ماشین من
شنبه 10 فروردین 1392 5:37 PM
ماشین من جا ماند
زیر درخت بید
از پنجره دیدم
نوری از آن تابید
شب بود و من تنها
از ترس لرزیدم
انگار در ماشین
یک دیو می دیدم
نزدیک تر می شد
ماشین من کم کم
چشمان خود را من
از ترس آن بستم
پرسیدم از بابا
راننده ی آن کیست؟
بابای من خندید:
شب تاب زیبا نیست؟