همسر فرعون و حضرت مریم ، الگوهاي زنان
چهارشنبه 14 فروردین 1392 8:09 AM
قرآن كریم دو نمونه خوب از زنان را نیز به عنوان الگو ذكر مىكند، زنان با فضیلتى كه ذات اقدس اله را نمونه مردم مؤمن مىشمارد و درباره آنها چنین مىفرماید:
"و ضَربَ اللهُ مَثَلاً لِلذینَ آمَنُوا امرَاَةَ فِرعَونَ اذ قالَتْ رَبِّ ابْنِِ لِی عِندَكَ بَیتاً فِی الجَنّةِ و نَجِّنی مِن فِرعَونَ و عَمَلِهِ و نَجِّنی مِنَ القَومِ الظالِمِین (3)؛براى كسانى كه ایمان آوردند خداوند همسر فرعون را مَثل آورده آنگاه كه گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت براى من خانهاى بساز و مرا از فرعون و كردارش نجاتبخش و مرا از دست مردم ستمگر برهان.
تعبیر قرآن در آیه این نیست كه: همسر فرعون نمونه زنان خوب است، بلكه مىفرماید: زن خوب نمونه جامعه اسلامى است و جامعه برین از این زن الگو مىگیرد، نه این كه فقط زنان باید از او درس بگیرند.
ذات اقدس اله در این آیه نیز نمىفرماید: «و ضرب الله مثلا لللاتی امن امراة فرعون.»
بلكه مىفرماید: نمونه مردم خوب، زن فرعون است.و ضرب الله مثلا للذین امنوا امراة فرعون؛ یك چنین زنى در خانهاى زندگى مىكرد كه صاحب آن خانه ادعاى: انَا رَبّكُم الاَعلى (4)؛پروردگار بزرگتر شما منم.
داشت و شعار:"ما عَلِمتُ لَكُم مِن اِلهٍ غَیری (5) ؛براى شما خدایى غیر از خودم نمىشناسم.
در سر مىپروراند و ادعاى انحصار مىنمود. ذات اقدس اله در قرآن كریم به صورت حصر مىفرماید:
"سَبِّح اسمِ رَبِّكَ الاَعلى" (6) ؛تسبیح كن نام پروردگار والاى خود را.
كلمه "اَعْلى" مفهومى است كه حصر را همراه دارد، بنابراین، دو نفر به عنوان "اعلى" نمىتوانند یافت شوند، فرعون نیز با گفتن این كلمه داعیه انحصار داشت و این اعلى بودن را ادعا مىكرد. او همانطورى كه ادعاى ربوبیت را داشت، مدعى توحید ربوبى هم بود. سخن از ارباب متفرقه نمىگفت. او مىگفت: نه تنها من خدایم، بلكه من، تنها خدا هستم. به جاى «لا اله الا الله» شعار «لا اله الا انا» را سر مىداد و در چنین خانهاى بانویى نشات گرفت كه نمونه مردم متدین است.
قرآن در مقام ذكر فضائل این بانو مهمترین آنها را در بُعد دعا مىداند كه در این دعا شش نكته مهم اخذ شده است.
علت این كه این بانو نمونه مردم خوب است به خاطر آن است كه در نیایشش به ذات اقدس اله عرض مىكند:"اِذْ قالتْ رَبِّ ابْنِ لی عندَكَ بَیْتًا فی الجنة."
این زن در كنار خدا، بهشت را مىطلبد. دیگران بهشت را مىطلبند، و در دعاهایشان از خداوند: "جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِها الانهار" (7) ؛بهشتهایى كه از زیر آنها نهرها جارى است.
درخواست مىكنند، اما این بانو اول خدا را مىخواهد و بعد در كنار خدا، خانه طلب مىكند. نمىگوید «رب ابن لی بیتا فی الجنة» و نمىگوید «رب ابن لی بیتا عندك فی الجنة» بلكه مىگوید:"رب ابن لی عندك بیتا فی الجنة" اول عندالله را ذكر مىكند بعد سخن از بهشت را به میان مىآورد. یعنى اگر سخن از: «الجار ثم الدار» (8)؛اول همسایه بعد منزل خود. است، این بانو هم مىگوید: «الله ثم الجنة» البته جنتى كه"عندالله" باشد، با جنتى كه"تجری من تحتها الانهار" است تفاوت فراوان دارد.
در این نیایش ششگانه یا دعاى شش بُعدى دو درخواست به تولى برمىگردد یكى لقاء الله و دیگرى بهشت. یعنى یكى «جنة اللقاء» و دیگرى جنات تجری من تحتها الانهار و چهار خواسته دیگر هم به تبرى برمىگردد:
1- وَ نَجِّنی مِن فِرعون 2- و عَمَلِهِ 3- نَجِِّنی مِنَ القَومِ الظالِمین 4 - و «اعمالِهم» كه محذوف است.
آنجا كه مىفرماید نجِّنی من فرعونَ و عَملِه خواسته او این نیست كه: خدایا مرا از عذاب فرعون نجات بده. ممكن است كسى بگوید خدایا مرا از دست ظالم نجات بده ولى وقتى خود به قدرت رسید، دست به ظلم بیالاید. اما این بانو عرض مىكند: نه تنها مرا از فرعون نجات بده بلكه از ستمكارى هم مرا برهان، مرا نجات بده تا زیر بار شرك فرعون نروم و خود نیز داعیه ربوبیت در سر نپرورانم رب نجنی من فرعون و عمله. سپس مىگوید"و نجِّنی من القوم الظالمین" چون ممكن است كسى از فرعون برهد ولى به دام آل فرعون یا سایر ستمكاران بیفتد. لذا درخواست پنجم را عرض مىكند"و نجنی من القوم الظالمین و «اعمالهم»" به قرینه نجنی من فرعون و عمله حذف شده است و حذف در اینگونه موارد جایز است.
مقام ویژه مریمعلیهاالسلام نمونه چهارمىاسترا كه قرآن بیان مىكند. خداوند پس از معرفى همسر فرعون به عنوان الگوى انسانهاى مؤمن در آیه بعد براى گرامیداشت مقام خاص مریم مىفرماید:
"و مَریمَ ابْنَتَ عِمرانَ التی اَحصَنَتْ فَرجَهَا فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا وَ صَدَّقََتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِِهِ وَ كانَتْ مِنَ القانِتِین" (9)؛و مریم دختر عمران را، كه خود را پاكدامن نگاه داشت و در او از روح خود دمیدم و سخنان پروردگار خود و كتابهاى او را تصدیق كرد و از عبادت پیشگان بود.
یعنى «و ضرب الله مثلا للذین آمنوا مریم ابنت عمران» و چون مقام مریم، بالاتر از مقام زن فرعون بود لذا اینها را یك جا ذكر نكرد، بلكه در دو آیه جدا ذكر فرمود، بر خلاف آن دو كافره كه در یكجا ذكر نكرد، بلكه در دو آیه جدا ذكر فرمود، بر خلاف آن دو كافره كه در یك آیه ذكر شدند. حضرت مریم در اثر احصان، صیانت، عفت و در اثر دریافت آن روح غیبى به جایى رسید كه"صدقت بكلمات ربها و كتبه وكانت من القانتین" گشت.
از این چهار نمونه سوره تحریم به خوبى بر مىآید كه نه مرد نمونه، نمونه مردان است و نه زن نمونه، نمونه زنان. ممكن است كشاورز نمونه، نمونه كشاورزان، صنعتگر نمونه، نمونه صنعتگران، خطاط نمونه، نمونه خطاطان باشد، ولى انسان نمونه، نمونه همه انسانهاست و اختصاصى به زن یا مرد ندارد.
خدا به عده زیادى از مردان فضیلت داد و مىدانست كه از عهده آن برنیامده و سرانجام رسوا خواهند شد و اعطاى فضیلت به آنها فقط از باب: "معذرة الى ربكم"(10) و اتمام حجت بود لذا به آنها فضیلت داد، ولى سِمت و ماموریت نداد. زیرا كسى كه در كار خود انحراف دارد، اگر ماموریت و سِمتى پیدا كند به مبانى دین صدمه مىزند. خداوند به بلعم باعورا فضیلت داد ولى سِمت نداد، به سامرى فضیلت داد ولى سِمت نداد. سامرى آدم كوچكى نبود او با چشم درونى خود اثر فرشتهها را دید و گفت: بصرت بما لم یبصروا به (11) ؛من دیدم چیزى را كه توده ناظران ندیدند، ولى به جاى این كه از آن اثر فیض گرفته، و راه موسى و هارون را ادامه بدهد، و شاگردى آنها كند، گوساله پرستى را رواج داد. بلعم باعورا نیز، كسى بود كه طبق یك نقل، ذات اقدس اله درباره او فرمود:"وَ اتلُ عَلیهِم نَبَاَ الذی اتَیناهُ ایاتِنا فَانسَلَخَ مِنها (12)؛خبر آن كس را كه آیات خود را به او تعلیم داده بودیم و از آن دور شد براى آنان بخوان.
اینها نمونههاى قرآنى است مبنى بر این كه خدا مىداند كه به چه كسى سمت بدهد، لذا فضیلت را مىدهد تا معلوم شود، كه عدهاى عمدا فضیلت را به رذیلت تبدیل مىكنند. چون ذات اقدس اله از درون و برون همگان با خبر است، هرگز به كسانى كه لاحقه سوء دارند سمت رسمى نمىدهد.
"اللهُ اَعلَمُ حَیثُیَجعَلُ رِسالَتَهُ" (13)؛ذات اقدس اله مىداند كه به چه كسى ماموریت بدهد. او نظیر بشرهاى عادى نیست كه به كسى ابلاغ بدهد، بعد كشف خلاف بشود، و بگوید: من كه درونبین نبودم. خداوند خلافت، رسالت، نبوت، امامت و رهبرى را به كسى كه از درون آنها مستحضر است و درونى فاسد دارند نخواهد داد اما كسانى كه ذات اقدس اله مىداند، با حسن اختیارشان پایدار و پایبند هستند، اینها را مىپذیرد و مریم از این نمونه بود. بنابراین گرچه او در بدو پیدایش، كودكى بیش نبود اما معلوم بود كه اگر خدا به او فضیلت بدهد او در حفظش پایدار و استوار است. لذا در ابتداى زندگى، مادرى، همچون زن عمران، سرپرستى او را به عهده داشت و بعد وقتى مىخواهد به نذر خود عمل كند، او را به معبد مىسپارد، و از آن به بعد است كه:
"و كَفَّلَها زَكریا" (14) ؛خدا زكریا را كفیل او قرار داد.
یعنى «جعل الله سبحانه و تعالى لزكریا كفیلا لها»، «كفل» در این جمله دو مفعول گرفته است «مكفل» خدا است و خداى متعال مریم را در تحت سرپرستى زكریا علیه السلام كفالت نمود «و كفلها زكریا» نه «تكفلها زكریا» زكریا علیه السلام متكفل نشد مگر به وحى الهى. این چنین نبود كه قرعه خود به خود به نام زكریا علیه السلام بیفتد، لذا فرمود: اینها قرعه زدند و خیلىها شیفته بودند كه این كودك را سرپرستى كنند:
"و ما كُنت لَدیهِم اِذ یَختَصِمُون" (15)؛تو نزد آنان نبودى آنگاه كه مجادله داشتند.
و بنا را بر قرعه نهادند اما قرعه بهنام مبارك زكریا علیه السلام خورد، به خواست خدا قرعه به نام او در آمد.
"و ما كُنتَ لَدیهِم اِذ یُلقُونَ اَقلامَهُم اَیُّهُم یَكفُلُ مَریَمَ" (16)؛تو نزد آنان نبودى آنگاه كه قرعه انداختند تا كدام یك مریم را كفالت كند.
خدا مىفرماید: ما طورى برنامه را تنظیم كردیم كه خود مكفل شویم و زكریا متكفل و مریم تحت كفالت باشد. و این در مرحله بقاء است كه پرورش و رشد اوست وگرنه در بدو پیدایش و تكونش، و ظهور و هجرت او از رحم به دامن، در سایه تربیت آن بانو بود.
نكتهاى كه در ارزیابى مقام حضرت مریم باید مورد توجه قرار گیرد این است كه قرآن كریم درباره تربیت مریم عذراءعلیهاالسلام مىفرماید: هرگاه حضرت زكریا علیه السلام وارد مىشد روزى خاصى را در حضور آن بانو علیهاالسلام مىدید.
"كُلما دَخَلَ عَلَیهَا زَكَریّا المِحرابَ وَجَدَ عِندَها رِزقَا قالَ یا مَریَمُ اَنّى لَكِ هَذا قالَت هُوَ مِن عِندِاللهِ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب (17)؛هرگاه كه زكریا در محراب بر او وارد مىشد نزد او نوعى خوراكى مىیافت. گفت: اى مریم این از كجا براى تو آمده است؟ او گفت: این از جانب خداست، كه خدا به هر كس بخواهد بىشمار روزى دهد.
و همچنین فرشتگان با مریم سخن مىگفتند و سخنان مریم را هم مىشنیدند بلكه مشافهتا و مشاهدتا گفتار را با شهود مىآمیختند، هم مریم آنها را مىدید و هم آنها را مرآى مریم قرار مىگرفتند. اینها تعبیرات بلندى است كه قرآن درباره مریم دارد.
و نیز در تبیین مقام والاى مریم مىفرماید:
"و اِذ قالَتِ المَلائِكَةُ یا مَریمُ انَّ اللهَ اصَطفاكِ و طَهّرَكِ و اصطفاكِ عَلَى نِساءِ العالَمین* یا مَریمُ اقنُتی لِربِكِ واسجُدی واركَعِی مَعَ الراكعین (18)؛و هنگامى را كه فرشتگان گفتند: اى مریم، خداوند تو را برگزیده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است. اى مریم، عبادت خدا كن و سجده كن و با ركوع كنندگان راكع باش.
یعنى فرشتگان فراوانى با این بانو سخن گفته، و او را از مقام اصطفایش با خبر كردند كه تو صفوة الله، مطهره و در میان زنان عالم ممتازى، دائما به یاد حق باش، سجود، سجود و ركوع را فراموش مكن و از اهل ركوع باش.
و نیز بشارت حضرت مسیح را به او دادند:
"اِذ قالَتِ المَلائكةُ یا مَریَمُ انَّ اللهَ یُبَشِركِ بِكلِمَةٍ مِنهُ اسمُهَُ المَسِیحُ ...(19)؛و هنگامى كه فرشتگان گفتند: اى مریم خداوند تو را به كلمهاى از جانب خود كه نامش مسیح، عیسى بن مریم است مژده مىدهد.
اینها نمونههایى از گفتگو و حضور فرشتگان در محضر مریم علیهاالسلام است. در تبیین این بخش از زندگى حضرت مریمعلیهاالسلام گروهى از معتزله نظیر زمخشرى در كشاف راه تفریط پیموده و گمان كردهاند آن بانو نمىتواند به این مقام رسیده، و از كرامت برخوردار شود، و سخنان فرشتهها را بشنود، و بشارت «صفوة بودن» را از فرشتهها دریافت كند، و مژده مادر پیغمبر شدن را از آنها تلقى نماید، لذا گفتهاند این همه فضائل كه نصیب مریمعلیهاالسلام شده است یا به عنوان معجزه زكریاعلیه السلام و یا به عنوان پیش درآمد اعجاز عیسىعلیهالسلام است، كه این را از نظر اصطلاح كلامى «ارهاص» مىگویند همانگونه كه قبل از قیامت یك سلسله امور خارق عادتى رخ مىدهد كه از آنها به عنوان «اشراط الساعة» تعبیر مىكنند، قبل از ظهور، یا میلاد یك پیامبر نیز، یك سلسله امور خارق عادتى رخ مىدهد كه اینها نشانه ظهور یك پیامبر الهى است و در كتابهاى كلامى از این امور خارق عادت به عنوان ارهاص تعبیر شده است.
گروهى دیگر نظیر «قرطبى» - از مفسران معروف اهل سنت و همفكران او راه افراط رفته و معتقدند مریم داراى سِمت نبوت بوده است، زیرا فرشتگان فراوانى بر او نازل شده و او را از وحى با خبر كردهاند و از راه الهام، مساله صفوة و طهارت او را به او اعلام نموده و بشارت مادر پیغمبر شدن را به او اعطا كردهاند و گفتهاند: چون مریمعلیهاالسلام وحى فرشتهها را تلقى كرده و فرشتهها بر او وارد شده و گفتگوى آنها از رتبه مشافهه به مشاهده رسیده، پس پیامبر است، زیرا گمان كردهاند فرشتگان بر هر كس نازل شوند و وحى بیاورند و او فرشتهها را ببیند، پیامبر است.
اما علماى امامیه كه در طریق قسط و عدل سیر مىكنند، بر این اعتقادند كه تمام این مقامات و كرامتها مربوط به خود مریمعلیهاالسلام است یعنى وصف به حال موصوف است نه متعلق موصوف، و نباید اینها را به حساب اعجاز زكریاعلیه السلام گذاشت، و از طرف دیگر، مریم به مقام رسالت و نبوت تشریعى نرسیده است. این دو مطلب را مفسران گرانقدر امامیه، به استناد ظواهر قرآنى، تبیین مىكنند.
اما مطلب اول كه همه این كرامتها تعلق به خود مریم علیهاالسلام دارد، به دلیل ظواهر قرآن است كه فرشتهها سخن گفتند، اما نه فقط به عنوان هاتف غیب و سروش نهان، بلكه براى او مشهود شدند. همچنان كه این خطابها و نداها گاهى به صورت تمثل هم تجلى كرده است چنانچه قرآن مىفرماید:
"فَتَمَثّل لَهَا بَشَراً سَوِیّاً" (20)؛پس چون بشرى هماهنگ بر او نمایان شد.
آن فرشته گفت كه من از طرف حق آمده و مامورم كه به تو فرزندى عطا كنم.
"قالَ اِنمَااَنَا رَسُولُ رَبِّكِلِاَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِیّاً." (21)
ظاهر این آیات آن است كه خود مریم علیهاالسلام به تنهایى این مقامات را دریافت كرد و این مقام مریم علیهاالسلام بود كه باعث شد زكریا علیه السلام از خداى سبحان فرزندى طلب نماید:
هُنالِكَ دَعَا زَكَریّا رَبَّهُ. (22) این چنین نبود كه معجزه زكریا در مریم ظهور كرده باشد بلكه كرامتهاى مریم موجب آن شد كه زكریا از خدا، یحیى را طلب كند و فرزند «رضیی» از خداى سبحان مسالت نماید.
علاوه بر این كه سفارش به قنوت و دوام عبادت و خضوع مستمر، و سجود و ركوع، نشانه مقام خود مریم علیهاالسلام است و نیز اوصافى كه ذات اقدس اله براى این بانو ذكر مىكند، نشانه آن است كه شخصیت خود مریم موجب شد تا فرشتهها را ببیند و با آنها سخن بگوید و سخنان آنها را بشنود. لذا خداى سبحان از مریم به عنوان صدیقه یاد مىكند و مىفرماید:
و صَدقت بِكلماتِ رَبَّها وَ كَتَبَهُ وَ كانَت مِنَ القانِتین. (23)
و اُمُه صِدیقَة. (24)
یعنى عیسى علیه السلام داراى مادرى بود كه سخنان غیب را تصدیق مىكرد، او نه تنها صادق بود بلكه از صدیقین به شمار مىآمد. و این صدیق بودن او، و صحه گذاشتن ذات اقدس اله بر این موضوع، نشانگر آن است كه همه این فضائل از آن خود اوست.
قرآن كریم از مریم علیهاالسلام به عنوان صدیقه یاد كرده است كه این مبالغه در تصدیق است. بدین معنا كه نه تنها مصدقه، صادق و صدیق است بلكه صدیق است.
صدیقین گروهى هستند كه با انبیا و صالحین و شهدا همراه و هم قافلهاند. اینان قافله سالار كوى الهیند. افراد عادى چه زن و چه مرد در نماز و نیایشها و عباداتشان از ذات اقدس اله مسالت مىكنند:
"وَمَن یُطِعِ اللهَ والرَّسولَ فَاولئِكَ مَعَ الذینَ اَنعَمَ اللهُ عَلیهِم مِنَ النَبِیینَ وَالصِدیقِینَ والشُّهَداءِ والصّالِحِینَ وَحَسُنَ اولئكَ رَفیقا (26)؛كسى كه مطیع خدا و رسولش باشد او همسفر قافلهاى است كه اهل آن عبارتند از: نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین، و بعد در ادامه مىفرماید:"و حَسُنَ اولئك رفیقا" اینها رفقاى خوب و همسفران شایستهاى هستند چرا كه:
"سَلْ عَنِ الرَفیقِ قَبلَ الطریق (27)؛اگر انسان بیفتد آنها دستگیرند، و اگر در مسیر افراط و تفریط قرار گیرد، او را تعدیل كرده و اگر احساس خستگى كند تقویتش مىكنند، و اگر احساس عجز كند به او قدرت مىبخشند. خداى سبحان مىفرماید اگر شما هدایت را از من بخواهید، من علاوه بر این كه شما را اهل سیر و سلوك در صراط مستقیم قرار مىدهم و صراط مستقیم را به شما نشان مىدهم و راهى را كه آنان رفتهاند به شما مىنمایانم، شما را همسفر آنها نیز قرار مىدهم.
گاهى خداوند مىگوید راه راست را به شما نشان مىدهم و زمانى براى تشویق مىفرماید: توفیق سلوك در راهى را كه انبیا رفتهاند به شما عطا مىكنم و زمانى بالاتر از این را نوید مىدهد و مىفرماید: شما را با همراهان و همسفران و قافلهسالارانى چون انبیا و صدیقین و شهدا و صالحین همراه مىكنم.
یكى از صدیقین مریم سلام الله علیها است. كه همراهى با او اختصاصى به زنها ندارد تا زنها بگویند خدایا راه مریم را به ما ارائه بده بلكه همه نمازگزاران از خداوند راه صدیقین را مىطلبند كه مریم هم جزو صدیقین است.