0

ازدواج امّ‏کلثوم با عمربن خطاب واقعیت دارد؟؟

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به: ازدواج امّ‏کلثوم با عمربن خطاب واقعیت دارد؟؟
شنبه 7 اردیبهشت 1392  9:59 PM

ازدواج امّ‏کلثوم با عمربن خطاب یا خواستگاری از او مورد اختلاف شدید علمای اسلام و مورّخان قرار گرفته است: برخی «امّ‏کلثوم» را دختر امیرالمؤمنین(ع) ندانسته بلکه ربیه آن حضرت می‏دانند، عدّه‏ای ازدواج را در حدّ خواستگاری می‏دانند، دسته‏ای ازدواج را ناکام و بدون عروسی دانسته‏اند، برخی نیز آن را بامیل و رغبت امام علی(ع) و بعضی دیگر آن را با اکراه و تهدید می‏دانند.
برخی از اهل سنت در بحث امامت به این موضوع استناد کرده و گفته‏اند: این قضیه از جمله اموری است که دلالت دارد بر این که امام امیرالمؤمنین(ع) از رفتارها و کردارهای خلیفه دوم خشنود بوده و حکومت او را تأیید می‏کرده که دخترش را به نکاح او درآورده است. همان‏گونه که «باقلانی» از متکلمان عامه به آن استشهاد کرده است. اکنون به تفصیل این ماجرا می‏‏پردازیم.
روایات قضیه
از جمله اموری که این ماجرا را پیچیده کرده این‏که شیعه و سنّی آن را در مصادر حدیثی خود آورده است، اگرچه اهل سنت آن را با تفصیل و دقت فراوان نقل می‏کنند و شیعه امامیه آن را به صورت مجمل یا به عنوان حکایت از اهل سنت یا از باب الزام خصم به اعتقادها و باورهای خود نقل کرده است. اینکه به برخی از روایات که در مصادر اهل سنت آمده اشاره می‏کنیم:
1ـ ابن سعد می‏گوید: «... عمربن خطاب، ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب را به ازدواج خود درآورد، در حالی که دختری غیربالغ بود و نزد او بود تا هنگامی که عمر کشته شد و برای او دو فرزند به نام زید و رقیه به دنیا آورد.»[1]
2ـ حاکم نیشابوری به سند خود از علی بن حسین نقل می‏کند: عمر بن خطاب برای خواستگاری امّ‏کلثوم دختر علی(ع) نزد او آمد و از او خواست که دخترش را به نکاح وی درآورد. علی(ع) فرمود: من او را برای فرزند برادرم، عبدالله بن جعفر گذاشته‏ام. عمر گفت: باید او را به نکاح من درآوری... آنگاه علی(ع) امّ‏کلثوم را به ازدواج او درآورد. سپس عمر نزد مهاجران آمد و گفت: آیا به من تبریک نمی‏گویید؟ گفتند: به چه دلیل؟ گفت: به دلیل ازدواج امّ‏کلثوم دختر علی فاطمه. من شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود: هر نسب و سببی روز قیامت منقطع است، مگر سبب و نسب من. از همین رو، دوست دارم که بین من و رسول خدا(ص) نسب و سبب باشد.»[2]
3ـ بیهقی نیز به سند خود از علی بن الحسین(ع) نقل می‏کند: عمر بعد از انجام گرفتن ازدواج از مهاجران خواست که به او تبریک گویند، زیرا از رسول خدا(ص) شنیده بود که هر سبب و نسبی غیر از سبب و نسب حضرت در روز قیامت منقطع می‏شود.»[3]
این قضیه را عده‏ای دیگر، امثال: خطیب بغدادی،[4] ابن عبدالبرّ،[5] ابن اثیر[6] و ابن حجر عسقلانی[7] نقل کرده‏اند.
بررسی کلّی سندها
1ـ بخاری و مسلم از ذکر این حدیث اعراض کرده و آن را در دو کتاب معروف و مهمّ خود نقل نکرده‏اند و چه بسیار احادیثی که به همین جهت علمای اهل سنت تضعیف نموده‏اند.
2ـ حدیث در صحاح ستّه و دیگر کتاب‏های معروف اهل سنت، همانند مسند احمد بن حنبل نیامده است.
بررسی سند هر یک از روایات
حاکم نیشابوری در نقل ماجرا آن را صحیح، ولی ذهبی در تلخیص المستدرک سند آن را منقطع دانسته است؛ همان‏گونه که بیهقی آن را مرسل می‏داند. هم‏چنین بیهقی با سندهای دیگری این قضیه را نقل کرده که همه آنها ضعیف است.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها