رنج زنان بعد از جدایی
پنج شنبه 15 فروردین 1392 10:06 AM
آن زندگی برایم جهنم بود. هر روز بحث، هر روز بگومگو. او فحش می داد به مادرم، به پدرم، حتی به برادر مرحومم و من هم جیغ می کشیدم و همان ها را حواله مادر و پدرش می کردم. در مجتمع ما، زن ها مرا به هم نشان می دادند، فرزندانم خجالت می کشیدند. تصمیم گرفتم خودم را از آن جهنم خلاص کنم. حالا یک سال و نیم از آن روز که زیرچشمی برای آخرین بار نگاهش کردم و او هم با تنفر نگاهم کرد می گذرد.
«روزی که با خشم طلاق نامه را امضا کردم و با عجله از دفترخانه بیرون آمدم، خنکی هوای پاییز به صورتم خورد. از این که خودم را رها دیدم، به وجد آمدم؛ از این که دو دخترم با خودم زندگی می کنند و با فراغ بال می توانم از مدرک مهندسی ام استفاده کنم. آن روز آنقدرذوق زده بودم که تصمیم گرفتم درسم را ادامه بدهم، احساس می کردم خونی تازه در رگ هایم به جریان افتاده.
آزاد و رها. یکی دو ساعت در خیابان ها پرسه زدم. نم باران سر تا پایم را خیس کرد. از این که نه چتری داشتم و نه بالاپوش ضخیمی، ناراحت نبودم. از این که آقابالاسری منتظرم نبود، از این که دیگر نباید سین جیم پس می دادم، از این که کسی دائم نمی گفت این کار را بکن این کار را نکن، تو به درد این کارها نمی خوری و با پول هایت چه کار می کنی و چرا به بچه ها نمی رسی و... احساس شعف می کردم.
آن روز پاییزی، ساعت ها، انبوه برگ های نیمه تر و زرد را لگد کردم و برای خودم و بچه هایم برنامه ریختم. من می توانستم دنیا که نه ولی خودم را تغییر بدهم و به بخشی از خواسته هایم برسم، اگر...».
ناهید، ۳۷ ساله این حرف ها را در حالی می گوید که نزدیک به دو سال از جدایی اش می گذرد. حالا هرچند از طلاقش پشیمان نیست و دائم تاکید می کند: «از این که از همسرم جدا شدم ناراضی نیستم. او انسانیت مرا لگدمال کرده بود و...» اما حرف ها و دلمشغولی های جدیدی دارد. حرف هایی که موقعیت جدید او را یادآوری می کند.
شاید او انرژی آن روزها را ندارد، کمی بی انگیزه به نظر می رسد، به گوشه ای خیره می ماند، کمتر حرف می زند و...
براساس نتایج آخرین سرشماری سال ۸۵، تعداد زنان بدون همسر در اثر فوت ۶ برابر تعداد مردان بدون همسر در اثر فوت است. همچنین مجتمع قضایی خانواده از وجود بیش از ۶ میلیون زن مطلقه در کشور خبر می دهد و از نگاه برخی محققان علوم رفتاری در برابر یک میلیون مردی که از همسرش جدا شده، ۶میلیون زن مطلقه در ایران وجود دارد.
این آمار به سادگی نشان می دهد که مشکلات طلاق برای زنان به مراتب بیش از مردان بوده و مردان پس از طلاق بنا برشرایط فرهنگی حاضر، به راحتی دوباره ازدواج می کنند و به رویه عادی زندگی بازمی گردند، در حالی که برای زنان مطلقه بازیافتن خود بسادگی ممکن نیست!
«اول از محیط کارم شروع شد. از حلقه دوستانم، از همه کسانی که وقتی با شوهرم جر و بحث می کردم، دوره ام می کردند و از من می پرسیدند چه اتفاقاتی در خانه ام افتاده؟ از همان هایی که برایشان لایه های زندگی ام را شکافتم و سفره دلم را پهن کردم. با مهر مطلقه، حلقه هایشان به دورم باز شد.
آنها که متاهل بودند از این که دوستی شان باعث نشود پایم به زندگی خانوادگی آنها باز شود، دورم را خالی کردند و مجردها، تحمل نحسی یک زن طلاق گرفته را نداشتند. همکاران مرد هم که زیر ذره بین همسرانشان بودند حتی وقت سلام و علیک ساده را با من نداشتند و بقیه زیرچشمی وراندازم می کردند. مادرم می گفت: حساس شده ای، اما من می توانستم از خنده های ریز و نگاه های موذیانه شان آنچه در ذهن دارند را بخوانم».
ناهید که حالا مدت هاست به این نگاه ها عادت کرده مهم ترین مشکلات را در محیط کار می بیند. نه فقط زنان طلاق گرفته که متاسفانه گاه زنان بیوه همسر از دست داده نیز از بی مهری جامعه و نگاه های تبعیض آمیز اطرافیان به ستوه می آیند.
از نظر بسیاری از افراد جامعه هنوز زنان برای حفظ خوشبختی خود و بویژه فرزندانشان بهتر است شرایط خانواده و روابط موجود با همسر را تحمل کنند یا به قول قدیمی ها بسوزند و بسازند، تفکری که شاید از نظر بعضی دختران جوان و تحصیلکرده به توهین شبیه باشد.
مانند آنچه آذین سلوکی ۲۸ ساله می گوید: «از نظر من این تفکر که با لباس سفید خانه شوهر برو و با کفن بیا بیرون یک توهین است. من در یک شرکت خصوصی مترجم زبان روسی هستم و ماهی ۱,۵ میلیون تومان درآمد دارم، هنوز ازدواج نکرده ام، اما فکر می کنم با مادربزرگم که مجبور بود تن به هر شرایطی در خانواده بدهد، خیلی متفاوتم».
آذین تاکید می کند: «حدود یک سال قبل نزدیک ترین دوست من بعد از ۲ سال زندگی مشترک از همسرش جدا شد. او بعد از ازدواج به خواست شوهرش در خانه مانده بود و تصمیم گرفته بود خیلی زود بچه دار شود. بعد از تولد پسرش، اختلافات آنان به خاطر دخالت والدین دوطرف زیاد شد، این دخالت ها بالاخره باعث شد تا آنها با وجودی که در ابتدا به هم خیلی علاقه داشتند از هم جدا شوند، همسرش هم با این که مرد بسیار خوب و لایقی بود، با جدایی موافقت کرد.
حالا با این که پسرشان نزد پدرش زندگی می کند، مرد براحتی ازدواج کرده ولی دوست من ناراحتی اعصاب گرفته چون شوهرش، اجازه دیدن بچه را به او نمی دهد و همین موضوع دوست مرا روزبروز بیشتر رنج می دهد. خلاصه وضعیت خوبی ندارد . به نظر من بعد از طلاق هیچ کس و هیچ نهاد و سازمانی از حقوق از دست رفته زنان دفاع نمی کند و روزبروز هم نگاه جامعه به آنان بیشتر فشار می آورد.
یکی از مشکلات زنان پس ازفوت یا جدایی از همسر، به هم خوردن توازن ارتباط با اطرافیان است. گاهی حتی این اطرافیان می توانند شامل حال اعضای خانواده پدری باشند. کوروش. ج هنوز مجرد است، اما خواهرش سال گذشته همسرش را از دست داده و پس از ۱۲ سال زندگی مشترک به خانه آنها بازگشته است، چرا که مسکن مستقلی از خود ندارد؛
او از تجربه اش می گوید: «خواهرم ۳ سال قبل در یک کارگاه خیاطی مشغول به کار شد تا خرج خود و فرزندش را تامین کند، مدتی سر کار می رفت تا دیدیم به تدریج گوشه گیر شده و با کسی حتی با دخترش حرف نمی زند. یک شب از اتاقش صدای گریه می آمد، رفتم داخل اتاق و با اصرار از او خواستم مشکلش را بگوید و او برایم گفت که صاحبکارش مدتی است که از او می خواهد تا به طور موقت با او ازدواج کند و او به خاطر نیاز مالی و احتیاج به حفظ کارش نمی داند چه جوابی بدهد»
بنابر آمارهای بهزیستی سالانه ۶۰ هزار زوج از هم جدا می شوند و بیشترین طلاق ها در سنین نخست زندگی مشترک یعنی ۵ سال اول روی می دهد. این امر دامنه سنی کم زنان و مردان مطلقه را نشان می دهد که البته فرصت برای تشکیل دوباره خانواده برای زنان بسیار کمتر از مردان است.
ع. کریمی صاحب دفتر اسناد رسمی است. می گوید: «متاسفانه در کشور ما فرصت ازدواج مجدد برای مردان بسیار بیشتر از زنان است. بسیاری از مردان امروز از همسرشان طلاق می گیرند و فردا با زنی دیگر برای ازدواج دائم یا موقت به دفترخانه مراجعه می کنند، اما برای زنان این امر بسیار بندرت اتفاق می افتد. آنها حتی با طی دوره عده، باز هم تا سال ها یا شاید برای همیشه تنها می مانند.»
یکی از مهم ترین مشکلات زنان پس از فوت همسر یا جدایی ، مشکلات مالی است. در بسیاری از موارد، زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حقوق خود چشم پوشی می کند و به خواسته خود یا فشار اطرافیان برای گرفتن قیمومیت فرزندانش مهریه اش را هم می بخشد. نتایج یکی از تحقیقات در سال ۸۷ نشان می دهد، ۷۸ درصد زنان طلاق گرفته در تهران، مهریه خود را هنگام طلاق دریافت نکرده و ۴۱ درصد نیز برای گرفتن طلاق مجبور شده اند از مهریه خود بگذرند.
حتی ۸۹ درصد زنان طلاق گرفته هیچ نفقه ای دریافت نکرده اند و با توجه به این که بسیاری از زنان حتی باوجود داشتن تحصیلات عالی مجبور بوده اند پس از ازدواج، خانه نشین شوند، پس از طلاق یا فوت همسر برای پیدا کردن شغل مناسب به خاطر نگاه منفی برخی افراد جامعه به این زنان با دشواری های جدی روبه رو شده اند.
منیژه.ح از جمله این افراد است که پرستار کودک در منزل است. او از طرف شرکت های خصوصی برای نگهداری از کودکان و پرستاری از آنان به منازل فرستاده می شود، با وجود داشتن یک پسربچه ۳ ساله، ۶ ماه قبل از همسرش جدا شد، ضمن این که از یک سال پیش به خاطر اختلافات خانوادگی، جدا از همسرش زندگی می کرد. او در این باره می گوید: «من مجبورم بیوگی ام را از مشتریان شرکت پنهان کنم. اگر آنها بویژه خانم ها بفهمند من بیوه هستم، من را به خانه شان راه نمی دهند و به من اعتماد نمی کنند.»
از گذشته های دور که زنان هویت خود را از مردان خانواده و اقوام شان می گرفتند، از روزی که زنان را «منزل» یا به نام پسر بزرگش صدا می زدند و بردن نام او را در انظار، گناه می دانستند، بسیار فاصله گرفته ایم. این تفکرات شاید امروز هم طرفدارانی داشته باشد، اما با تغییر هرم قدرت در خانواده بتدریج زنان از قاعده به راس رسیده اند و مبنای این حرکت چیزی جز ارتقای آگاهی نیست.
افسانه کیان ـ مشاور خانواده و کارشناس مسائل زنان ـ در این مورد معتقد است که به رغم افزایش حضور زنان در جامعه فرصت برای ازدواج مجدد زنان و مردان به یک اندازه فراهم نیست. این مساله وابستگی زنان را به افراد دیگر تشدید می کند.
وی اضافه می کند: «زنان بیوه در کشور ما نیاز دارند تا برای بازیابی شخصیت و جبران ضربه ای که خورده اند چه حاصل از مرگ همسر یا طلاق از او، بنوعی به کار مشغول شوند و با وجود داشتن تحصیلات، زنان مطلقه به هنگام کاریابی مجبورند این امر را پنهان کنند، مثلا حلقه شان را از دست خارج نمی کنند و طوری وانمود می کنند که همسر دارند تا تحت سوء استفاده قرار نگیرند.»
براساس پژوهش های داخلی و به گفته دکتر انور صمدی راد پژوهشگر آسیب های اجتماعی ۷۰ درصد زنان مجرد جامعه وجود باورهای غلط و قضاوت های تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان بیوه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب می شود از حضور در جمع فامیلی احساس معذب بودن کنند. در تحقیق دیگری تصریح شده که ۵۵ درصد زنان سرپرست خانواده از طعنه ها و متلک ها احساس ناراحتی می کنند و حدود ۶۶ درصد در معرض انواع سوء نیت ها و آزارها قرار دارند.
کیان، مشاور خانواده در همین زمینه توضیح می دهد: یکی از مراجعان ما به مرکز مشاوره ادعا می کرد که حتی خواهر کوچکش از رفت و آمد با او احساس ناراحتی می کند، چون او همسرش را از دست داده و خواهر کوچک تر هم به شوهرش اعتماد ندارد؛ حس می کند وجود خواهر بیوه اش منجر به خیانت همسرش خواهد شد.
می گفت: «دلم به این ازدواج هم راضی نبود، اما برای این که سایه مردی بالای سرم باشد، ناچار شدم. او هم زن و بچه داشت ولی خبر نداشتند. من همسر دوم بودم، بعد از طلاق از شوهر اولم انگشت نما شده بودم. نفرت از نگاه زنان محل می بارید، در شهرستان ما زن بیوه، تهدید است. به گوشم می رسید که می گفتند ببین چه کار کرده که شوهرش او را طلاق داده!
منزوی شده بودم، از خانه بیرون نمی آمدم، مادرم سر کوفت می زد، نان خور اضافه می خو است چه کار؟ برادرم مرا می پایید و ... همه این ها دست به دست هم داد تا به پیشنهاد ازدواج مردی جواب «بله» بدهم که ۲۳ سال از من بزرگ تر بود، مرد خوبی است اما دوستش ندارم، مرا از همه پنهان می کند، هفته ای ۲ شب به خانه کوچکی که در آن زندگی می کنم سر می زند و چندرغاز کف دستم می گذارد، از تنهایی دیوانه می شوم ولی بیرون نمی روم. همه می گویند همین که تو را عقد کرده، خدا را شکر کن...».
دکتر پروین رفیعی نیا ـ روان شناس ـ چندی پیش در گفت وگو با یکی از رسانه ها گفت: طرز تفکر و باور غلط دیگران و داوری نسبت به زنان بیوه از یک طرف و حس سرزنش گرایانه نسبت به زنان مطلقه از طرف دیگر ارمغانی جز احساس یاس، سرخوردگی و از دست رفتن اعتماد به نفس ندارد، این سرخوردگی باعث کاهش عزت نفس و گوشه گیری آنان از فعالیت های اجتماعی می شود.
همایون . س، ۱۵ سال قبل از همسرش جدا شد. او حقوقدان است و ۲ فرزندش با او زندگی می کنند. در مورد انزوای اجتماعی زنان معتقد است: «علاوه بر نقش باورها و فشارهای اجتماعی، خود زنان هم پس از جدایی از همسر فرو می ریزند. براساس باورهای سنتی، زنان هویت خود را از پدر یا همسر می گیرند. با فوت یا طلاق خلأیی جدی در زندگی زنان مطلقه ایجاد می شود که می تواند آنها را به سمت انحرافات جدی رفتاری سوق بدهد.»
اما همیشه درروی یک پاشنه نمی چرخد. ثریا نبئی، دبیر دبیرستان دخترانه است. ۳ سال قبل از همسرش جدا شد و با حمایت خانواده اش توانست به تمام مشکلات پس از طلاق غلبه کند. نبئی می گوید: «همسرم معتاد بود و جدایی از او را خودم انتخاب کردم. پس از طلاق تحت مشاوره یک خانم دکتر قرار گرفتم تا از کمای این دوره خارج شوم، مادرم نقش موثری در تغییر روحیه ام داشت، خانواده ام با این امر بسیار منطقی برخورد کردند، ما از یک طبقه متوسط فرهنگی هستیم، الان که ۳ سال گذشته، هیچ وقت احساس پشیمانی نمی کنم.»
گذشته از تعداد اندک خانواده ها که فوت یا طلاق همسر را واقعیتی عینی در زندگی خود یا فرزندانشان می دانند، هنوز نگاه جامعه به زنان بیوه مثبت نیست. این امر حتی برای زنان مسن و سالمند که تنها زندگی می کنند، مشاهده می شود. یک روز خانمی مسن در اتوبوس تعریف می کرد که همسرش ۱۲ سال قبل مرحوم شده و تمام فرزندانش ازدواج کرده اند و او ناچار است خانه اجاره کند، صاحبخانه ها به محض این که می بینند بدون همسر است از اجاره خانه به او خودداری می کنند. او می گوید: «خجالت آور است که مردم ما این طور به زن بیوه نگاه می کنند. من ۶۳ ساله هستم و ۶ نوه دارم، چطور جرات می کنند به من این طور نگاه کنند؟
نویسنده:کتایون مصری
منبع:جام جم