نکرده و من زناکارنبوده ام )، مراد از (مس بشر) چون در مقابل (بغی ) به معنای زنا بکار رفته ، نکاح می باشد واستفهام این آیه تعجبی است که مریم با شگفتی می پرسد، چگونه من صاحب پسر شوم ؟با اینکه قبلا با هیچ مردی ازدواج نکرده ام نه از راه نکاح و نه از طریق زنا. ظاهرا مریم از کلام آن فرستاده استفاده کرده که هم اینک صاحب فرزند می شود وچون این امر منوط به مزاوجت است از وقوع آن اظهار شگفتی نموده .
21) (قال کذلک قال ربک هو علی هین و لنجعله ایه للناس و رحمه منا و کان امرا مقضیا): (آن فرستاده گفت : مطلب این چنین است ، پروردگار تو می گوید: این امر برمن آسان است تا آن را برای مردم آیت و رحمتی از جانب خود قرار دهم و این امری رانده شده است )، پس آن روح فرستاده به مریم گفت : مطلب از همین قرار است که به توگفتم و پروردگار تو می گوید، این امر بر من آسان است ، چون هیچ چیز از اراده تکوینی او تخلف نمی کند و امر او چنان است که چون بخواهد چیزی موجود شود، می گوید:باش ، پس موجود می گردد، (انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون )، و بواسطه قدرت نامحدود او هر امری برایش آسان و سهل است و سپس به غرض از این امر اشاره می کند که هدف از خلقت مسیح ، به این نحو خارق العاده و بدون پدر، آنست که این امر نشانه ای باشد برای مردم و نیز رحمتی از جانب خدا باشد که با رسالت و معجزاتی که بدست او جاری می گردد، اغراض الهی که اموری خارج از حیطه درک بشر است و فراتراز الفاظ و افهام می باشد، محقق شود و در آخر به حتمیت این قضای الهی اشاره می کندکه این تولد خارق العاده امری رانده شده است که هیچ چیز نه امتناع مریم و نه دعای اونمی تواند مانع وقوع آن گردد.
22) (فحملته فانتبذت به مکانا قصیا): (پس به او باردار شد و با وی در مکانی دور عزلت گزید)، (قصی )یعنی دور، می فرماید: مریم به آن فرزند حامله شد و آنگاه درمحلی دور، از خانواده اش کناره گیری کرد و منتظر وضع حملش شد.
23) (فاجاءها المخاض الی جذع النخله قالت یا لیتنی مت قبل هذا و کنت نسیا منسیا): (درد زایمان او را به سوی تنه درخت خرمایی برد، گفت : ای کاش قبل ازاین مرده بودم و یا (آنقدر حقیر بودم ) که فراموش شده بودم )، یعنی درد زایمان او رامجبور کرد که به زیر تنه درخت خرمای خشکیده برود و در آنجا حمل خود را به دنیاآورد و آنگاه از روی خجالت و شرم گفت : ای کاش قبل از این امر مرده بودم و یاچیزی حقیر و غیر قابل اعتنا بودم که فراموش می شدم و مردم در باره من چیزی نمی گفتند.
24) (فنادیها من تحتها الا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا): (پس وی را ازجانب پایینش ندا داد، غم مخور که پروردگارت جلوی تو نهری جاری نمود)، ظاهراعیسی فرزند تازه تولد یافته ، مادرش را ندا می دهد تا به او آرامش ببخشد و حزن و اندوه وی را زایل کند، چون برای زنی عابد و زاهد، هیچ مصیبتی بالاتر از این نیست که او رادر مورد ناموسش متهم کنند، آنهم زنی باکره ، از خاندانی که معروف به عفت وپاکدامنی بوده اند. پس آن مولود به سخن آمده و به مادر دلداری می دهد که : اندوه مخور، هماناپروردگارت از جلوی تو نهر آبی را قرار داده وبه این وسیله به مریم می فهماند که ابدا دربرابر مردم به دفاع از خود برنخیزد و سخنی نگوید، بلکه خود آن نوزاد بزرگترین حجت و دلیل بر حقانیت مادر خواهد بود. و بر پیروان دین عیسی ع و مریم (س ) واجب است که عفت و پاکدامنی مریم راپیشوا و سرمشق خود قرار دهند و آنچه بعضی از آنها به آن اعتقاد دارند و آزادی روابط را تجویز می کنند با دعوت عیسی ع در تناقض است و او از کسانی که بدون ازدواج شرعی باردار می شوند، بیزار و مبری است.
25) (و هزی الیک بجذع النخله تساقط علیک رطبا جنیا): (تنه درخت نخل رابه سوی خود تکان بده تا خرمای تازه بر تو بیاندازد)، در ادامه عیسی ع به مادرش می گوید تنه خشکیده درخت خرما را به شدت تکان بده که همان دم سبز و خرم می شودو برگ و بار می آورد و خرمای تازه و رسیده را بر دامان تو فرو میریزد.
26) (فکلی واشربی و قری عینا فاما ترین من البشر احدا فقولی انی نذرت للرحمن صوما فلن اکلم الیوم انسیا): (پس بخور و بیاشام و دیده ات روشن دار، و اگراز آدمیان کسی را دیدی ، بگو من برای خدا روزه سکوت نذر کرده ام و امروز با هیچ بشری سخن نمی گویم )، (روشنی دیده ) کنایه از شادمانی و مسرت است ، عیسی به مادرش می گوید: از این خرمای تازه تناول کن و از آب این نهر بنوش و هیچ اندوهی به خود راه مده و خشنود باش و اگر از تهمت مردم می ترسی ، در این صورت اگر فردی از افرادمردم را دیدی و او از تو در این باره پرسید، ابدا با او صحبت نکن ، فقط با اشاره بگو، من برای پروردگار بخشنده نذر روزه سکوت کرده ام و ابدا با هیچ فردی سخن نمی گویم وپاسخ آنها را به من واگذار کن و ظاهرا روزه سکوت در آن زمان امری مرسوم بوده است .
27) (فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریا): (مریم در حالیکه آن نوزاد را در آغوش گرفته بود، نزد قوم خود آمد، گفتند: ای مریم حقیقتا که امری شگفت آورده ای )، قومش با آن سابقه زهد و پارسائی و عفتی که از مریم سراغ داشتنداز دیدن او با یک نوزاد بسیار متعجب شدند و با نوعی طعنه و تقبیح گفتند: مریم حقیقتاکه امری نوظهور و عظیم و یا افترائی قبیح و منکر مرتکب شده ای .
28) (یا اخت هرون ما کان ابوک امرا سوء و ما کانت امک بغیا): (ای خواهرهارون ، نه پدرت بدکار بود و نه مادرت زناکار بود (که تو امروز چنین کردی ))، درمورد هارون چهار قول وجود دارد: 1) ـ او مردی صالح در بنی اسرائیل بوده که هر فردشایسته ای را به او نسبت می دادند که در این صورت مراد از خواهری هارون یعنی شباهت به او در پاکدامنی و شایستگی . 2) ـ مریم برادری پدری به نام هارون داشته . 3) ـ هارون همان برادر موسی ع است و مراد از خواهری صرف انتساب و نسبت خانوادگیست . 4) ـ هارون مردی معروف به زنا و فساد، در آن زمان بوده است . به هر جهت محتوای سخن آنها این است که ای مریم پدر تو مردی مقدس و شایسته بود و مادرت هم اهل زنا نبود، پس تو که از چنین خانواده معروف به عفت و پاکدامنی هستی چطور مرتکب چنین عملی شد.
29) (فاشارت الیه قالوا کیف نکلم من کان فی المهد صبیا): (پس مریم به نوزادش اشاره کرد، گفتند: چگونه با کسی که کودک است و در گهواره قرار دارد سخن بگوئیم ؟)، یعنی مریم به عیسی ع اشاره کرد و آنها را به او ارجاع داد تا پاسخ خود رااز او بگیرند و او حقیقت امر را برایشان بیان کند، چون قبلا عیسی به او چنین گفته بود،اما آنها گفتند چگونه با نوزادی که در گهواره است صحبت کنیم ، چون شأن چنین کودکی که در اوان نوزادی قرار دارد این است که مدتها در گهواره و در این دوران بماندتا آنکه شأنیت تکلم و گفتگو پرداخت.
30) سوره : 19 آیه : 31 : (31 - 30) (قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا، و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیا): (عیسی گفت : من بنده خدایم که مرا کتاب داده و پیامبر کرده و هر جا که باشم مرا با برکت نموده و تازمانی که زنده ام به نماز و زکات سفارش فرموده )، عیسی ع از اینجا زبان به سخن می گشاید و خود رامعرفی می کند، اما آن حضرت ابدا متعرض مسأله ولادت خود نشد، چون همین سخن گفتن طفل نوزاد خود معجزه ایست که هر تردیدی را در باره صحت گفتار او زایل می کند، خصوصا که در آخر گفتارش با درود و سلام بر خود، از نزاهت و پاکی مولدش خبر داده . از طرف دیگر عیسی ع گفتار خود را با عبارت (انی عبدالله ) آغاز کرد تا به عبودیت و بندگی خود اعتراف کرده و از زیاده گوئی اهل غلو جلوگیری کند و حجت خود را برآنها تمام نماید، همچنانکه در آخر کلامش هم فرمود: (و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه )(20)،(همانا الله پروردگار من و شماست ، پس او را عبادت کنید). و پس از آن مسأله دادن کتاب ، یعنی انجیل و مسأله نبوت خود را اعلام فرمود و قبلاگفته شد که نبوت با رسالت تفاوت دارد و نبی شخص است که از عالم غیب خبر داشته وبوسیله وحی با آن در ارتباط است ، اما رسول شخصی است که علاوه بر نبوت مأمور به ابلاغ و ارسال پیام خدا و دعوت نمودن مردم بسوی دین الهی است ، لذا عیسی در آن زمان فقط نبی بوده و بعدها خداوند او را به رسالت بر می گزیند. و در ادامه می گوید: خداوند مرا در هر جا باشم باعث برکت و نمو خیر قرار داده ،یعنی وجود من برای مردم منافع بسیار دارد و علم نافع به آنها می آموزد و ایشان را به عمل شایسته دعوت می کند و با آدابی نیکو تربیتشان می نماید و بیماران آنها را شفا داده و اقویا را اصلاح و ضعیفان را تقویت و یاری می کند. و مرا تا زمانی که زنده هستم به نماز و زکات سفارش فرموده ، یعنی اشاره می کند که در شریعت من حکم نماز و زکات تشریع شده و نماز توجه بندگی مخصوص به جانب خدای متعال است که رابطه فرد با خداوند را اصلاح می کند و زکات انفاق مالیست که رابطه فرد با جامعه را اصلاح می نماید، پس این دو امر یعنی نماز و زکات (که حق جامعه را تضمین می کند) تا زمان مرگ باقیست.
31) (31 - 30) (قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا، و جعلنی مبارکا این ما کنت و اوصانی بالصلوه و الزکوه ما دمت حیا): (عیسی گفت : من بنده خدایم که مرا کتاب داده و پیامبر کرده و هر جا که باشم مرا با برکت نموده و تازمانی که زنده ام به نماز و زکات سفارش فرموده )، عیسی ع از اینجا زبان به سخن می گشاید و خود رامعرفی می کند، اما آن حضرت ابدا متعرض مسأله ولادت خود نشد، چون همین سخن گفتن طفل نوزاد خود معجزه ایست که هر تردیدی را در باره صحت گفتار او زایل می کند، خصوصا که در آخر گفتارش با درود و سلام بر خود، از نزاهت و پاکی مولدش خبر داده . از طرف دیگر عیسی ع گفتار خود را با عبارت (انی عبدالله ) آغاز کرد تا به عبودیت و بندگی خود اعتراف کرده و از زیاده گوئی اهل غلو جلوگیری کند و حجت خود را برآنها تمام نماید، همچنانکه در آخر کلامش هم فرمود: (و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه )(20)،(همانا الله پروردگار من و شماست ، پس او را عبادت کنید). و پس از آن مسأله دادن کتاب ، یعنی انجیل و مسأله نبوت خود را اعلام فرمود و قبلاگفته شد که نبوت با رسالت تفاوت دارد و نبی شخص است که از عالم غیب خبر داشته وبوسیله وحی با آن در ارتباط است ، اما رسول شخصی است که علاوه بر نبوت مأمور به ابلاغ و ارسال پیام خدا و دعوت نمودن مردم بسوی دین الهی است ، لذا عیسی در آن زمان فقط نبی بوده و بعدها خداوند او را به رسالت بر می گزیند. و در ادامه می گوید: خداوند مرا در هر جا باشم باعث برکت و نمو خیر قرار داده ،یعنی وجود من برای مردم منافع بسیار دارد و علم نافع به آنها می آموزد و ایشان را به عمل شایسته دعوت می کند و با آدابی نیکو تربیتشان می نماید و بیماران آنها را شفا داده و اقویا را اصلاح و ضعیفان را تقویت و یاری می کند. و مرا تا زمانی که زنده هستم به نماز و زکات سفارش فرموده ، یعنی اشاره می کند که در شریعت من حکم نماز و زکات تشریع شده و نماز توجه بندگی مخصوص به جانب خدای متعال است که رابطه فرد با خداوند را اصلاح می کند و زکات انفاق مالیست که رابطه فرد با جامعه را اصلاح می نماید، پس این دو امر یعنی نماز و زکات (که حق جامعه را تضمین می کند) تا زمان مرگ باقیست.
32) (و برا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیا): (و مرا نسبت به مادرم نیکوکارکرده و مرا گردنگش و نافرمان و محروم قرار نداده )، می فرماید: خداوند مرا نسبت به مادرم و همه مردم مهربان و رئوف قرار داده و از مظاهر این رحمت و رأفت این است که من نسبت به سایر مردم هم جبار و شقی نیستم ، یعنی من چنان نیستم که جور و ستم خود را به مردم تحمیل کنم ولی جور آنها را تحمل نکنم و یا پذیرای خیرخواهی آنهانباشم .
33) (والسلام علی یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا): (و سلام بر من روزی که تولد یافته ام و روزی که بمیرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم )، در این آیه حضرت عیسی ع در سه موضع برخود درود و سلام نموده که اولی روز ورود به عالم دنیا و دومی روز ورود به عالم برزخ و سومی روز ورود به عالم آخرت و قیامت است و این کلام چنانچه گفتیم دال بر پاکی و برائت مادر او از هر ناپاکی و ناشایستگی ونیز دال بر طهارت مولد اوست . اما تفاوت این سلام در این آیه با سلامی که در مورد یحیی وجود داشت ، اولا این است که سلام در مورد یحیی نکره بوده یعنی دلالت بر نوع خاصی از سلام می نمود، امادر اینجا با (الف و لام ) آورده شده که دلالت بر نوع سلام و همه انواع آن می نماید ودیگر اینکه در مورد یحیی ع سلام کننده ، خداوند بود، اما در این داستان خود عیسی بر خود سلام‌ می‌گوید.
34) (ذلک عیسی ابن مریم قول الحق الذی فیه یمترون ): (به گفتار راست وحق ، این است عیسی پسر مریم که در باره او شک می کنند)،این آیه و آیه بعدی جمله معترضه در میان گفتار عیسی ع بوده و کلام خدای متعال است که می فرماید: این شخصی که ما در باره او سخن گفتیم و او خود را به عبودیت و نبوت و کتاب داشتن معرفی کرد، همان عیسی پسر مریم است و این که می گویم سخن حق است ، در باره عیسی که در خصوص او شک و تردید دارند و نزاع می‌کنند.
35) (ما کان لله ان یتخذ من ولد سبحانه اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون ): (هرگز خدا را نسزد که فرزندی بگیرد، او منزه است ، چون کاری را اراده فرماید: فقط به او می گوید: باش ، پس وجود می یابد)، در این آیه خداوند ابتدا فرزندداشتن را از ساحت کبریایی خود نفی نموده و سپس برای آن حجتی اقامه می کند، چون فرزند دار شدن به جهت آنست که آن فرزند در هنگام پیری به والد خود کمک کند وحوائج او را برآورده سازد، اما خدای سبحان غنی بالذات است و هرگز تدریج در امر اونیست و ابدا پیر و محتاج نمی گردد، پس ساحت او از فرزند گرفتن مبراست ، و خداوندبی نیاز از کمک است ، زیرا هرگز خواسته اش از اراده او تخلف نمی کند و تأخیرنمی نماید، بلکه هر قضا و حکمی که براند، تنها کافیست که آن را اراده کند و بگوید:باش ، پس موجود می شود، لذا قدرت او تجسم و تمثل قول اوست . و نیز فرزند جزئی از اجزای پدر است که از او جدا شده و تحت تربیت تدریجی بصورت فرد دیگری مانند پدر، در می آید، اما خدای سبحان از تدریج بی نیاز است ومثل و مانندی ندارد و هر چه اراده کند، موجود می شود، بدون اینکه شباهتی به او داشته باشد.
36) (و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه هذا صراط مستقیم ): (و همانا خداوندپروردگار من و شماست ، پس او را عبادت کنید، این راه مستقیم است )، این آیه بقیه گفتار عیسی ع است که در آن به بندگی خود برای خالق مدبر اعتراف می کند تا به این وسیله ریشه زیاده روی اهل غلو در باره آن حضرت ،که او را پسر خدا می دانند، سرکوب و قطع شود و حجت بر آنها تمام گردد و در آخر این شیوه را صراط مستقیم وراه رساننده به کمال مطلوب می نامند که مسلما هر طریقه ای غیر آن ، بیراهه ضلالت وگمراهی‌ است‌.
37) (فاختلف الاحزاب من بینهم فویل للذین کفروا من مشهد یوم عظیم ):(پس این گروهها میان خودشان اختلاف کردند، وای بر کسانی که کافر بوده اند، ازحضور در روزی بزرگ )، یعنی هر طائفه ای در باره عیسی ع نظرات مختلفی ارائه کردند که با نظرات طائفه دیگر تفاوت داشت ، پس همه افراد در باره آن حضرت غلو وزیاده روی نکرده اند، بلکه بعضی ها نظرشان به حق بوده ، و به همین دلیل هم در آخربرای تهدید غالیان و فهماندن شدت عذاب ، می فرماید: وای بر آن کسانیکه کفرورزیدند، و عیسی را پسر خدا یا خود خدا و یا شریک خدا نامیدند، از حضور در روزبزرگ یعنی روزی که باید در پیشگاه الهی حاضر شوند، و اعمال و اقوالشان سنجیده گردد که در آن روز هیچ راه فرار و نجاتی نخواهند یافت .
38) (اسمع بهم و ابصر یوم یاتوننا لکن الظالمون الیوم فی ضلال مبین ):(روزی که نزد ما بیایند، چقدر شنوا و بینا خواهند شد، ولی آن روز ستمگران درگمراهی آشکارند)، یعنی در روز قیامت که آنها در پیشگاه الهی حاضر می شوند، چه خوب می بینند، و چه خوب می شنوند و حق برایشان آشکار می شود، اما این ستمکاران در آن روز ابدا از این دیدن و شنیدن بهره مند نمی شوند و هدایت نمی یابند، بلکه درگمراهی آشکار خواهند بود، چون روز قیامت روز جزاست نه روز عمل و راه گریز وتبدیلی ندارند و آنچه برای خود کسب کرده اند جز گمراهی و ضلالت نیست .

 

تشکرات از این پست
rasekhoon_m nezarat_ravabet ebrahim_67 zahra_53
دسترسی سریع به انجمن ها